گنجور

شمارهٔ ۵۸

مکن ای دوست دوای من دلریش بده
پرده زین بیش مدر بوسه ازین بیش بده
به دل و جان بخرم بوسه ولی ترسم از آن
که تو گویی که بیا جان و دل از پیش بده
نعمت حسن ترا چشم بد اندر طلب است
هان و هان قسمت درویش به درویش بده
چونکه دانم ندهی بوسه مرا از پی آنک
مردمی کن ز پی رغم بداندیش بده
چون مجیر از گره زلف تو دیوانه شده است
از سر زلف گشایی کن و بندیش بده

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مکن ای دوست دوای من دلریش بده
پرده زین بیش مدر بوسه ازین بیش بده
هوش مصنوعی: ای دوست، داروی من را به من نده، چون دل من در آتش است. بیشتر از این پرده‌پوشی نکن و بیشتر از این بوسه نده.
به دل و جان بخرم بوسه ولی ترسم از آن
که تو گویی که بیا جان و دل از پیش بده
هوش مصنوعی: من با عشق و تمام وجودم یک بوسه از تو می‌خواهم، اما می‌ترسم که تو از من بخواهی که جان و دل را هم بدون هیچ قید و شرطی تقدیم کنم.
نعمت حسن ترا چشم بد اندر طلب است
هان و هان قسمت درویش به درویش بده
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زیبایی و نعمت تو، مورد حسادت دیگران قرار گرفته است. بنابراین، ای دوست، فکری برای درویش‌ها کن و لطف و بخشش خود را به آن‌ها بده.
چونکه دانم ندهی بوسه مرا از پی آنک
مردمی کن ز پی رغم بداندیش بده
هوش مصنوعی: می‌دانم که بوسه‌ای به من نخواهی داد، اما از این بابت آزرده خاطر نخواهم شد، بلکه از تو می‌خواهم که انسانی و با محبت باشی.
چون مجیر از گره زلف تو دیوانه شده است
از سر زلف گشایی کن و بندیش بده
هوش مصنوعی: چون مجیر (عاشق) به خاطر گره‌های زلف تو دیوانه شده است، لطفاً از گره‌های زلف خود را باز کن و به او آزادی بده.