گنجور

شمارهٔ ۵۷

بی تو مرا یار کیست جان ستم سوخته؟
در گذر از دل که هست ز آتش غم سوخته
عود و شکر سوختن هر دو بهم عادت است
دارم از آن جان و دل هر دو بهم سوخته
شمع روان روی تست پس من بیدل چرا؟
راست چو شمعم ز فرق تا به قدم سوخته
خصم ز تو شاد و من غمزده، ناخوش بود
شاخ خسک آبدار باغ ارم سوخته
دست ستم سوخته است این دل خام مرا
گویی بینم چو دل دست ستم سوخته
تا ز فراقت مجیر در دهن اژدهاست
هست طناب سپهر جمله به دم سوخته

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی تو مرا یار کیست جان ستم سوخته؟
در گذر از دل که هست ز آتش غم سوخته
هوش مصنوعی: بدون تو، هیچ کس در زندگی‌ام نیست که به من کمک کند، چون قلب من از درد و غم سوخته و در این حال، کسی نیست که به احساسات من توجه کند.
عود و شکر سوختن هر دو بهم عادت است
دارم از آن جان و دل هر دو بهم سوخته
هوش مصنوعی: سوزاندن عود و شکر هر دو برای من تبدیل به یک عادت شده است و من نیز از این بابت جان و دل خود را به طور کامل در آتش عشق و درد قرار داده‌ام.
شمع روان روی تست پس من بیدل چرا؟
راست چو شمعم ز فرق تا به قدم سوخته
هوش مصنوعی: شمعی که روشن است بر روی توست، پس چرا من بی‌احساس و بی‌دل هستم؟ درست است که من مانند شمع از سر تا پا در آتش و سوختن هستم.
خصم ز تو شاد و من غمزده، ناخوش بود
شاخ خسک آبدار باغ ارم سوخته
هوش مصنوعی: دشمن از شادی تو خوشحال است و من در اندوه به سر می‌برم، مانند شاخ خسی که در باغ ارم خشک و سوخته است.
دست ستم سوخته است این دل خام مرا
گویی بینم چو دل دست ستم سوخته
هوش مصنوعی: دل خام من به شدت آسیب دیده است، گویی که دست ستم بر آن آمده و اثر خود را گذاشته.
تا ز فراقت مجیر در دهن اژدهاست
هست طناب سپهر جمله به دم سوخته
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که افکار و احساسات ناشی از جدایی، مانند فریادهای درونی است که به صورت خشم و آسیب در ذهن انسان ظاهر می‌شود. این حس جدایی نه تنها به فرد ضربه می‌زند، بلکه تاثیراتی گسترده‌تر بر روی زندگی و سرنوشت او دارد، مشابه طنابی که به سختی به دم یک موجود خطرناک متصل است و نشانگر تنش و چالش‌های پیش‌روست.