گنجور

شمارهٔ ۵۵

ناوک مینداز ای صنم از غمزه بر من بیش ازین
هر چند گیلی گردنی زو بین میفگن بیش ازین
قد در غمت نون کرده ام وز دیده جیحون کرده ام
مفگن که نه خون کرده ام خون در دل من بیش ازین
پوشم به دامان در نهان هر شب سرشگ از پاسبان
پوشیدن آخر چون توان دریا به دامن بیش ازین؟
از دوستی دل برده ای بس جان به غم آزرده ای
بد دوستی گو کرده ای با هیچ دشمن بیش ازین
صبر مجیر از دست غم از سوزنت گشتست کم
نتوان جدا کردن ز هم سندان به سوزن بیش ازین

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ناوک مینداز ای صنم از غمزه بر من بیش ازین
هر چند گیلی گردنی زو بین میفگن بیش ازین
هوش مصنوعی: ای معشوق، با نگاه ناز و دلربایت به من تیر بزن، زیرا من دیگر طاقت این عشق را ندارم. هرچند گردن تو زیباست، اما اگر بیشتر از این بر من جفا کنی، من نمی‌توانم تحمل کنم.
قد در غمت نون کرده ام وز دیده جیحون کرده ام
مفگن که نه خون کرده ام خون در دل من بیش ازین
هوش مصنوعی: من به خاطر غمت به اندازه‌ای گریه کرده‌ام که اشک‌هایم مانند جیحون (رودی بزرگ) جاری شده‌اند. وای بر تو که فکر می‌کنی من خون ریخته‌ام، در حالی که در دل من غم و ناراحتی بیشتر از آنچه که تصور کنی وجود دارد.
پوشم به دامان در نهان هر شب سرشگ از پاسبان
پوشیدن آخر چون توان دریا به دامن بیش ازین؟
هوش مصنوعی: هر شب به طور پنهانی اشک‌هایم را در دامنم می‌ریزم، اما می‌دانم که با این کار نمی‌توانم دریا را در دامنم جا بدهم.
از دوستی دل برده ای بس جان به غم آزرده ای
بد دوستی گو کرده ای با هیچ دشمن بیش ازین
هوش مصنوعی: از دوستی دل را برده‌ای و به غم جانم را رنجانده‌ای، پس به راستی بدتر از این دوستی نکرده‌ای، زیرا با هیچ دشمنی بیشتر از این آسیب ندیدم.
صبر مجیر از دست غم از سوزنت گشتست کم
نتوان جدا کردن ز هم سندان به سوزن بیش ازین
هوش مصنوعی: صبر مجیر به خاطر غم کم‌کم از بین رفته است و نمی‌توانم بیشتر از این با سوزن از هم جدا شوم.