شمارهٔ ۴۹
شاید که ز تو یک نفس آسوده نباشیم
جز زیر پی عشق تو فرسوده نباشیم
خود شرم نداری تو که در دولت حسنت
ما زان تو وانگه ز تو آسوده نباشیم
عشوه چه دهی با سری افگن سخن ما؟
تا بر سر این عشوه بیهوده نباشیم
یعقوب تو گشتیم یکی بوی به ما ده!
تا بی خبر از یوسف گم بوده نباشیم
گر همچو مجیر از تو بدین گونه بمانیم
جز خرمن اندوه تو پیموده نباشیم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاید که ز تو یک نفس آسوده نباشیم
جز زیر پی عشق تو فرسوده نباشیم
هوش مصنوعی: شاید هیچ لحظهای راحت و آسوده از تو دور نباشیم، مگر اینکه به خاطر عشق تو خسته و ناتوان شده باشیم.
خود شرم نداری تو که در دولت حسنت
ما زان تو وانگه ز تو آسوده نباشیم
هوش مصنوعی: تو که خودت شرم نمیکنی، در حالی که در نعمت و زیباییات ما آرامش نداریم.
عشوه چه دهی با سری افگن سخن ما؟
تا بر سر این عشوه بیهوده نباشیم
هوش مصنوعی: چرا با زیباییهای خود ما را فریب میکنی؟ تا در این بازی بیفایده گرفتار نشویم؟
یعقوب تو گشتیم یکی بوی به ما ده!
تا بی خبر از یوسف گم بوده نباشیم
هوش مصنوعی: ما به دنبال یعقوب، دلخسته و نگران هستیم و از او میخواهیم که بویی از یوسف به ما بدهد تا از غم و گمگشتگی او بیخبر نمانیم.
گر همچو مجیر از تو بدین گونه بمانیم
جز خرمن اندوه تو پیموده نباشیم
هوش مصنوعی: اگر مانند مجیر (دوست یا همراه) از تو به همین صورت بمانیم، جز اینکه بار اندوه تو را بر دوش بکشیم، هیچ دستاورد دیگری نخواهیم داشت.