شمارهٔ ۴۸
باز ناز ماهرویی میبرم
باز مهر کینهجویی میبرم
تا بیابم ز آستان او نشان
رخت دل هرشب به کویی میبرم
موی گشتم و اندرین دریای غم
کشتی محنت به مویی میبرم
تنگ شد بر من جهان ورنه چرا؟
جور چون او تنگ خویی میبرم
گرچه رنگی نیست از وصلش مرا
نیستم نومید بویی میبرم
بر سر کویش همیشه چون مجیر
از سرشک دیده جویی میبرم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز ناز ماهرویی میبرم
باز مهر کینهجویی میبرم
هوش مصنوعی: دوباره به خاطر زیباییهای چهرهی کسی دل میبرم و بار دیگر احساس کینه و دشمنی را با خود دارم.
تا بیابم ز آستان او نشان
رخت دل هرشب به کویی میبرم
هوش مصنوعی: هر شب به جستجوی نشان تو به کوی تو میروم تا بتوانم تو را پیدا کنم و از آستانت بهرهمند شوم.
موی گشتم و اندرین دریای غم
کشتی محنت به مویی میبرم
هوش مصنوعی: در دریای غم، با موی خود به زحمت و رنجی که میکشم، کشتی میروم.
تنگ شد بر من جهان ورنه چرا؟
جور چون او تنگ خویی میبرم
هوش مصنوعی: دنیا بر من تنگ شده است و دلیلش چگونگی رفتار و سختگیری اوست که به من فشار میآورد.
گرچه رنگی نیست از وصلش مرا
نیستم نومید بویی میبرم
هوش مصنوعی: اگرچه به وصالش رنگ و بویی ندارم، اما همچنان ناامید نیستم و بویی از او حس میکنم.
بر سر کویش همیشه چون مجیر
از سرشک دیده جویی میبرم
هوش مصنوعی: من همواره در کنار کوی تو، مانند کسی که از چشمش اشک میریزد، جوی آبی میسازم.