گنجور

شمارهٔ ۴۵

شمع دل را شب هجران تو سر سوخته ام
مرغ جان را گه سودای تو پر سوخته ام
تو چه دانی که من از دست شکر خنده تو؟
چند بر مجمر غم همچو شکر سوخته ام؟
ای بسا روز که من پیش خیال تو چو شمع
تا به شب مرده و شب تا به سحر سوخته ام
زان مفرح که به دل سوختگان از تو رسد
شربتی ده به من آخر که جگر سوخته ام
مرغ عشق تو منم زانکه در آتشگه غم
بهتر آن روز شمردم که بتر سوخته ام
قدر سوز تو چه دانند ازین مشتی خام؟
هم مرا سوز که صد بار دگر سوخته ام
ور نه هر لحظه مجیر از غمت این خواهد گفت
شمع دل را شب هجران تو سر سوخته ام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمع دل را شب هجران تو سر سوخته ام
مرغ جان را گه سودای تو پر سوخته ام
هوش مصنوعی: در تاریکی شب جدایی تو، قلبم مانند شمعی سوخت و جانم که مانند پرنده‌ای است، به خاطر آرزوی تو، دچار سوختگی و رنج شده است.
تو چه دانی که من از دست شکر خنده تو؟
چند بر مجمر غم همچو شکر سوخته ام؟
هوش مصنوعی: تو خبر نداری که من از شادی و زیبایی خنده‌های تو چه دچار شده‌ام. من چند بار به خاطر غم، مانند شکر که در آتش می‌سوزد، هلاک شده‌ام؟
ای بسا روز که من پیش خیال تو چو شمع
تا به شب مرده و شب تا به سحر سوخته ام
هوش مصنوعی: بسیاری از روزها من همچون شمعی به خاطر یاد تو در طول روز می‌سوزم و تا شب می‌میرم و شب تا سحر در آتش این احساس می‌سوزم.
زان مفرح که به دل سوختگان از تو رسد
شربتی ده به من آخر که جگر سوخته ام
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی خوش که به دل سوختگان می‌رسد، به من هم بده که من هم جگر سوخته‌ام.
مرغ عشق تو منم زانکه در آتشگه غم
بهتر آن روز شمردم که بتر سوخته ام
هوش مصنوعی: من به عشق تو همچون پرنده‌ای هستم که در میان آتش غم خود را بهتر از روزی می‌دانم که در آتش سوخته‌ام.
قدر سوز تو چه دانند ازین مشتی خام؟
هم مرا سوز که صد بار دگر سوخته ام
هوش مصنوعی: چقدر درک می‌کنند از درد و رنج تو، در حالی که خودشان فقط دمی از آن را تجربه کرده‌اند؟ من هم درد و رنج خود را دارم، چرا که بارها و بارها از نو سوخته و آسیب دیده‌ام.
ور نه هر لحظه مجیر از غمت این خواهد گفت
شمع دل را شب هجران تو سر سوخته ام
هوش مصنوعی: اگر به غمت فکر نکنم، هر لحظه شعله‌ای از حسرت و اندوه در دل من می‌سوزد و شمع دل من در شب جدایی تو خاموش و سوخته است.