گنجور

شمارهٔ ۴۴

دوش دلبند من آن مهر گسل
آنکه زو ماه به خوبی است خجل
مست و مدهوش در آمد در شهر
شهر را ولوله زو شد حاصل
شمع در پیش و جهانی زن و مرد
شد نظاره آن شمع چگل
دست شنگانه بر آورده ز چاک
پای مستانه فرو برده به گل
به یکی شب که ازین شکل برفت
در همه شهر نه جان ماند و نه دل
گر شبی دیگر ازین دست کند
ما و فریاد و در شاه قزل

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش دلبند من آن مهر گسل
آنکه زو ماه به خوبی است خجل
هوش مصنوعی: شب گذشته معشوقه‌ام که چهره‌اش همچون ماه است، با آن زیبایی که دارد، باعث شد که حتی ماه نیز از زیبایی او شرم کند.
مست و مدهوش در آمد در شهر
شهر را ولوله زو شد حاصل
هوش مصنوعی: مرد میخانه‌ای و سرمست وارد شهر شد و با ورود او، شور و شوقی در شهر ایجاد شد.
شمع در پیش و جهانی زن و مرد
شد نظاره آن شمع چگل
هوش مصنوعی: شمعی روشن در جلو قرار دارد و همه زن و مرد به تماشای آن مشغول‌اند تا ببینند چقدر درخشان و زیباست.
دست شنگانه بر آورده ز چاک
پای مستانه فرو برده به گل
هوش مصنوعی: دست زیبای او را از شکاف پایش به آرامی به درون گل فرو برده است.
به یکی شب که ازین شکل برفت
در همه شهر نه جان ماند و نه دل
هوش مصنوعی: یک شب که یک نفر از این شکل و شمایل رفت، در تمام شهر نه کسی زنده ماند و نه دلی.
گر شبی دیگر ازین دست کند
ما و فریاد و در شاه قزل
هوش مصنوعی: اگر شبی دیگر مانند این شب با ما رفتار کند و فریاد کند و در کارهای بزرگ و مهم با ما درگیر شود.