گنجور

شمارهٔ ۴۱

گلی کو کزو زخم خاری نیاید؟
میی کو کزان می خماری نیاید؟
ز پشت جهان هر نفس عاشقان را
غم آید ولی غمگساری نیاید
ازین رهروان گر بسی بر شماری
از آن حاصل الا شماری نیاید
مگر کار اهل عدم دارد ار نه
ازین جمع نا اهل کاری نیاید
اگر سقف گردون به صد پاره گردد
بجز بر سر سوگواری نیاید
کسی کز میان جهان بر سر آمد
ز دریای غم بر کناری نیاید
مجیر از تو کار جهان به نگردد
که از سبزه تر بهاری نیاید

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گلی کو کزو زخم خاری نیاید؟
میی کو کزان می خماری نیاید؟
هوش مصنوعی: آیا گلی وجود دارد که از خار زخم نگیرد؟ یا می‌ای هست که از می‌خوری نشود؟
ز پشت جهان هر نفس عاشقان را
غم آید ولی غمگساری نیاید
هوش مصنوعی: هر لحظه از دنیای پشت این پرده، بر عاشقان غمی فرود می‌آید، اما کسی نیست که بتواند آن غم را از دلشان بزداید.
ازین رهروان گر بسی بر شماری
از آن حاصل الا شماری نیاید
هوش مصنوعی: اگر از این مسافران بسیاری را بشماری، باز هم به جایی نخواهی رسید و نتیجه‌ای حاصل نخواهی کرد.
مگر کار اهل عدم دارد ار نه
ازین جمع نا اهل کاری نیاید
هوش مصنوعی: آیا کار کسانی که در عدم به سر می‌برند، اهمیتی دارد یا نه؟ به هر حال، از این جمع افراد ناآگاه، هیچ کار مفیدی بر نمی‌آید.
اگر سقف گردون به صد پاره گردد
بجز بر سر سوگواری نیاید
هوش مصنوعی: اگر آسمان به هزار تکه نیز تقسیم شود، باز هم جز بر سر کسانی که در غم و اندوه هستند، چیزی نخواهد ریخت.
کسی کز میان جهان بر سر آمد
ز دریای غم بر کناری نیاید
هوش مصنوعی: کسی که از دل دنیای پر از غم و اندوه به آرامش و شادی رسیده باشد، دیگر به آن حال و روز سابق بازنخواهد گشت.
مجیر از تو کار جهان به نگردد
که از سبزه تر بهاری نیاید
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت کارهای جهان به تو بستگی ندارد، چرا که هیچ چیز تازه‌ای از سبزه و بهار به وجود نمی‌آید.