گنجور

شمارهٔ ۴۰

جز رگ جان عشق تو دگر چه گشاید؟
یا ز تو جز رنج و درد سر چه گشاید؟
راه نظر بسته‌ای و گرچه نبندی
خسته دلان را ز یک نظر چه گشاید؟
پر بهم آورد مرغ عافیت از تو
مرغ بر آتش نهاده، پر چه گشاید؟
در ره تو نقد تازه بستن دلهاست
از تو جز این یک دری دگر چه گشاید؟
عمر چو رفت از عنایت تو خیرد؟
دل چو تبه شد ز گلشکر چه گشاید؟
از تو نظر خواستی مجیر ولیکن
بسته غم را ازین قدر چه گشاید؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جز رگ جان عشق تو دگر چه گشاید؟
یا ز تو جز رنج و درد سر چه گشاید؟
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که هیچ چیز دیگری به اندازه عشق تو نمی‌تواند جان مرا زنده کند. آیا از وجود تو جز رنج و درد بر دل من می‌نشیند؟
راه نظر بسته‌ای و گرچه نبندی
خسته دلان را ز یک نظر چه گشاید؟
هوش مصنوعی: شما در نظر خود را بسته‌اید، اما حتی اگر بخواهید دیگران را از دیدن خود منع کنید، دل‌های خسته و امیدوار از یک نگاه ساده چه چیزهایی را می‌توانند به دست آورند؟
پر بهم آورد مرغ عافیت از تو
مرغ بر آتش نهاده، پر چه گشاید؟
هوش مصنوعی: مرغ عافیت در تلاش است که با هم جمع‌کردن چیزهای خوب، از تو بهره‌برداری کند. اما این در حالی است که تو خود در آتش مشکلات قرار داری و نمی‌توانی بال بگشایی و به آزادی برسی.
در ره تو نقد تازه بستن دلهاست
از تو جز این یک دری دگر چه گشاید؟
هوش مصنوعی: در مسیر تو، دل‌ها همواره جدید و تازه می‌شوند. آیا غیر از این، درهای دیگری نیز وجود دارد که از تو باز شود؟
عمر چو رفت از عنایت تو خیرد؟
دل چو تبه شد ز گلشکر چه گشاید؟
هوش مصنوعی: وقتی عمر انسان تحت حمایت تو سپری می‌شود، چه فایده‌ای دارد؟ اگر دل او به خاطر زیبایی‌ها و محبت‌هایت از بین رفته باشد، چه می‌تواند برایش مفید باشد؟
از تو نظر خواستی مجیر ولیکن
بسته غم را ازین قدر چه گشاید؟
هوش مصنوعی: از تو درخواست نگاه کردم، ولی دردی که دارم آنقدر زیاد است که نمی‌تواند با این مقدار کم برطرف شود.