گنجور

شمارهٔ ۳۳

ز عالم دلربایی بر نیامد
کزو شور و جفایی بر نیامد
چه گویم من تو خود دانی که بی زهر!
به باغ کس گیایی بر نیامد
نشد روزی به شب هرگز که آن روز
به دست غم خطایی بر نیامد
شد از ساز ارغنون عمر و افسوس
کزو بانگ نوایی بر نیامد
هزاران دل به کوی غم فرو شد
که هیچ آوازه جایی بر نیامد
زمانه جامه راحت چنان بافت
کزو کس را قبایی بر نیامد
مجیر از دست عشق اندر گلی ماند
کزان گل هیچ پایی بر نیامد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز عالم دلربایی بر نیامد
کزو شور و جفایی بر نیامد
هوش مصنوعی: از کسی که دلربا و دلکش است، چیزی جز شوق و محبت نیامده، و هیچ نوع درد و رنجی نیز از او برنخاسته است.
چه گویم من تو خود دانی که بی زهر!
به باغ کس گیایی بر نیامد
هوش مصنوعی: چه بگویم که خودت بهتر می‌دانی، چون بدون مشکلات و زخم‌ها، هیچ‌کس به باغی وارد نمی‌شود.
نشد روزی به شب هرگز که آن روز
به دست غم خطایی بر نیامد
هوش مصنوعی: هیچ‌گاه روزی به شب نرسید که در آن روز خطای غم بر دل نیفتاده باشد.
شد از ساز ارغنون عمر و افسوس
کزو بانگ نوایی بر نیامد
هوش مصنوعی: عمر و زندگی مانند صدای ارغنون به پایان رسید و افسوس که هیچ نوایی از آن برنخاست.
هزاران دل به کوی غم فرو شد
که هیچ آوازه جایی بر نیامد
هوش مصنوعی: هزاران دل در محله غم گرفتار شدند، اما هیچ صدایی از آنجا به گوش نرسید.
زمانه جامه راحت چنان بافت
کزو کس را قبایی بر نیامد
هوش مصنوعی: دنیا به گونه‌ای لباس آرامش و راحتی را بافته است که هیچ‌کس نتوانسته از آن استفاده کند و برای خود لباس مناسبی بدوزد.
مجیر از دست عشق اندر گلی ماند
کزان گل هیچ پایی بر نیامد
هوش مصنوعی: عشق به قدری او را درگیر کرده که مانند گلی در دل خاک مانده و هیچ نشانه‌ای از رشد و شکوفایی در او دیده نمی‌شود.