گنجور

شمارهٔ ۳۱

مگذار که عشقت را هر مختصر اندیشد
یک گام نهد در ره صدبار براندیشد
جایی که ز مژگانت زوبین بلا بارد
عاشق نبود آنکس کانجا سپر اندیشد
دل وصلت لب جوید وانگاه ز جان ترسد
پروانه رخت بیند وانگه ز پر اندیشد
وصلت به تمنایی حاصل نشود کس را
کی طعم شکر یابد آنکو شکر اندیشد
جایی که سراندازی ای شمع نکورویان
سر سوخته به چون شمع آنکو ز سر اندیشد
در خون کشم آن دل را کو از سر نااهلی
جز پیش تو جان دادن چیزی دگر اندیشد
امید مجیر از تو بیش از نظری نبود
خود زهره نمی داد کان یک نظر اندیشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگذار که عشقت را هر مختصر اندیشد
یک گام نهد در ره صدبار براندیشد
هوش مصنوعی: عشق تو را به سادگی درک نکن، اجازه نده که کسی به راحتی از آن بگذرد، بلکه باید با دقت و فکر بسیار در مسیر آن قدم بردارد.
جایی که ز مژگانت زوبین بلا بارد
عاشق نبود آنکس کانجا سپر اندیشد
هوش مصنوعی: در جایی که نگاه تو مانند نیزه‌ای خطرناک و آسیب‌زننده باشد، عاشق حقیقی وجود ندارد، زیرا کسی که در آنجا باشد باید هر لحظه خود را آماده‌ی دفاع کند.
دل وصلت لب جوید وانگاه ز جان ترسد
پروانه رخت بیند وانگه ز پر اندیشد
هوش مصنوعی: دل عاشق، به جوش و خروش می‌آید و در پی دیدارت می‌گردد، اما وقتی به جانش نزدیک می‌شود، ترس برش می‌افتد. پروانه‌ای که زیبایی تو را می‌بیند، سپس به فکر پرواز و نزدیکی به آن زیبایی می‌افتد.
وصلت به تمنایی حاصل نشود کس را
کی طعم شکر یابد آنکو شکر اندیشد
هوش مصنوعی: به دست آوردن وصال محبوب، آرزویی است که تحقق نمی‌یابد. هیچ کس نمی‌تواند طعم شیرینی شکر را بچشد اگر فقط به فکر شکر باشد.
جایی که سراندازی ای شمع نکورویان
سر سوخته به چون شمع آنکو ز سر اندیشد
هوش مصنوعی: در جایی که شمع‌های زیبا و دل‌ربا حضور دارند، شخصی پریشان و سوخته به یاد می‌آورد که چطور باید از زندگی لذت برد و به خوبی‌ها فکر کرد.
در خون کشم آن دل را کو از سر نااهلی
جز پیش تو جان دادن چیزی دگر اندیشد
هوش مصنوعی: من آن دل را که از روی ناآگاهی جز جان دادن در پیش تو چیزی نمی‌اندیشد، به خون می‌کشم.
امید مجیر از تو بیش از نظری نبود
خود زهره نمی داد کان یک نظر اندیشد
هوش مصنوعی: امید من از تو بیشتر از یک نگاه نبود و خودت هم جرأت نداشتی که فقط به یک فکر بیندیشی.