گنجور

شمارهٔ ۳۰

عقل من در عشق خواری می کشد
صبر باری بی قراری می کشد
هر شبی بر اشگ چشمم تا به روز
دست هجرانت سماری می کشد
روز روشن کار دل آسانترست
رنج تو شبهای تاری می کشد
پای تو عالم ندارد تا ترا
سر سوی زنهار خواری می کشد
آنکه تا او بود غمخوار تو بود
از غمت یارب چه خواری می کشد
گفتمت یک بوسه گفتی جان بده
دلبرا کیکت عماری می کشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عقل من در عشق خواری می کشد
صبر باری بی قراری می کشد
هوش مصنوعی: هدیه عقل من در عشق، ضعف و ناتوانی است و صبر من در برابر این عشق، سختی و بی‌قراری را تجربه می‌کند.
هر شبی بر اشگ چشمم تا به روز
دست هجرانت سماری می کشد
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح، اشک چشمانم به واسطه دوری‌ات پریشان می‌شود و صبح که می‌شود، این غم همچنان با من است.
روز روشن کار دل آسانترست
رنج تو شبهای تاری می کشد
هوش مصنوعی: در روزهای روشنی، انجام کارهای دل آسان‌تر است، اما در شب‌های تاریک، رنج و سختی بیشتر احساس می‌شود.
پای تو عالم ندارد تا ترا
سر سوی زنهار خواری می کشد
هوش مصنوعی: پای تو هیچ حدود و مرزی ندارد و به همین خاطر، سر من در راه احترام و احتیاط به سمت تو کشیده می‌شود.
آنکه تا او بود غمخوار تو بود
از غمت یارب چه خواری می کشد
هوش مصنوعی: کسی که همیشه از غم تو مراقبت می‌کرد و به فکر تو بود، حالا با غمت چه رنجی را می‌برد.
گفتمت یک بوسه گفتی جان بده
دلبرا کیکت عماری می کشد
هوش مصنوعی: گفتم یک بوسه به من بده، اما تو گفتی جانم را بده! ای عشق، کسی که به من محبت می‌کند، مانند عماری است که تنها توجهش را می‌کشد.