گنجور

شمارهٔ ۳

آب آن عارض خرم برخاست
تاب آن طره پر خم برخاست
آنکه بی عشق تو درمانم بود
شاد بنشست و ز ماتم برخاست
وانکه می کرد سر اندر سر غم
پای کوبان ز سر غم برخاست
زخمهایی که زدی بر دل ما
همه بی زحمت مرهم برخاست
آتش سوختگان هم بنشست
دل افتاده ما هم برخاست
تو ندانسته ای ار نه چو مجیر
پاک بازی ز جهان کم برخاست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب آن عارض خرم برخاست
تاب آن طره پر خم برخاست
هوش مصنوعی: آب چهره زیبا و خندان او به‌رافتاد، و حالت زیبای موهای پر خم او به‌طور محسوسی نمایان شد.
آنکه بی عشق تو درمانم بود
شاد بنشست و ز ماتم برخاست
هوش مصنوعی: آن کسی که بدون عشق تو مرا درمان می‌کرد، حالا خوشحال نشسته و از غم و اندوه رها شده است.
وانکه می کرد سر اندر سر غم
پای کوبان ز سر غم برخاست
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر غم و اندوهش مدام در حال ناله و زاری بود، حالا از آن غم رها شده و با شادی و سرخوشی قدم برمی‌دارد.
زخمهایی که زدی بر دل ما
همه بی زحمت مرهم برخاست
هوش مصنوعی: زخم‌هایی که به دل ما زدی، به راحتی بهبود پیدا کردند.
آتش سوختگان هم بنشست
دل افتاده ما هم برخاست
هوش مصنوعی: آتش و سوزشی که داریم آرام گرفته و دل شکستۀ ما هم دیگر رنج نمی‌کشد.
تو ندانسته ای ار نه چو مجیر
پاک بازی ز جهان کم برخاست
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی اگر مانند مجیر، که درستی و پاکی‌اش را از جهان کم می‌کند، بی‌خبر بازی کنی.