گنجور

شمارهٔ ۲۸

دل سوختست چون به وصالت نمی رسد
جان خسته تا به صورت حالت نمی رسد
از حد گذشت کار جمال تو پس رواست
گر عقل ما به کنه کمالت نمی رسد
مه را چه سود گرد فلک تاختن که او؟
با حسن خود به گر جمالت نمی رسد
گفتی که دل به وصل بده راضیم بدین
لیکن دل از غمت به وصالت نمی رسد
مردیم از آرزوی خیال تو پس به ما
وصلت کجا رسد چو خیالت نمی رسد؟
گر در خطست دل ز غمت حق به دست اوست
کز خط غم به نقطه خالت نمی رسد
با تو مجیر پر نتواند فشاند از آنک
سیمرغ عقل در پر و بالت نمی رسد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل سوختست چون به وصالت نمی رسد
جان خسته تا به صورت حالت نمی رسد
هوش مصنوعی: دل به شدت ناراحت و آشفته است زیرا به وصال محبوب نرسیده است و جان خسته و غمگین نمی‌تواند به آن احساس و وضعیت دلخواه دست یابد.
از حد گذشت کار جمال تو پس رواست
گر عقل ما به کنه کمالت نمی رسد
هوش مصنوعی: کار زیبایی و جمال تو فراتر از تصور ماست، بنابراین اگر عقل ما نتواند به عمق کمال تو پی ببرد، این موضوع پذیرفته و منطقی است.
مه را چه سود گرد فلک تاختن که او؟
با حسن خود به گر جمالت نمی رسد
هوش مصنوعی: چرا برای ماه فایده‌ای دارد که به دور زمین بچرخد، در حالی که او با زیبایی‌اش به جمال تو نخواهد رسید؟
گفتی که دل به وصل بده راضیم بدین
لیکن دل از غمت به وصالت نمی رسد
هوش مصنوعی: تو گفتی که با وصل تو راضی‌ام، اما دل من به خاطر غم تو هنوز به وصال تو نمی‌رسد.
مردیم از آرزوی خیال تو پس به ما
وصلت کجا رسد چو خیالت نمی رسد؟
هوش مصنوعی: ما در حسرت دیدن تو جان می‌دهیم، پس چطور می‌توانیم به وصال هم برسیم هنگامی که خود خیال تو نیز به ما نمی‌رسد؟
گر در خطست دل ز غمت حق به دست اوست
کز خط غم به نقطه خالت نمی رسد
هوش مصنوعی: اگر دل انسان به خاطر غم‌ها در مسیر اشتباهی قرار بگیرد، به خداوند حق است که او را هدایت کند، زیرا غم‌ها نمی‌توانند به نقطه نیکی که در دل اوست برسند.
با تو مجیر پر نتواند فشاند از آنک
سیمرغ عقل در پر و بالت نمی رسد
هوش مصنوعی: با تو نمی‌توان به راحتی صحبت کرد، زیرا از آنجایی که فرشتگان خرد و اندیشه به سطح بالای تو نمی‌رسند.