گنجور

شمارهٔ ۲۷

رخت عاشقان را نظر می‌پذیرد
لبت خستگان را شکر می‌پذیرد
فلک را شکرخنده می‌آید آنجا
که پروانه را شمع پر می‌پذیرد
ز آه دلم هر شبی خاک کویت
جهان را نسیم سحر می‌پذیرد
به دل مهر بپذیر کاین مایه دانی
که سنگ سیه نقش زر می‌پذیرد
گرفتم رسد هرچه پذرفتی از من
مرا تا رسیدن که در می‌پذیرد؟
به غم می‌دهم جان پاک از دل خویش
اگر جان ز من بی‌جگر می‌پذیرد
مجیر ارچه زد پشت پایی جهان را
به منت ز تو دردسر می‌پذیرد

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخت عاشقان را نظر می‌پذیرد
لبت خستگان را شکر می‌پذیرد
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو دل عاشقان را می‌گیرد و لب‌های تو مانند شکر، خستگان را تسکین می‌دهد.
فلک را شکرخنده می‌آید آنجا
که پروانه را شمع پر می‌پذیرد
هوش مصنوعی: در آسمان، شادابی و زیبایی مشاهده می‌شود، جایی که شمع با گرمی و محبت از پروانه استقبال می‌کند.
ز آه دلم هر شبی خاک کویت
جهان را نسیم سحر می‌پذیرد
هوش مصنوعی: از غم دل من هر شب، خاک سرزمین تو را نسیم صبحگاهی می‌نوازد و به خود می‌کشد.
به دل مهر بپذیر کاین مایه دانی
که سنگ سیه نقش زر می‌پذیرد
هوش مصنوعی: به قلب خود محبت و دوستی را راه بده، زیرا که می‌دانی سنگ سخت و سیاه هم می‌تواند نقش طلا را بپذیرد.
گرفتم رسد هرچه پذرفتی از من
مرا تا رسیدن که در می‌پذیرد؟
هوش مصنوعی: من هر چه را که از تو گرفتم، قبول کرده‌ام. حالا می‌خواهم بدانم تا کجا باید برسم که در نهایت به پذیرش و قبول کردن من برسی؟
به غم می‌دهم جان پاک از دل خویش
اگر جان ز من بی‌جگر می‌پذیرد
هوش مصنوعی: من برای غم به جان پاک خود از دل می‌افزایم، اگر دیگر جان من بدون احساس و جگر باشد.
مجیر ارچه زد پشت پایی جهان را
به منت ز تو دردسر می‌پذیرد
هوش مصنوعی: اگرچه کسی پشت پا بزند و به ما آسیب برساند، اما دنیا برای تو از روی لطف و مهربانی، مشکلات و سختی‌ها را تحمل می‌کند.