گنجور

شمارهٔ ۲۴

با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد
فرمان من کن جان مکن کان بت ز فرمان بگذرد
جولان زد اندر کوی او با حلقه گیسوی او
دیدم که مسکین سوی او از مه به جولان بگذرد
جان خواست از من بی بها حالی ز تن کردم جدا
منت پذیرم کاین قضا از من به یک جان بگذرد
هستیم در شادی و غم از وصل و هجران ای صنم
غافل که بعد از یک دودم این وصل و هجران بگذرد
خوش دل ترم تا چون جرس دارم به افغان دسترس
ترسم که از تنگی نفس کارم ز افغان بگذرد
دارم رسیده روز و شب روزی به شب جانی به لب
آسان گرفته ای عجب باشد که آسان بگذرد
دردم فزود آن تنگ‌خو زان زلف و زان روی نکو
آنگه دهد درمان کزو دردم ز درمان بگذرد
گر بر مجیر از روی فن نگذارد او چندین محن
در وصف او ما را سخن زود از خراسان بگذرد

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با دل بسی گفتم که یار از عهد و پیمان بگذرد
فرمان من کن جان مکن کان بت ز فرمان بگذرد
هوش مصنوعی: با دل زیاد صحبت کردم که محبوب ممکن است از عهد و پیمان خود بگذرد. اما به جانم فرمان نده، زیرا آن معشوق ممکن است بدون توجه به دستورات من بگذرد.
جولان زد اندر کوی او با حلقه گیسوی او
دیدم که مسکین سوی او از مه به جولان بگذرد
هوش مصنوعی: در خیابان‌های او، با موهایش بازی کردم و دیدم که بیچاره‌ای به سمت او از مه عبور می‌کند.
جان خواست از من بی بها حالی ز تن کردم جدا
منت پذیرم کاین قضا از من به یک جان بگذرد
هوش مصنوعی: جانم برای دلخواه خدا از دست می‌رود، اما بر این موضوع راضی‌ام که این حکم الهی است و من فقط یک جان دارم که به این طریق از من خواهد گذشت.
هستیم در شادی و غم از وصل و هجران ای صنم
غافل که بعد از یک دودم این وصل و هجران بگذرد
هوش مصنوعی: در خوشی و ناراحتی به خاطر ارتباط و جدایی، ای محبوب، غافل نباش که این پیوند و جدایی گذراست و به زودی سپری خواهد شد.
خوش دل ترم تا چون جرس دارم به افغان دسترس
ترسم که از تنگی نفس کارم ز افغان بگذرد
هوش مصنوعی: من از اینکه با دل خوشم و مانند زنگ صدا دارم، احساس می‌کنم که به صدای ناله و فریاد نزدیک‌تر هستم. اما می‌ترسم که به خاطر تنگی نفس، نتوانم به آن صدا برسم و از آن عبور کنم.
دارم رسیده روز و شب روزی به شب جانی به لب
آسان گرفته ای عجب باشد که آسان بگذرد
هوش مصنوعی: روزها و شب‌ها به سرعت می‌گذرد و جانم به لب رسیده است. به‌طرزی شگفت‌آور، به نظر می‌رسد که این دوران سریع و آسان سپری می‌شود.
دردم فزود آن تنگ‌خو زان زلف و زان روی نکو
آنگه دهد درمان کزو دردم ز درمان بگذرد
هوش مصنوعی: درد من به خاطر رفتار و زیبایی تو بیشتر شد، اما بعد از آن که به من توجه کردی، همان باعث شد تا دردم بهبود یابد و از آن درد فرار کنم.
گر بر مجیر از روی فن نگذارد او چندین محن
در وصف او ما را سخن زود از خراسان بگذرد
هوش مصنوعی: اگر کسی به دلیل مهارت و ظاهر زیبا از ما نگذرد، ما هم در وصف او با وجود تمام سختی‌ها و مشکلات، به سرعت از خراسان سخن خواهیم گفت.

حاشیه ها

1403/04/27 00:06
علی احمدی

گمان می‌رود که بیت سوم به این گونه درست باشد:

جان خواست از من بی‌بها حالی ز تن کردم جدا

منت پذیرم کاین قضا از من به یک جان بگذرد

 

و بیت هفتم نیز بدین گونه ویرایش شود:

دردم فزود آن تنگ‌خو زان زلف و زان روی نکو