شمارهٔ ۱۸
آن زلف پر از پیچ و شکن را چه توان گفت؟
وان عارض چون برگ سمن را چه توان گفت؟
رویش چمن و رنگ رخ او گل خودروست
با آن گل خودروی چمن را چه توان گفت؟
عهد دل دلسوخته بشکست و دلم بست
دل بستن آن عهد شکن را چه توان گفت؟
هر چند سخنهاش همه تلخ چو زهرست
شیرینی آن تلخ سخن را چه توان گفت؟
شمع ختنش گویم و دانم که خطا نیست
جز شمع ختن شمع ختن را چه توان گفت؟
گفتی که مجیر این همه سوزی و نگویی
ای تنگدل آن تنگ دهن را چه توان گفت؟
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن زلف پر از پیچ و شکن را چه توان گفت؟
وان عارض چون برگ سمن را چه توان گفت؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوان درباره آن زلف پرپیچ و خمی صحبت کرد؟ و درباره آن چهره زیبا که مانند برگ سمن است، چه گفت؟
رویش چمن و رنگ رخ او گل خودروست
با آن گل خودروی چمن را چه توان گفت؟
هوش مصنوعی: درخشش چمن و زیبایی چهرهاش مانند گلهای وحشی است. با وجود آن گلهای وحشی چمن، نمیتوان چیز دیگری گفت.
عهد دل دلسوخته بشکست و دلم بست
دل بستن آن عهد شکن را چه توان گفت؟
هوش مصنوعی: عهد و پیمان من با دل شکستهام به هم خورد و دلم به کسی که آن پیمان را شکسته است وابسته شد. دربارهی این شخص که عهدش را شکست، چه میتوان گفت؟
هر چند سخنهاش همه تلخ چو زهرست
شیرینی آن تلخ سخن را چه توان گفت؟
هوش مصنوعی: اگرچه سخنهای او همانند زهر تلخ و ناگوار است، اما نمیتوان در مورد شیرینی آن سخنها چیزی گفت.
شمع ختنش گویم و دانم که خطا نیست
جز شمع ختن شمع ختن را چه توان گفت؟
هوش مصنوعی: من میگویم که او مانند شمع شهر ختن است و میدانم که اشتباهی در این گفتهام وجود ندارد. اما در مورد شمع ختن چه چیزی میتوان گفت که در وصفش بگویند؟
گفتی که مجیر این همه سوزی و نگویی
ای تنگدل آن تنگ دهن را چه توان گفت؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که چرا اینقدر دلم میسوزد، اما نمیدانی که به دل تنگ و بسته چه میتوان گفت؟