گنجور

شمارهٔ ۱۶

دوش چون دست قدر مهر از در شب بر گرفت
عقد گردون بیضه ای از عنبر شب بر گرفت
بر سر شب تاج بود از گوهر گردون ولیک
دود دلها هر زمان تاج از سر شب بر گرفت
پیش از آنگه کاید آواز تتق دار فلک
لشکر غم بود و من تا لشک شب بر گرفت
آسمان دیا اینکه من خوش خوش همی سوزم چو عود
شمع مشرق بر زمین زد مجمر شب بر گرفت
جرعه ها می خورد عقل از جام غم تا روز بود
چون حریف شب در آمد ساغر شب بر گرفت
تا در معشوق از انجا پاره ای ره بود شب
عقل کان ره دید گام اندر خور شب بر گرفت
زهره بر ره بود چون از غم مرا سرمست یافت
با من آمد ساز زیر چادر شب بر گرفت
هم در آن ساعت که ما را از قبول افسر رسید
خسرو گردون بزد تیغ افسر شب بر گرفت
دل در آن اندیشه کانجا یابد از معشوق بار
بارها فال وصال از دفتر شب بر گرفت
عقل گفتا گوهر دل دار پنهان ای مجیر!
کانک آمد صبح صادق گوهر شب بر گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش چون دست قدر مهر از در شب بر گرفت
عقد گردون بیضه ای از عنبر شب بر گرفت
هوش مصنوعی: دیشب، زمانی که شب، با دستان قدرتمندش ستاره‌هایی را از آسمان برداشت، جهان را مانند تخم مرغی از عطر خوش عنبر پر کرد.
بر سر شب تاج بود از گوهر گردون ولیک
دود دلها هر زمان تاج از سر شب بر گرفت
هوش مصنوعی: در اوایل شب، آسمان مانند تاجی از گوهرهای درخشان بود، اما همیشه غم و درد دل‌ها باعث می‌شود که این زیبایی از بین برود و مانند تاجی از سر شب کنار برود.
پیش از آنگه کاید آواز تتق دار فلک
لشکر غم بود و من تا لشک شب بر گرفت
هوش مصنوعی: قبل از اینکه صدای طنین آنچه در آسمان می‌گذرد برپا شود، سپاه غم در وجود من بود و من تا سپاه شب را بر دوش کشیدم.
آسمان دیا اینکه من خوش خوش همی سوزم چو عود
شمع مشرق بر زمین زد مجمر شب بر گرفت
هوش مصنوعی: آسمان می‌گوید که من خوشحال هستم و مانند عود می‌سوزم. وقتی شمع در مشرق روشن می‌شود، شب مانند ظرفی در برمی‌گیرد.
جرعه ها می خورد عقل از جام غم تا روز بود
چون حریف شب در آمد ساغر شب بر گرفت
هوش مصنوعی: عقل از غم به آرامی می‌نوشد تا روز بگذرد، اما وقتی شب فرامی‌رسد، دست به نوشیدنی شب می‌زند و در آن غرق می‌شود.
تا در معشوق از انجا پاره ای ره بود شب
عقل کان ره دید گام اندر خور شب بر گرفت
هوش مصنوعی: تا وقتی که در وجود معشوق، نشانه‌ای از راهی وجود دارد، شب عقل از آن راه آگاه شده و گام به جلو می‌گذارد. شب در اینجا نماد نادانی یا نقصان است که به دلیل آگاهی از آن راه، تصمیم به پیشرفت می‌گیرد.
زهره بر ره بود چون از غم مرا سرمست یافت
با من آمد ساز زیر چادر شب بر گرفت
هوش مصنوعی: زهره در مسیر حرکت بود و وقتی مرا در حال سرمستی از غم دید، همراه من شد و زیر چادر شب، با هم رفتیم.
هم در آن ساعت که ما را از قبول افسر رسید
خسرو گردون بزد تیغ افسر شب بر گرفت
هوش مصنوعی: در آن لحظه‌ای که ما را به پذیرش مقام و مقام‌داری دعوت کردند، خسرو آسمانی با تیزی شمشیرش، تاریکی شب را قطع کرد.
دل در آن اندیشه کانجا یابد از معشوق بار
بارها فال وصال از دفتر شب بر گرفت
هوش مصنوعی: دل در فکر این است که آنجا بتواند بارها از معشوق پیام وصال را دریافت کند و این امید را از کتاب خواب شب می‌گیرد.
عقل گفتا گوهر دل دار پنهان ای مجیر!
کانک آمد صبح صادق گوهر شب بر گرفت
هوش مصنوعی: عقل به من گفت که گنجینه دل را پنهان نگه‌دار ای مجیر! زیرا که وقتی صبح حقیقت فرا برسد، گنج شب را خواهد گرفت.