شمارهٔ ۱۵
کس درین دوران وفاداری نیافت
یاریی بی زحمت از یاری نیافت
روز عالم رفت و در عالم کسی
بی غمی را روز بازاری نیافت
هیچ عاشق بر گلی ننهاد دل
تا از آن گل در جگر خاری نیافت
دل به جان آمد ز دست خویش از آنک
مردمی در هیچ دلداری نیافت
گر کسی رغم مجیر از روزگار
کام رنگی یافت او باری نیافت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کس درین دوران وفاداری نیافت
یاریی بی زحمت از یاری نیافت
هوش مصنوعی: در این دوران، کسی نتوانست وفاداری پیدا کند و یاری بدون زحمت به دست نیاورد.
روز عالم رفت و در عالم کسی
بی غمی را روز بازاری نیافت
هوش مصنوعی: روزهای دنیا سپری شد و در این دنیا هیچکس را پیدا نکرد که بیغم باشد و در بازار زندگی به آرامش برسد.
هیچ عاشق بر گلی ننهاد دل
تا از آن گل در جگر خاری نیافت
هوش مصنوعی: هیچ عاشق به گلی دل نبسته است مگر اینکه از آن گل، خارهایی را در دل خود احساس کرده باشد.
دل به جان آمد ز دست خویش از آنک
مردمی در هیچ دلداری نیافت
هوش مصنوعی: دل به شدت دچار درد و رنج شده، زیرا که نتوانسته از هیچ انسانی التیام و تسکینی پیدا کند.
گر کسی رغم مجیر از روزگار
کام رنگی یافت او باری نیافت
هوش مصنوعی: اگر کسی در زندگیاش به خواستهای دست یابد، اما از روزگار رنجی متحمل شده باشد، در واقع هیچ فایدهای برای او نداشته است.