شمارهٔ ۱۱
دلم عشق ترا چون جان نهان داشت
مسوز آن دل که عشقت را چو جان داشت
به چشمم عشق تو خوش لقمه ای بود
چو خوردم استخوان اندر میان داشت
زبانم سوخت چون نام غمت برد
تو گفتی نامش آتش در دهان داشت
ترا دل چرب مرغی دید و نشنید
که غم بر شاخ مرغت آشیان داشت
نهادم نام عشقت سود دارو
ولی ناخورده جانم را زیان داشت
چه گویم خشک جانی رفت از آنکس
که در عالم ز خشک و تر همان داشت
مجیر از غمزه شوخت بدان جست
که خون آلوده تیری در کمان داشت
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم عشق ترا چون جان نهان داشت
مسوز آن دل که عشقت را چو جان داشت
هوش مصنوعی: دل من به اندازه جانم، عشق تو را مخفیانه در خود دارد. دل آن کس را نسوزان که عشق تو برای او به اندازه جان عزیز است.
به چشمم عشق تو خوش لقمه ای بود
چو خوردم استخوان اندر میان داشت
هوش مصنوعی: عشق تو برای چشمانم طعمی لذیذ و خوشمزه بود، اما وقتی آن را چشیدم، استخوانی در آن پیدا کردم که موجب سختی و مشکل شد.
زبانم سوخت چون نام غمت برد
تو گفتی نامش آتش در دهان داشت
هوش مصنوعی: زبانم به درد آمد وقتی یاد تو را به زبان آوردم؛ تو گفتی که نامش مانند آتش در دهان میماند.
ترا دل چرب مرغی دید و نشنید
که غم بر شاخ مرغت آشیان داشت
هوش مصنوعی: دل تو مرغی را دید که در حال پرواز است، اما نشنید که غم در آشیانهاش منتظر است.
نهادم نام عشقت سود دارو
ولی ناخورده جانم را زیان داشت
هوش مصنوعی: نام عشق تو را بر روی دارویی گذاشتم که میتواند مفید باشد، اما این عشق بیآنکه مزهاش را بچشم، جانم را آسیبزده است.
چه گویم خشک جانی رفت از آنکس
که در عالم ز خشک و تر همان داشت
هوش مصنوعی: چه بگویم از انسانی که از دنیای خشک و تر چیزی جز همین زندگی نداشت و حالا زندگیاش را از دست داده است.
مجیر از غمزه شوخت بدان جست
که خون آلوده تیری در کمان داشت
هوش مصنوعی: از نگاه زیبا و نازکطبعی او، تیر عشق به قلبم اصابت کرد و مرا به شدت زخمی کرد.