گنجور

شمارهٔ ۱۰

در کوی تو عقل بی قراریست
بی روی تو روح سوگواریست
هر تار ز نرگس تو تیری است
هر موی طره تو ماریست
وصل است ز تو نخست پس هجر
آری پس هر میی خماریست
نومید نیم ز کار وصلت
زیرا که زمانه هم به کاریست
خود عشق چه در خورست ما را؟
ما را نه دلی نه روزگاریست
شادم که مجیر را غم تو
از هر چه گذشت یادگاریست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در کوی تو عقل بی قراریست
بی روی تو روح سوگواریست
هوش مصنوعی: در محل و خیابان تو، عقل در وضعی ناتوان و بی‌قرار است و بدون حضور تو، روح انسان در حالت غم و اندوه به سر می‌برد.
هر تار ز نرگس تو تیری است
هر موی طره تو ماریست
هوش مصنوعی: هر شاخه از گل نرگس تو مانند تیری است و هر رشته موی تو همچون ماری می‌باشد.
وصل است ز تو نخست پس هجر
آری پس هر میی خماریست
هوش مصنوعی: ارتباط و پیوندمان از تو آغاز می‌شود و پس از آن جدایی و فراق می‌آید. هر نوع می‌نوشی، حسی از مستی و سرگشتگی به دنبال دارد.
نومید نیم ز کار وصلت
زیرا که زمانه هم به کاریست
هوش مصنوعی: من از برقراری ارتباط با تو ناامید نیستم، زیرا زمان هم به نوعی در حال انجام کارهایی است.
خود عشق چه در خورست ما را؟
ما را نه دلی نه روزگاریست
هوش مصنوعی: عشق چه ارزشی برای ما دارد؟ ما نه قلبی داریم و نه زمانی که در آن زندگی کنیم.
شادم که مجیر را غم تو
از هر چه گذشت یادگاریست
هوش مصنوعی: من خوشحالم که یادگار غم تو برای مجیر از تمام چیزهایی که گذشت، باقی مانده است.