گنجور

شمارهٔ ۵

ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما
چو سیم و زر شده گیر اشگ ما و چهره ما
چو زر و سیم شود اشگ این و چهره آن
که هست بسته این چرخ سیمگون سیما
مشعبدیست فلک مهره دزد و حقه تهی
که هر زمانی صد شعبده کند پیدا
خراس وار همی گردد و همی ساید
ستور وار مرا بر امید آب و گیا
ازین خراس خلاصی اگر بیافتمی
رسیدمی به مقام علا مسیح آسا
ایا ملازم محنت به مهر نامحکم
ایا مزاحم مجلس به چهر نازیبا
بکش چراغ که خواهد عروس شب جلوه
بکن نماز که در زد خروس روز لوا
سلاح خویش ز لاحول ساز زانکه ترا
غرور غول، سراسیمه کرد در صحرا
زمانه زحمت طوفان گرفت سرتاسر
تو نوح وار در افگن سفینه در دریا
به آب و نار ملولی مکن که بر سر خلق
شوی سزای ملامت به چار سوی بلا
ز دست آفت بر اوج چرخ شد عیسی
ز بیم زحمت بر کوه قاف شد عنقا
بساز توشه تقوی ز بهر راه که تو
رسی ز توشه تقوی به منزل الا
درین نشیب قناعت گزین که جعفروار
به نردبان قناعت پری برین بالا
چه سود با تو که از راه نطق نشناسی
زبور خواندن داود را ز روی صدا
میان چون و چرا مانده ای و می گویی
ز بهر رد و قبولت حدیث چون و چرا
نه مرد کاری و آگه نیی که نتوان گفت
حدیث چون و چرا در مقام خوف و رجا
ز دام چون و چرا سر برون بریم آخر
به فضل ایزد و تفضیل خاتم الشعرا
ابوالفضایل خورشید حکمت افضل دین
که فخر اهل زمین است و تاج اهل سما
مسیح وقت و کلیم زمانه خاقانی
که عمر خضرش بادا و عصمت یحیی
ادب به مکتب او همچو طفل در ابجد
خرد به مجلس او همچو قطره در دریا
نقود عالم از نقد عقل او موزون
عقود گیتی در فضل علم او مجرا
وقوف یافته بر نامه بیاض و سواد
فتوح یافته از جامه صباح و مسا
عریضه هنرش نقش کرده هفت اقلیم
صحیفه ادبش ثبت کرده نه صحرا
نسیم مهر و وفاتش کشنده احباب
سموم خشم و خلافش کشنده اعدا
به علم تابع طاسین و حامل حامیم
به فضل نایب یاسین و وارث طاها
دلش مدرس تدریس حکمت ادریس
درش مذکر تذکیر ذکراو ادنی
مبارزان سخن پیش او فگنده کلاه
مناظران جهان پیش او دریده قبا
نموده موعظتش احتما و آنگاهی
ز نظم ریخته در حلقها شراب شفا
دماغ خشک معادی دین و سنت را
شده کلام مفیدش طریفل سودا
ز هبر لخلخه ای اهل شرک و بدعت را
طبیب وار به معجون نظم کرده دوا
به خانقاه تزهد ز بهر عز ابد
نهاده سفره اسلام و داده بانگ صلا
زهی بزرگ حکیمی که از علوم تو شد
جهان فضل به خوشی چو جنت الماوی
نداد شبه نو تأثیر اختر و ارکان
نزاد مثل تو از نسل آدم و حوا
به حضرت تو تقرب کنند اهل علوم
که هست حضرت تو عین عروة الوثقی
هر آنکسی که نبوید گل کرامت تو
بنفشه وار برون کش زبان او ز قفا
اگر لطایف لطفت کند به روس گذر
و گر خلاصه خلقت برد به روم صبا
ز احترام تو زنار بگسلد کافر
به اهتمام تو ناقوس بشکند ترسا
بزرگوارا بپذیر عذر من که نبود
مرا به گفتن مدح تو زهره و یارا
به ابتدای سخن چون به شعر پیوستم
نهیب شعر توام کرد سینه پر غوغا
چو نیست مدح ترا هیچ اول و مقطع
بساط عجز فگندم به اول و مبدا
همیشه تا بنکوهند صورت نادان
مدام تا بستایند سیرت دانا
جهان ملاء علوم تو باد در دنیی
خدای پار و معین تو یاد در عقبی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما
چو سیم و زر شده گیر اشگ ما و چهره ما
هوش مصنوعی: از دور، حرکت این چرخ نقره‌ای (زمان یا دنیا) چنان است که چهره‌ام را مانند نقره و طلا درخشان کرده است؛ اشک ما و چهره‌ام به هم پیوند خورده است.
چو زر و سیم شود اشگ این و چهره آن
که هست بسته این چرخ سیمگون سیما
هوش مصنوعی: وقتی اشک این شخص مثل طلا و نقره می‌شود و چهره آن شخص دیگر درخشان می‌گردد، یعنی تعابیر و زیبایی‌های این دنیا فرمودن، زیرا که این عالم شبیه به چرخ نقره‌ای است که همه چیز زیر آن درگیر است.
مشعبدیست فلک مهره دزد و حقه تهی
که هر زمانی صد شعبده کند پیدا
هوش مصنوعی: آسمان مثل یک شعبده‌باز است که همیشه ترفندهای جدیدی را به نمایش می‌گذارد و هر لحظه می‌تواند هر چیزی را به صورت ناگهانی ظاهر کند.
خراس وار همی گردد و همی ساید
ستور وار مرا بر امید آب و گیا
هوش مصنوعی: همچون آواز پرندگان به دور و بر می‌چرخد و می‌پرد، من نیز به امید آب و گیاه در جستجوی زندگی و آرامش هستم.
ازین خراس خلاصی اگر بیافتمی
رسیدمی به مقام علا مسیح آسا
هوش مصنوعی: اگر از این خراسم آزاد شوم، به مقام والا و برجسته‌ای خواهم رسید، مانند مسیح.
ایا ملازم محنت به مهر نامحکم
ایا مزاحم مجلس به چهر نازیبا
هوش مصنوعی: آیا می‌خواهی درگیر درد و رنجی شوی که با عشق واقعی نمی‌تواند همراه باشد؟ آیا می‌خواهی به جمعی بپیوندی که با چهره‌ای نازیبا تو را آزار می‌دهد؟
بکش چراغ که خواهد عروس شب جلوه
بکن نماز که در زد خروس روز لوا
هوش مصنوعی: چراغ را خاموش کن، چون شب عروس زیبایی می‌کند. نماز بخوان، زیرا صبح با صدای خروس هنگام زدنش فرامی‌رسد.
سلاح خویش ز لاحول ساز زانکه ترا
غرور غول، سراسیمه کرد در صحرا
هوش مصنوعی: سلاح خود را از ناتوانی بساز، زیرا که غرور تو مانند غولی تو را در صحرا مضطرب کرده است.
زمانه زحمت طوفان گرفت سرتاسر
تو نوح وار در افگن سفینه در دریا
هوش مصنوعی: زمانه دچار مشکلات و چالش‌های سختی شده است و تو باید مانند نوح، کشتی‌ات را در دریا بیندازی و در برابر این طوفان‌ها مقاومت کنی.
به آب و نار ملولی مکن که بر سر خلق
شوی سزای ملامت به چار سوی بلا
هوش مصنوعی: به آبی و آتش دلگیر نباش، زیرا ممکن است به خاطر این احساسات، دچار دردسر و سرزنش‌های زیادی بشوی.
ز دست آفت بر اوج چرخ شد عیسی
ز بیم زحمت بر کوه قاف شد عنقا
هوش مصنوعی: عیسی به خاطر ترس از سختی‌ها و مشکلات، از بالا رفتن آفت به اوج آسمان پناه برد و پرنده‌ای افسانه‌ای به نام عنقا نیز به کوه قاف رفت.
بساز توشه تقوی ز بهر راه که تو
رسی ز توشه تقوی به منزل الا
هوش مصنوعی: از تقوی و پرهیزگاری خود برای سفر خود بهره‌برداری کن، چون تنها با تقوی به مقصد خواهی رسید.
درین نشیب قناعت گزین که جعفروار
به نردبان قناعت پری برین بالا
هوش مصنوعی: در این شرایط سخت، به رضایت و قناعت راضی باش، زیرا مانند جعفر (که به نردبانی برای بالا رفتن از آن نیاز دارد) با قناعت می‌توانی به جایی برسی.
چه سود با تو که از راه نطق نشناسی
زبور خواندن داود را ز روی صدا
هوش مصنوعی: چه فایده‌ای دارد که تو با حرف زدن آشنا نباشی و نتوانی صدای خوش داود را به عنوان خوانندگی او بشناسی؟
میان چون و چرا مانده ای و می گویی
ز بهر رد و قبولت حدیث چون و چرا
هوش مصنوعی: در میانه پرسش‌ها و پاسخ‌ها، تو در تفکر و تردید به سر می‌بری و به این موضوع می‌پردازی که آیا درست است به گفتگو و بحث ادامه دهی یا نه.
نه مرد کاری و آگه نیی که نتوان گفت
حدیث چون و چرا در مقام خوف و رجا
هوش مصنوعی: تو نه مرد عمل هستی و نه آگاهی؛ پس نمی‌توانی در مقام ترس و امید، درباره جزئیات و دلایل صحبت کنی.
ز دام چون و چرا سر برون بریم آخر
به فضل ایزد و تفضیل خاتم الشعرا
هوش مصنوعی: اگر از تردیدها و سؤالات رها شویم، در نهایت با لطف و فضیلت خداوند به موفقیت خواهیم رسید.
ابوالفضایل خورشید حکمت افضل دین
که فخر اهل زمین است و تاج اهل سما
هوش مصنوعی: ابوالفضل، مانند خورشید، دانشی برجسته و برتر از تمام ادیان دارد و مایه افتخار انسان‌ها در زمین و زینت آسمان‌هاست.
مسیح وقت و کلیم زمانه خاقانی
که عمر خضرش بادا و عصمت یحیی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف شخصیت‌های بزرگ و معنی‌دار تاریخ می‌پردازد. او مسیح و کلیم (حضرت موسی) را به عنوان نمادهای هدایت و رهبری معرفی می‌کند و در کنار آنها، از خاقانی یاد می‌کند که عمر طولانی و معصومیتی شبیه به یحیی دارد. به نوعی، این بیت می‌خواهد عمق و بزرگای شخصیت خاقانی را نشان دهد و او را در کنار شخصیت‌های مهم و الهی قرار دهد.
ادب به مکتب او همچو طفل در ابجد
خرد به مجلس او همچو قطره در دریا
هوش مصنوعی: آداب و آموختن در حضور او مانند یادگیری الفبا برای کودکان است و حضور در محفل او همچون قطره‌ای در دریای وسیع است.
نقود عالم از نقد عقل او موزون
عقود گیتی در فضل علم او مجرا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارزش‌های جهان به اندازه عقل و دانش انسان تنظیم شده است و مسیری که قراردادها و روابط دنیا در آن شکل می‌گیرند، تحت تأثیر فضیلت و علم او قرار دارد. به عبارتی دیگر، عقل و دانش انسان تعیین‌کننده‌ی ارزش‌ها و نظم در جامعه و روابط انسانی هستند.
وقوف یافته بر نامه بیاض و سواد
فتوح یافته از جامه صباح و مسا
هوش مصنوعی: با آگاهی از نوشته‌های سفید و سیاه، به موفقیت‌های جدیدی دست یافته‌ام که از زیبایی صبح و میانه روز شکل گرفته‌اند.
عریضه هنرش نقش کرده هفت اقلیم
صحیفه ادبش ثبت کرده نه صحرا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که هنر و مهارت خود را به وضوح در هفت سرزمین یا اقلیم مختلف نشان داده و کارنامه ادبی‌اش را در جایی به ثبت رسانده که تنها خلاصه‌ای از طبیعت و دشت‌ها نیست. به عبارتی، آثارش فراتر از محیط‌های طبیعی و محدود است و در گستره‌ای وسیع‌تر به ثبت رسیده است.
نسیم مهر و وفاتش کشنده احباب
سموم خشم و خلافش کشنده اعدا
هوش مصنوعی: نسیم محبت و دوستی او برای دوستان مانند یک نسیم ملایم و دلپذیر است، اما خشم و دشمنی او برای دشمنانش مانند سمّی کشنده و خطرناک عمل می‌کند.
به علم تابع طاسین و حامل حامیم
به فضل نایب یاسین و وارث طاها
هوش مصنوعی: در این بیت به دانش و علم اشاره شده که باید به دنبال افراد بزرگ و ممتاز رفت. همچنین به فضل و ویژگی‌های خاص کسانی اشاره می‌شود که نماینده و وارث ارزش‌ها و علم کسانی چون یاسین و طاها هستند. به نوعی دعوت به پیروی از علم و فضیلت‌های انسانی شده است.
دلش مدرس تدریس حکمت ادریس
درش مذکر تذکیر ذکراو ادنی
هوش مصنوعی: دلش به یاد معلمی است که دانش‌های عمیق و حکمت‌های ادریس را آموزش می‌دهد و در این مسیر، به یادآوری‌های مهم و نکات ضروری اشاره کرده است.
مبارزان سخن پیش او فگنده کلاه
مناظران جهان پیش او دریده قبا
هوش مصنوعی: زعیمان و دلیران گفتار خود را در برابر او به زمین می‌ن/\نند و اهل مناظره و بحث در پیش او، لباس خود را پاره می‌کنند.
نموده موعظتش احتما و آنگاهی
ز نظم ریخته در حلقها شراب شفا
هوش مصنوعی: او با تعلیم و اندرز خود، امید و اشتیاق را در دل‌ها ایجاد کرده و سپس به آن‌ها می‌نوشاند که از نظم و زیبایی کلامش، مانند شرابی شفابخش، بهره‌مند شوند.
دماغ خشک معادی دین و سنت را
شده کلام مفیدش طریفل سودا
هوش مصنوعی: این بیت به نقد وضعیت فکری و فرهنگی اشاره دارد که ممکن است در اثر خشک‌مغزی و عدم توجه به بطن دین و سنت‌ها، کلام و دیدگاه‌ها تنها به بررسی ظواهر و حواشی محدود شود و از عمق و معنای واقعی دور بماند. به عبارت دیگر، عدم درک صحیح و عمیق از معانی معنوی می‌تواند به زوال ارزش‌های اصیل منتهی شود.
ز هبر لخلخه ای اهل شرک و بدعت را
طبیب وار به معجون نظم کرده دوا
هوش مصنوعی: از دارو و درمانی که طبیب برای بیماران آماده می‌کند، اهل شرک و بدعت نیز می‌توانند بهره‌مند شوند و با نظم و ترتیب بهبود یابند.
به خانقاه تزهد ز بهر عز ابد
نهاده سفره اسلام و داده بانگ صلا
هوش مصنوعی: در خانقاه پرهیزگاری به قصد جاودانگی، سفره‌ای از اسلام پهن کرده و ندای دعوت سر داده است.
زهی بزرگ حکیمی که از علوم تو شد
جهان فضل به خوشی چو جنت الماوی
هوش مصنوعی: بسیار خوب است که حکیمی وجود دارد که به واسطه‌ی علومش، دنیا را پر از فضیلت و شادی کرده است، مانند بهشت.
نداد شبه نو تأثیر اختر و ارکان
نزاد مثل تو از نسل آدم و حوا
هوش مصنوعی: در این بیت، به این معنا اشاره شده که شبیه تو که از نسل آدم و حوا هستی، تحت تأثیر ستاره‌ها و اجزای آسمانی قرار نمی‌گیرد. به عبارت دیگر، ماهیت و شخصیت تو مستقل از تأثیرات نجومی و شرایط بیرونی است.
به حضرت تو تقرب کنند اهل علوم
که هست حضرت تو عین عروة الوثقی
هوش مصنوعی: اهل علم و دانش به وجود تو نزدیک می‌شوند، زیرا تو نماد استحکام و پناهگاه مطمئن هستی.
هر آنکسی که نبوید گل کرامت تو
بنفشه وار برون کش زبان او ز قفا
هوش مصنوعی: هر کسی که بوی خوش کرامت تو را حس نکند، مانند بنفشه‌ای است که در سایه پنهان شده و نمی‌تواند صدای خود را بیرون بیاورد.
اگر لطایف لطفت کند به روس گذر
و گر خلاصه خلقت برد به روم صبا
هوش مصنوعی: اگر نوازش‌ها و مهربانی‌های تو موجب شود که به سرزمین روس بروم و اگر زوایای زیبای آفرینش چنان مرا مجذوب کند که به روم بروم، من در هر حال با نسیم صبحگاهی خواهم رفت.
ز احترام تو زنار بگسلد کافر
به اهتمام تو ناقوس بشکند ترسا
هوش مصنوعی: در پی احترام و محبت تو، کافر برای تو زنجیرها را می‌گسلد و به عشق تو صدای ناقوس مؤمنان را خاموش می‌کند.
بزرگوارا بپذیر عذر من که نبود
مرا به گفتن مدح تو زهره و یارا
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، لطفاً عذر مرا بپذیر که جرأت و توانایی بیان و ستایش تو را نداشتم.
به ابتدای سخن چون به شعر پیوستم
نهیب شعر توام کرد سینه پر غوغا
هوش مصنوعی: وقتی که به شروع صحبت پرداختم و صحبت‌هایم را به شعر تبدیل کردم، شعر حس و حالی پر از سر و صدا و هیجان را در درونم ایجاد کرد.
چو نیست مدح ترا هیچ اول و مقطع
بساط عجز فگندم به اول و مبدا
هوش مصنوعی: اگر تو را ستایشی نباشد، از ابتدا و انتهای این مطلب به ناتوانی خود اعتراف می‌کنم و آن را کنار می‌گذارم.
همیشه تا بنکوهند صورت نادان
مدام تا بستایند سیرت دانا
هوش مصنوعی: هرگز نادانی نمی‌تواند به درستی و زیبایی درک کند و همیشه در تلاش است تا چهره‌اش را بتراشد و به خود ببالد. در حالی که واقعیّت و سیرت دانشمندان و دانایان همواره در حقیقت و عمل نمایان است.
جهان ملاء علوم تو باد در دنیی
خدای پار و معین تو یاد در عقبی
هوش مصنوعی: جهان پر از علم و دانش تو است و در دنیا، خداوند از تو یاد می‌کند و در آخرت نیز تو را یاری خواهد کرد.