گنجور

شمارهٔ ۴۸

الطرب ای شکرستان چون دم سرد در سحر
گرم درآی و دم مده باده بیار و غم ببر
چند به خنده های خوش گریه من طلب کنی
گریه شمع می طلب خنده صبح می نگر
عشق تو کم نمی کند یک سر مو ز قصد من
پس من موی گشته را جام می آر تا به سر
می ز خروس ده منی همچو پر تذرو ده
هین که خروس صبح خوان بار دگر فشاند پر
همچو پیاله بی تو من خون جگر گریستم
چون تو درآمدی بده خون پیاله بی جگر
خاک توام چه می خوری آب به کاسه سرم
کوزه آب لعل خور برره قول کاسه گر
شمع مخواه به ز من زانکه منم چو شمع تو
روز بمرده تا به شب سوخته شام تا سحر
نقل مرا باز وجه از چه زنیم بوسه ای
معنی خنده از لبت پسته نماید از شکر
داز من سه گانه‌ای گرچه ندارم از تو من
از تر و خشک در جهان جز لب خشک و چشم تر
من که چو دست سوخته دارمت از چه هر نفس
از سگ پای سوخته حال دلم کنی بتر
در پی زر به سر چو آب از پی آن دوم که او
با چو تو نقره ای کند کار دلم چو آب زر
بی نظرت نشسته ام یک دل و صد هزار غم
هم نبود غم ار کند شاه به سوی ما نظر
شاه سپهر بارگه خسرو عرش مرتبت
مقطع خطه کرم شحنه عالم هنر

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الطرب ای شکرستان چون دم سرد در سحر
گرم درآی و دم مده باده بیار و غم ببر
هوش مصنوعی: در زمان شادی و سرمستی، چون صبح سرد در فصل گرم می‌آید، دم را کوتاه کن و به جای آن برایم شراب بیاور و غم را از خود دور کن.
چند به خنده های خوش گریه من طلب کنی
گریه شمع می طلب خنده صبح می نگر
هوش مصنوعی: چند بار می‌خواهی از من بخندی در حالی که من در بهت گریه‌ام؟ گریه‌ام همچون شمعی است که نور می‌افکند و صبح را می‌بیند.
عشق تو کم نمی کند یک سر مو ز قصد من
پس من موی گشته را جام می آر تا به سر
هوش مصنوعی: عشق تو هیچ تأثیری بر اراده‌ام ندارد، پس بیا و آن موی پریشانم را با جام می پر کن تا به سر برسانم.
می ز خروس ده منی همچو پر تذرو ده
هین که خروس صبح خوان بار دگر فشاند پر
هوش مصنوعی: شراب را از خروس ده می‌نوشی، مانند پرنده‌ای که از نازکی و لطافت او یاد می‌شود. اکنون گوش کن که خروس صبحانه را دوباره فریاد می‌زند و پرهای خود را می‌گسترد.
همچو پیاله بی تو من خون جگر گریستم
چون تو درآمدی بده خون پیاله بی جگر
هوش مصنوعی: من مانند پیاله‌ای بدون تو، خون دل ریختم و وقتی تو وارد شدی، از من خواستی که خون پیاله را بی‌دل برسانم.
خاک توام چه می خوری آب به کاسه سرم
کوزه آب لعل خور برره قول کاسه گر
هوش مصنوعی: تو که خاک من هستی، چرا به من آسیب می‌زنی؟ چرا آب را به کاسه سرم می‌ریزی و به من ظلم می‌کنی؟
شمع مخواه به ز من زانکه منم چو شمع تو
روز بمرده تا به شب سوخته شام تا سحر
هوش مصنوعی: از من شمعی نخواه، زیرا من مانند شمعی هستم که روز را می‌گذراند و تا شب می‌سوزد و تا سحر نیز ادامه دارد.
نقل مرا باز وجه از چه زنیم بوسه ای
معنی خنده از لبت پسته نماید از شکر
هوش مصنوعی: نقل من را بازگو کن که چرا بوسه‌ای می‌زنیم. لبخند تو معنای شیرینی را به همراه دارد، مانند پسته‌ای که از شکر درست شده است.
داز من سه گانه‌ای گرچه ندارم از تو من
از تر و خشک در جهان جز لب خشک و چشم تر
هوش مصنوعی: اگرچه من از تو چیزی ندارم، ولی با وجود این، در این دنیا فقط لب‌های خشک و چشمان تر نصیب من شده است.
من که چو دست سوخته دارمت از چه هر نفس
از سگ پای سوخته حال دلم کنی بتر
هوش مصنوعی: من که همچون دستی سوخته تو را دارم، چرا در هر نفسی که می‌کشم، حال دلم را بدتر می‌کنی، مثل پای سوخته‌ای که به سگ می‌خورند؟
در پی زر به سر چو آب از پی آن دوم که او
با چو تو نقره ای کند کار دلم چو آب زر
هوش مصنوعی: به دنبال طلا مانند آبی هستی که خود را به آب می‌سازد؛ اما بدان که او که به تو مانند نقره‌ای رفتار می‌کند، دل من را مانند آب طلا می‌کند.
بی نظرت نشسته ام یک دل و صد هزار غم
هم نبود غم ار کند شاه به سوی ما نظر
هوش مصنوعی: عشق تو چنان مرا گرفته که در دل یکدلی دارم و حتی با وجود صدها غم و اندوه، غمی حس نمی‌کنم؛ زیرا اگر شاه به سمت ما نگاه کند، همه چیز دگرگون می‌شود.
شاه سپهر بارگه خسرو عرش مرتبت
مقطع خطه کرم شحنه عالم هنر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مقام و جایگاه والای یک شخصیت بزرگ پرداخته است. به نوعی شاهدیم که او در مرتبه‌ای بسیار بلند قرار دارد، مانند یک پادشاه در آسمان که در یک مکان با عظمت و با کرم و بخشندگی خود، بر هنر و زیبا شناسی جهان حاکم است. چنین شخصیتی در حقیقت نمادی از کمال و هنر است که دیگران را به خود جلب می‌کند.