گنجور

شمارهٔ ۴۰

دم گیتی معنبر می نماید
چمن از خلد خوشتر می نماید
هوا از صبح لوئلؤ می فشاند
جهان از باد زیور می نماید
صبا را خیرمقدم گوی زیراک
نسیمش روح پرور می نماید
به توقیع شریف صبغة الله
جهان بر گل مقرر می نماید
زهی باد سحر لله درک
که لطف آب از آذر می نماید
شقایق داغ بر دل زان نشسته است
که گلبن دست بر سر می نماید
چمن شد طوطیی کز شکل لاله
غراب آتشین پس می نماید
سپهر از باد صبح و ژاله و گل
بر آتش عود و شکر می نماید
زهی شکر زهی آتش زهی عود
که این پیروزه مجمر می نماید
ز بهر بوسه می دان از لب گل
که سوسن از دهن زر می نماید
به مهر باد صبح است آن زر خشک
که هر دم سوسن تر می نماید
مکن شوخی و شوخی بین ز نرگس
که عطارست و زرگر می نماید
قلم در توبه، خطر در عافیت کش
که گل صد ز چو دفتر می نماید
جهان از باد، کش جانها فدا باد
چو بزم صدر کشور می نماید
نظام الملک ثانی عز نصره
که از کف بحر اخضر می نماید
محمد زبده دوران گردون
که بر گردون مظفر می نماید
سلاله طاهر مختار کز قدر
فزون از چرخ و اختر می نماید
فلک پیشش به زانو می نشیند
جهان با او محقر می نماید
ز کلکش کز لقا بیمار شکل است
بسا خط کان مزور می نماید
کلهداری است کز یک پیچ دستار
مقامات صد افسر می نماید
لسان الثور را بین وقت مدحش
که چون جوزا سخنور می نماید
دم روح القدس می خوان دمش را
که این با آن برابر می نماید
مطهر ذات او از لفظ قدسی
همه روح مصور می نماید
تعالی الله چه لفظ است این همه لطف
که آن ذات مطهر می نماید
وثاق اوست این بام مدور
که همچون حلقه بر در می نماید
وشاق اوست این چرخ رسن باز
که بیدل همچو چنبر می نماید
ز فر شاه دان کو گاه توقیع
ز ظلمت چشمه خور می نماید
خضروار از سر کلک آب حیوان
به تأیید سکندر می نماید
بدان عشوه که یابد نقش نامش
فلک پیروزه منظر می نماید
بدان تهمت که روبد خاک راهش
صبا فراش پیکر می نماید
به ذات آنکه امرش در سه ظلمت
بنا از چار گوهر می نماید
ولی از نسل آدم می گزیند
خلیل از صلب آزر می نماید
ز آب و خون درین مرکز ز قدرت
هزاران صنع در خور می نماید
ز آبی روی یوسف می نگارد
ز خونی مشگ اذفر می نماید
که خورشید جلال او به تأثیر
همای سایه گستر می نماید
خطا بخشا! تویی کانصاف کلکت
اثر در بحر و در بر می نماید
کرم کو گوشه گیری بد چو عنقا
به درگاهت مجاور می نماید
چراغی کاسمان دارد در انگشت
ترا در دست مضمر می نماید
حیات دشمنت چون چین ابرو
به چشم عقل منکر می نماید
درین دوران که ابنای زمان را
دم عیسی دم خر می نماید
مروت در فراخ آباد گیتی
چنین دلتنگ و مضطر می نماید
کرم زین گونه گونه مردمیها
به مردم روی کمتر می نماید
تویی تو کز دل درویش دارت
همه گیتی توانگر می نماید
گفت گو کان دیگر گشت هر دم
ز نو احسان دیگر می نماید
کرم را دست بر سر هم تو می دار
که کارش بس مشمر می نماید
به فر سایه خود فربهش کن
که همچون سایه لاغر می نماید
ببین سحرالبیان کاندر مدیحت
مجیر از جان غم خور می نماید
به جان تو که نطقش چون فرشته
همه جان معطر می نماید
زهی معجز که او از آتش طبع
سخن چون آب کوثر می نماید
سمندر خاطرش در آتش فکر
خطر بیش از سکندر می نماید
دعا به ختم این گفتار زیراک
سخن بی آن مبتر می نماید
جلال افزای صدرت باد هر شکل
که این چرخ مدور می نماید
مسلم باد عمر جاودانت
که اقبالت مسخر می نماید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دم گیتی معنبر می نماید
چمن از خلد خوشتر می نماید
هوش مصنوعی: زندگی در دنیا مانند باغی زنده و پررنگ است که به زیبایی به چشم می‌آید و از بهشت هم دلنشین‌تر است.
هوا از صبح لوئلؤ می فشاند
جهان از باد زیور می نماید
هوش مصنوعی: هوا از صبحکاه دُرّ و گوهر پاشیده و جهان با نسیم زیبایی خود را نشان می‌دهد.
صبا را خیرمقدم گوی زیراک
نسیمش روح پرور می نماید
هوش مصنوعی: باد صبح را خوشامد بگو، زیرا نسیم آن جان بخش و مایه حیات است.
به توقیع شریف صبغة الله
جهان بر گل مقرر می نماید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که رنگ و زیبایی خداوند به گونه‌ای است که در سراسر دنیا مانند گل نمایان می‌شود. به عبارت دیگر، دست خدا در خلقت و زیبایی‌های جهان مشهود است و مانند رنگی بر گل‌ها جلوه‌گر است.
زهی باد سحر لله درک
که لطف آب از آذر می نماید
هوش مصنوعی: چه باد دل‌انگیزی در صبحی که عشق و محبت به وضوح از طبیعت جلوه‌گر است و زیبایی آب از آتش نیز پیداست.
شقایق داغ بر دل زان نشسته است
که گلبن دست بر سر می نماید
هوش مصنوعی: شقایق در دلش داغی دارد، چون گلی که در میان باغ سرش را بالا برده و خود را نشان می‌دهد.
چمن شد طوطیی کز شکل لاله
غراب آتشین پس می نماید
هوش مصنوعی: طوطی‌ای که در میان چمن بر روی لاله‌ای نشسته، به رنگ آتشین و زیبا به نظر می‌رسد.
سپهر از باد صبح و ژاله و گل
بر آتش عود و شکر می نماید
هوش مصنوعی: آسمان با نسیم صبح و شبنم و گل، به آتش عود و عطر شکر جلوه می‌دهد.
زهی شکر زهی آتش زهی عود
که این پیروزه مجمر می نماید
هوش مصنوعی: چه خوشبو و دل‌انگیز است این عطر، چه شعله‌ای نفس‌گیر و چه جاذبه‌ای دارد این بخور، که این پیروزه (یعنی مقام والای انسانی یا روح) را به خوبی نمایان می‌سازد.
ز بهر بوسه می دان از لب گل
که سوسن از دهن زر می نماید
هوش مصنوعی: به خاطر بوسه‌ای که از لب گل می‌گیرد، سوسن در دهنش مانند طلا به نظر می‌رسد.
به مهر باد صبح است آن زر خشک
که هر دم سوسن تر می نماید
هوش مصنوعی: در نور طلایی صبح، آن گل زردی که همیشه خشک به نظر می‌رسد، هر لحظه تازه‌تر و زیباتر به نظر می‌رسد.
مکن شوخی و شوخی بین ز نرگس
که عطارست و زرگر می نماید
هوش مصنوعی: هرگز با نرگس به شوخی نپرداز، زیرا او عطاری است که خود را زرگر معرفی می‌کند.
قلم در توبه، خطر در عافیت کش
که گل صد ز چو دفتر می نماید
هوش مصنوعی: قلم را در نوشتن توبه به کار ببر، ولی هنگام امنیت و آرامش هم باید خطر را بپذیری، زیرا زیبایی و جلوه زندگی گاهی همچون گلی است که از زمین برمی‌خیزد و در دفتر زندگی به تصویر کشیده می‌شود.
جهان از باد، کش جانها فدا باد
چو بزم صدر کشور می نماید
هوش مصنوعی: جهان تحت تأثیر باد قرار دارد و جان‌ها برای آن فدای باد می‌شوند، همانطور که مجلس و جشنی در پیش روی مردم نمودار می‌شود.
نظام الملک ثانی عز نصره
که از کف بحر اخضر می نماید
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف شخصی به نام نظام الملک ثانی می‌پردازد که به نوعی در حال اوج گرفتن و تأثیرگذاری است. او مانند درخششی در دریاچه‌ای از آبی عمیق و زیبا به نظر می‌رسد، که نشان‌دهنده‌ی موفقیت و قدرت اوست.
محمد زبده دوران گردون
که بر گردون مظفر می نماید
هوش مصنوعی: محمد، بهترین و برجسته‌ترین افرادی است که در زمان خود می‌درخشد و در اوج شکوه و موفقیت قرار دارد.
سلاله طاهر مختار کز قدر
فزون از چرخ و اختر می نماید
هوش مصنوعی: فرزندان پاک مختار، به اندازه‌ای با ارزش و با عظمت هستند که برتر از آسمان و ستاره‌ها به نظر می‌رسند.
فلک پیشش به زانو می نشیند
جهان با او محقر می نماید
هوش مصنوعی: جهان در مقابل او کوچک و حقیر به نظر می‌رسد و آسمان به خاطر عظمت او، به احترامش به زانو می‌افتد.
ز کلکش کز لقا بیمار شکل است
بسا خط کان مزور می نماید
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره‌اش بیمار هستم، زیرا بسیاری از خطوط صورتش به نظر فریبنده می‌آید.
کلهداری است کز یک پیچ دستار
مقامات صد افسر می نماید
هوش مصنوعی: یک کلیددار وجود دارد که با یک حرکت از دستار خود، مقام‌ها و رتبه‌های بسیاری را به نمایش می‌گذارد.
لسان الثور را بین وقت مدحش
که چون جوزا سخنور می نماید
هوش مصنوعی: به زبان گاو دقت کن، چرا که در زمان تعریف و تمجیدش مانند دوستی سخن‌ور و چرب زبان به نظر می‌رسد.
دم روح القدس می خوان دمش را
که این با آن برابر می نماید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نیروی الهی یا روح مقدس همچون دم زدن در آتش جان می‌بخشد و باعث می‌شود که جان‌ها با یکدیگر در یک سطح قرار گیرند و برابر جلوه کنند. در واقع، صحبت از همسانی و برابری ارواح در سایه این نیروی الهی است.
مطهر ذات او از لفظ قدسی
همه روح مصور می نماید
هوش مصنوعی: وجود پاک او همه چیز را به صورت روحی زیبا و معنوی تجلی می‌بخشد.
تعالی الله چه لفظ است این همه لطف
که آن ذات مطهر می نماید
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی خداوند چقدر شگفت‌انگیز است، چرا که او با این کلمات زیبا و محبت‌آمیز، مهربانی و لطف خود را به ما نشان می‌دهد.
وثاق اوست این بام مدور
که همچون حلقه بر در می نماید
هوش مصنوعی: این ساختمان گرد شبیه به حلقه‌ای است که بر در نمایان شده و به نوعی او را در بر گرفته است.
وشاق اوست این چرخ رسن باز
که بیدل همچو چنبر می نماید
هوش مصنوعی: این چرخ فلکی که به دور خود می‌چرخد، شاید به نظر بیاید که در حال بیدل، به شکلی دایره‌ای و پیچیده رفتار می‌کند.
ز فر شاه دان کو گاه توقیع
ز ظلمت چشمه خور می نماید
هوش مصنوعی: از پیش شاهی که گاه و بی‌گاه، درخشندگی نور خورشید را از دل تاریکی‌ها نشان می‌دهد.
خضروار از سر کلک آب حیوان
به تأیید سکندر می نماید
هوش مصنوعی: آب حیات به طور ویژه‌ای از چشمه‌ای جاری می‌شود که گویا به تأیید و تأکید سکندر (فرمانروای بزرگ) به دست آمده است. به گونه‌ای که این احساس به انسان القا می‌شود که مانند خضر، که در افسانه‌ها به جوانی و زندگی جاودان مشهور است، از این آب بهره‌مند می‌شود.
بدان عشوه که یابد نقش نامش
فلک پیروزه منظر می نماید
هوش مصنوعی: بدان که با زیبایی و جذابیتی که دارد، فلک و آسمان نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد و جلوه‌ای زیبا و پیروزمندانه به خود می‌گیرد.
بدان تهمت که روبد خاک راهش
صبا فراش پیکر می نماید
هوش مصنوعی: بدان که تهمت‌ها و دروغ‌ها مانند خاکی هستند که در راه کسی قرار می‌گیرد، و نسیم بهاری مانند یک خدمتکار، زیبایی‌های او را به نمایش می‌گذارد.
به ذات آنکه امرش در سه ظلمت
بنا از چار گوهر می نماید
هوش مصنوعی: در مورد وجودی صحبت می‌شود که برای ایجاد و فرماندهی خود، از سه تاریکی بهره می‌برد و این مسائل را از چهار عنصر اصلی به نمایش می‌گذارد.
ولی از نسل آدم می گزیند
خلیل از صلب آزر می نماید
هوش مصنوعی: ولی خلیل از نسل آدم، از صلب آزر به دنیا می‌آید.
ز آب و خون درین مرکز ز قدرت
هزاران صنع در خور می نماید
هوش مصنوعی: در این مکان، از ترکیب آب و خون، قدرت و خلاقیت‌های بی‌نظیری ظاهر می‌شود.
ز آبی روی یوسف می نگارد
ز خونی مشگ اذفر می نماید
هوش مصنوعی: چهره زیبای یوسف با درخششی آبی رنگ تفسیر می‌شود و از دلخوشی‌های عاشقانه، عطر و بویی چون مشکی خوشبو برمی‌خیزد.
که خورشید جلال او به تأثیر
همای سایه گستر می نماید
هوش مصنوعی: خورشید زیبایی و عظمت او به واسطه سایه‌اش که گسترش می‌یابد، نمایان می‌شود.
خطا بخشا! تویی کانصاف کلکت
اثر در بحر و در بر می نماید
هوش مصنوعی: ببخشید! تویی که انصافت در همه جا قابل مشاهده است، در دریا و بر زمین تاثیر می‌گذارد.
کرم کو گوشه گیری بد چو عنقا
به درگاهت مجاور می نماید
هوش مصنوعی: اگر کسی در گوشه‌گیری و تنهایی خود را به تو نزدیک کند، مانند پرنده‌ی افسانه‌ای عنقا است که در درگاه تو حضور دارد.
چراغی کاسمان دارد در انگشت
ترا در دست مضمر می نماید
هوش مصنوعی: چراغی که در آسمان وجود دارد، در دستان تو پنهان شده است و نورش را به نمایش می‌گذارد.
حیات دشمنت چون چین ابرو
به چشم عقل منکر می نماید
هوش مصنوعی: زندگی دشمنت مانند ابروهای کمانی، برای عقل من ناپسند و غیرقابل پذیرش به نظر می‌رسد.
درین دوران که ابنای زمان را
دم عیسی دم خر می نماید
هوش مصنوعی: در این دوران، مردم به گونه‌ای رفتار می‌کنند که مانند زمانی هستند که عیسی مسیح به دنیا آمده بود، اما در واقعیت، رفتار و کردار آن‌ها نشان‌دهنده‌ی نادرستی است.
مروت در فراخ آباد گیتی
چنین دلتنگ و مضطر می نماید
هوش مصنوعی: در این جهان وسیع، رفتار شایسته و انسانی تو را این‌چنین ناراحت و مضطرب نشان می‌دهد.
کرم زین گونه گونه مردمیها
به مردم روی کمتر می نماید
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی انسان‌ها به یکدیگر به گونه‌ای است که افرادی که دارای چنین ویژگی‌هایی هستند، کمتر خود را نشان می‌دهند و به طور طبیعی، رفتارشان با دیگران با لطافت و کم‌حرفی همراه است.
تویی تو کز دل درویش دارت
همه گیتی توانگر می نماید
هوش مصنوعی: تو هستی که با نگاه تو، دل درویش را غنی می‌کنی و این باعث می‌شود که همه‌ی جهان در نظر او ثروتمند به نظر بیاید.
گفت گو کان دیگر گشت هر دم
ز نو احسان دیگر می نماید
هوش مصنوعی: به‌طور مداوم و لحظه‌به‌لحظه، تغییر و تحولی در گفتگوها رخ می‌دهد و هر بار نوعی لطف و احسان تازه‌ای خود را نشان می‌دهد.
کرم را دست بر سر هم تو می دار
که کارش بس مشمر می نماید
هوش مصنوعی: کرم را با دقت و مراقبت در دست بگیر، زیرا رفتار او ممکن است بی‌نظم و غیرقابل پیش‌بینی به نظر بیاید.
به فر سایه خود فربهش کن
که همچون سایه لاغر می نماید
هوش مصنوعی: سایه‌ات را پررنگ و قوی کن تا مثل سایه‌ای لاغر و ضعیف به نظر نیاید.
ببین سحرالبیان کاندر مدیحت
مجیر از جان غم خور می نماید
هوش مصنوعی: نگاه کن، که بانی سخنان زیبا درباره‌ی تو، با وجود اینکه از درد و غم جان می‌کشد، همچنان به تو احترام می‌گذارد و تو را می‌ستاید.
به جان تو که نطقش چون فرشته
همه جان معطر می نماید
هوش مصنوعی: به جان تو که سخن‌گوییش مانند فرشته‌هاست و جان‌های دیگر را خوشبو و معطر می‌کند.
زهی معجز که او از آتش طبع
سخن چون آب کوثر می نماید
هوش مصنوعی: چه شگفت انگیز است که او از آتش وجود خود، سخنانی را برمی‌آورد که مانند آب کوثر پاک و زلال هستند.
سمندر خاطرش در آتش فکر
خطر بیش از سکندر می نماید
هوش مصنوعی: سمندر که در آتش زندگی می‌کند، درباره خطرات و دغدغه‌هایش بیشتر از سکندر بزرگ فکر می‌کند.
دعا به ختم این گفتار زیراک
سخن بی آن مبتر می نماید
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه سخن بدون دعا و نیایش به پایان نمی‌رسد، بهتر است دعایی برای ختم این کلام داشته باشیم.
جلال افزای صدرت باد هر شکل
که این چرخ مدور می نماید
هوش مصنوعی: هر شکلی که این دنیا به خود می‌گیرد، امیدوارم بزرگی و عظمت تو روز به روز بیشتر شود.
مسلم باد عمر جاودانت
که اقبالت مسخر می نماید
هوش مصنوعی: عمر طولانی‌ات مسلم و قطعی است، زیرا سرنوشت و آینده‌ات به نفع توست و همه چیز در خدمت تو قرار دارد.