گنجور

شمارهٔ ۳۹

مرا چو دل به جوانی ز غم جدا نبود
ز عیش لاف زدن در جهان روا نبود
نوای عیش ز یاران همنفس باشد
چو همنفس نبود عیش را نوا نبود
ز هر ذخیره که اندر جهان کسی سازد
به از موافقت یار باوفا نبود
کسی نماند که با او دمی بشاید زد
که همدمی خسان از خطر جدا نبود
مگر زمانه بدان عهد بست و پیمان کرد
که خوشدلی و فراغت به عهد ما نبود
نه دوستی است که خیزد صفا ز صحبت او
نه همدمی است که در طبح او جفا نبود
ز دشمنان چه توان چشم داشتن آخر؟
درین زمانه که با دوستان صفا نبود
ز پادشاهی با رنج دل چه سود که مرد؟
چو خوش دل آمد شاید که پادشا نبود
به نزد عقل مراد دلست حاصل عمر
ز بی مرادی دل عمر جز هبا نبود
چو دوست رفت ز کف از طرب نماند اثر
چو باد تند بود لاله را بقا نبود
درین زمانه فراغت، طلب نشاید کرد
که جای داروی دل کام اژدها نبود
کجاست مجلس انسی بگوی در آفاق
که آن به زحمت نااهل مبتلا نبود
کراست؟ یکدم خوش در جهان مرا بنمای
که جفت آن دم خوش محنت و عنا نبود
مسخرست مرا ملکت جهان و هنوز
مراد با دل من یکدم آشنا نبود
ز خویشتن بده انصاف و نیک باز اندیش
کرا بود دل آسوده؟ چون مرا نبود
خدای عاقبت کار ما به خیر کناد
که بر زبان به ازین خلق را دعا نبود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا چو دل به جوانی ز غم جدا نبود
ز عیش لاف زدن در جهان روا نبود
هوش مصنوعی: وقتی که دل من در جوانی از غم رهایی نداشت، صحبت کردن از خوشی و لذت در این دنیا جایز نبود.
نوای عیش ز یاران همنفس باشد
چو همنفس نبود عیش را نوا نبود
هوش مصنوعی: لذت و شادی فقط در کنار دوستان همفکر و همدل وجود دارد و اگر این دوستان نباشند، دیگر لذت و شادی هم معنایی نخواهد داشت.
ز هر ذخیره که اندر جهان کسی سازد
به از موافقت یار باوفا نبود
هوش مصنوعی: در جهان، هیچ چیزی با ارزش‌تر از همراهی و دوستی یک یار وفادار نیست. هرچه ذخیره و ثروتی جمع‌آوری شود، باز هم ارزش آن به پای دوست واقعی نمی‌رسد.
کسی نماند که با او دمی بشاید زد
که همدمی خسان از خطر جدا نبود
هوش مصنوعی: هیچ کس باقی نمانده است که بتوان با او لحظه‌ای گفتگو کرد، زیرا همراهی با انسان‌های بد و ناشایست هیچ‌گاه از خطر در امان نیست.
مگر زمانه بدان عهد بست و پیمان کرد
که خوشدلی و فراغت به عهد ما نبود
هوش مصنوعی: آیا زمانه بر این تصمیم نبود که ما در دوره‌ای از خوشحالی و آسودگی زندگی کنیم؟
نه دوستی است که خیزد صفا ز صحبت او
نه همدمی است که در طبح او جفا نبود
هوش مصنوعی: در دنیای اطراف، نه دوستی وجود دارد که از صحبت کردن با او آرامش و شادی حاصل شود، و نه همدمی هست که در کنار او بی‌مهری و ظلمی احساس نشود.
ز دشمنان چه توان چشم داشتن آخر؟
درین زمانه که با دوستان صفا نبود
هوش مصنوعی: در زندگی امروز، چطور می‌توان به دشمنان امیدی داشت؟ وقتی که حتی با دوستان هم نمی‌توان رابطه صمیمی و دوستانه‌ای داشت.
ز پادشاهی با رنج دل چه سود که مرد؟
چو خوش دل آمد شاید که پادشا نبود
هوش مصنوعی: داشتن پادشاهی و قدرت با دل پر درد چه فایده‌ای دارد، اگر انسان خوشنود و خوش‌دل نباشد؟ شاید او اصلاً شایسته‌ی پادشاهی نباشد.
به نزد عقل مراد دلست حاصل عمر
ز بی مرادی دل عمر جز هبا نبود
هوش مصنوعی: عقل می‌گوید که هدف دل، رسیدن به خواسته‌هاست و اگر دل نتواند به مراد و هدفش برسد، عمر انسان بی‌ثمر و بی‌فایده خواهد بود.
چو دوست رفت ز کف از طرب نماند اثر
چو باد تند بود لاله را بقا نبود
هوش مصنوعی: وقتی که دوست از دست برود، هیچ اثر شادمانی باقی نمی‌ماند. مانند لاله‌ای که در باد تند قرار گیرد و نتواند دوام بیاورد.
درین زمانه فراغت، طلب نشاید کرد
که جای داروی دل کام اژدها نبود
هوش مصنوعی: در این زمانه‌ی بی‌کاری و راحتی، نباید به دنبال چیزی باشید که دردهای بزرگ دل را درمان کند، چراکه هیچ چیزی برای آرامش دل وجود ندارد.
کجاست مجلس انسی بگوی در آفاق
که آن به زحمت نااهل مبتلا نبود
هوش مصنوعی: کجا می‌توان مجلسی از دوستان پیدا کرد که در آن، آفت‌ها و مشکلات زندگی که مبتلا به افرادی بی‌لیاقت است وجود نداشته باشد؟
کراست؟ یکدم خوش در جهان مرا بنمای
که جفت آن دم خوش محنت و عنا نبود
هوش مصنوعی: کیست که یک لحظه، زیبایی و خوشی را در این دنیا به من نشان دهد؟ چرا که آن لحظه خوشی سزاوار درد و رنج نیست و نباید با آن مقایسه شود.
مسخرست مرا ملکت جهان و هنوز
مراد با دل من یکدم آشنا نبود
هوش مصنوعی: دنیا و حکومت آن برای من بی‌معناست و هنوز آرزوهایم با دلم آشنا نشده‌اند.
ز خویشتن بده انصاف و نیک باز اندیش
کرا بود دل آسوده؟ چون مرا نبود
هوش مصنوعی: از خودت انصاف بده و دوباره به خوبی فکر کن، چه کسی می‌تواند دلش آسوده باشد وقتی من اینطور نیستم؟
خدای عاقبت کار ما به خیر کناد
که بر زبان به ازین خلق را دعا نبود
هوش مصنوعی: خداوند کار ما را به خوبی پایان دهد، زیرا این مردم جز دعا به زبان نمی‌آورند و این دعای آن‌ها تأثیر چندانی ندارد.