گنجور

شمارهٔ ۳۶

این خر جبلتان که قدم بر قدم نهند
بی معنی اند و در ره معنی قدم نهند
ناشسته هیچ یک حدث جهل وین عجب
کاغاز هر سخن ز حدوث و قدم نهند
جام شکسته زیر کف پای خاطرند
خود را ز خاطر ار چه همه جام جم نهند
بی سایه اند گرچه جهان در جهان زنند
بی مایه‌اند گرچه درم بر درم نهند
لاشی ء و شی ء در عدمند ار چه در وجود
خود را نظام عقد وجود و عدم نهند
بیش اند و کم چو خاک ز بی آبی آنچنانک
من بیشتر ز بیش و مرا کم ز کم نهند
اهل قلم نه بلکه قلمدان شدند از آنک
سر بر خط قلم نه بر اهل قلم نهند
نم ز آفتابه شان نشود یک نفس جدا
گر طشت آتشین همه را بر شکم نهند
چون مرگ سرخ و مار سیاهند کز حسد
شاخ امل برند و بنای الم نهند
از پشت گاو، بدعت هر یک گذشته دان
تا ساق عرش گرچه قسم بر قسم نهند
سردند و پرده در چو دم صبح و در صفا
ترجیح خویش بر نفس صبحدم نهند
با من برابرند به معنی ولی چنانک
شاخ خسک برابر باغ ارم نهند
ایشان و من مگوی که در شرع نیست راست
مصحف در آبخانه و بت در حرم نهند
من غم برای جان خورم ایشان ز بهر نان
آری هموم خلق به قدر همم نهند
دعوت گرند جمله و صاحبقران کفر
تا دعوة الکواکب و قرآن بهم نهند
لا زان شدست نیم گره تا گه عطا
بندی ز دست بخل ز لا بر نعم نهند
صفرند جای یافته در صدر و هم رواست
کاندر حساب، صفر به جای رقم نهند
انعام عام پرورا عمی دلند از آنک
هر عامه را به مرتبه خال و عم نهند
آبستن اند چون شب و روزی نهند بار
کز نفخ صور بر همه شان یار غم نهند
حسان لقب شدند و کسی در عرب نماند
کاین نام بر کسی ز خسان عجم نهند
گفت آن غراب خو که چه مرغی است این مجیر
کورا درون دایره مدح و ذم نهند
سیمرغ عزلتی است که ناسفتگان چرخ
در گنج خاطرش همه در حکم نهند
ایشان کیند؟ یافه درایان که بهر صیت
خود را به زور در دهن زیر و بم نهند
بوجهل سیرتان و همه بوالحکیم نام
کایین چو رفت نام همه بوالحکم نهند
رستم ز رخش باز ندانند روز باک
گر داغ رخش بر کتف روستم نهند
تر دامنند همچو سحاب ار چه چون سپهر
بر آستین مجره به جای علم نهند
دعوی کرم کنند و کریمند اگر کرام
تر دامنی نه تر سخنی از کرم نهند
بیرون شوند چون من ازین حلقه گربه سر
سر بر خط خطاب امام امم نهند
شاه صفا امیر معانی که شرع و عقل
اندر خلاف حکمت و شرعش حکم نهند
قطب زمانه ناصر دین کز صفای او
هر صبح بار قهر ضیا بر ظلم نهند
گردون به شکل اوست نه چون او که شاخ بید
نبود بقم اگرچه در آب بقم نهند
گر آسمان نه اوست چرا شکل آسمان؟
دلق کبود در پس پشتی بخم نهند
چندان بقاش باد که در صفه صفا
گردون و خواجه خرقه نیلی بهم نهند
عمرش ز حد جذر اصم در گذشته باد
تا مشکل عدو همه جذر اصم نهند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این خر جبلتان که قدم بر قدم نهند
بی معنی اند و در ره معنی قدم نهند
هوش مصنوعی: این افراد که فقط ظاهری دارند و بدون تفکر و تحلیل، یک به یک پشت سر هم می‌روند، هیچ مفهوم و معنا واقعی ندارند، اما کسانی که در پی درک عمق مسائل هستند، در مسیر فهم و حقیقت قدم برمی‌دارند.
ناشسته هیچ یک حدث جهل وین عجب
کاغاز هر سخن ز حدوث و قدم نهند
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که هیچ‌کس نمی‌تواند به‌راحتی از نادانی خود بگوید و این عجیب است که هر کلمه‌ای از دل رخدادها و مسائل جدید و قدیمی نشأت می‌گیرد. به عبارت دیگر، بیان هر فکر یا صحبت به نوعی به تجربه‌ها و تاریخ ما وابسته است.
جام شکسته زیر کف پای خاطرند
خود را ز خاطر ار چه همه جام جم نهند
هوش مصنوعی: آدمی با وجود تمام زیبایی‌ها و جاذبه‌هایی که در زندگی وجود دارد، باید مراقب باشد که به اشتباه به چیزهایی که به او آسیب می‌زند، چنگ نزند. حتی اگر چیزهای زیبا و ارزشمندی در دسترس باشد، باز هم باید به درون خود و احساساتش توجه کند.
بی سایه اند گرچه جهان در جهان زنند
بی مایه‌اند گرچه درم بر درم نهند
هوش مصنوعی: اگرچه در جهان به ظاهر کارهای زیادی انجام می‌دهند و جلوه‌های مختلفی دارند، اما بدون حقیقت و عمیق نیستند. همچنین، اگرچه ممکن است چیزهایی را به دست آورند و ثروت و دارایی انباشت کنند، اما در اصل تهی و بی‌مایه هستند.
لاشی ء و شی ء در عدمند ار چه در وجود
خود را نظام عقد وجود و عدم نهند
هوش مصنوعی: هر چیزی در نیستی وجود دارد، حتی اگر در وجود خود، نظام و ترتیب وجود و عدم را به خود بگیرد.
بیش اند و کم چو خاک ز بی آبی آنچنانک
من بیشتر ز بیش و مرا کم ز کم نهند
هوش مصنوعی: بیشتر از خاک که در اثر بی‌آبی پُر نشده است، من نیز هستم؛ به گونه‌ای که دیگران می‌گویند من بیشتر از حد طبیعی هستم، اما در واقع، آنچه که به من کم می‌کنند، از کمبود واقعی من ناشی می‌شود.
اهل قلم نه بلکه قلمدان شدند از آنک
سر بر خط قلم نه بر اهل قلم نهند
هوش مصنوعی: نویسندگان واقعی دیگر به نوشتن توجهی ندارند و به جای آن، خودشان تبدیل به ابزاری برای نگارش شده‌اند. آنها حالا مانند قلمدانی شده‌اند که فقط بر روی کاغذ به کار می‌روند و توانایی خلاقیت و اندیشیدن را از دست داده‌اند.
نم ز آفتابه شان نشود یک نفس جدا
گر طشت آتشین همه را بر شکم نهند
هوش مصنوعی: اگر قطره‌ای از آب آفتابه‌ٔ شان جدا شود، حتی لحظه‌ای نمی‌تواند دور بماند، حتی اگر ظرفی داغ و آتشین را روی شکم آن‌ها بگذارند.
چون مرگ سرخ و مار سیاهند کز حسد
شاخ امل برند و بنای الم نهند
هوش مصنوعی: مرگ و بدی مانند مار سیاه هستند که از حسادت و کینه، امید و آرزو را نابود می‌کنند و به زندگی درد و رنج می‌آورند.
از پشت گاو، بدعت هر یک گذشته دان
تا ساق عرش گرچه قسم بر قسم نهند
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به تاریخ و پیشینه‌ی فسادها و نوآوری‌های نادرست اشاره دارد. به این معنا که اگر از ریشه‌ها و تاریخچه‌ی کارهایی که در گذشته انجام شده باخبر باشیم، می‌توانیم به عمق مسائل پی ببریم و بفهمیم که این مشکلات تا چه اندازه می‌توانند به بنیادها آسیب برسانند. برای رسیدن به سطوح بالاتر، هر نوع قسم و ادعایی که مطرح شود، در نهایت نمی‌تواند حقیقت را پنهان کند.
سردند و پرده در چو دم صبح و در صفا
ترجیح خویش بر نفس صبحدم نهند
هوش مصنوعی: هوا هنوز سرد و آرام است، و پرده‌هایی که صبح را می‌پوشانند، مانند دم صبح بر آسمان نمایان می‌شوند. در این لحظه، آن‌ها ترجیح می‌دهند که به جای خودخواهی و نفس‌پرستی، آرامش صبحگاه را انتخاب کنند.
با من برابرند به معنی ولی چنانک
شاخ خسک برابر باغ ارم نهند
هوش مصنوعی: من و آن‌ها در ظاهر مشابه هستیم، اما مانند یک شاخه‌ی خشک که در کنار باغی سرسبز قرار دارد، تفاوت‌های چشمگیری میان ما وجود دارد.
ایشان و من مگوی که در شرع نیست راست
مصحف در آبخانه و بت در حرم نهند
هوش مصنوعی: بحث نکنید که در دین هیچ چیز معتبر نیست، چون قرآن را در مکان‌های نادرست گذاشته‌اند و بت را در مکان‌های مقدس قرار می‌دهند.
من غم برای جان خورم ایشان ز بهر نان
آری هموم خلق به قدر همم نهند
هوش مصنوعی: من برای روح و جان خود غم و اندوه می‌خورم، اما آن‌ها تنها به فکر نان و معیشت خود هستند. از این رو، تمامی مردم را به اندازه مشکلات خود دسته‌بندی می‌کنند.
دعوت گرند جمله و صاحبقران کفر
تا دعوة الکواکب و قرآن بهم نهند
هوش مصنوعی: همه به دعوت مشغول‌اند و کسانی که در مقام والایی قرار دارند، تا جایی که دعوت ستاره‌ها و قرآن را به یکدیگر پیوند دهند.
لا زان شدست نیم گره تا گه عطا
بندی ز دست بخل ز لا بر نعم نهند
هوش مصنوعی: این شعر بیان می‌کند که اگر کسی بخواهد به دیگران کمک کند و از دستگیری دست بکشد، در حقیقت در برابر نعمت‌ها و بخشش‌ها گرهی ایجاد کرده است. در واقع، به بخشش و تقسیم نعمت‌ها اهمیت داده شده و این عمل از بخل دوری می‌کند.
صفرند جای یافته در صدر و هم رواست
کاندر حساب، صفر به جای رقم نهند
هوش مصنوعی: در برخی از مسائل، عدد صفر در جایگاه‌های مهم و ابتدایی قرار می‌گیرد و این به این معناست که حتی اگر صفر در محاسبات بیفتد، باز هم می‌تواند در قالب‌های مختلف محاسبه جایی داشته باشد.
انعام عام پرورا عمی دلند از آنک
هر عامه را به مرتبه خال و عم نهند
هوش مصنوعی: جانوران و نعمت‌هایی که خداوند برای همگان فراهم کرده‌اند، از آن‌رو به ما هدیه شده‌اند که هر فردی در این دنیا به نوعی به مقام بزرگی دست پیدا کند و به جایگاه اصلی خود برسد.
آبستن اند چون شب و روزی نهند بار
کز نفخ صور بر همه شان یار غم نهند
هوش مصنوعی: شب و روز به مانند زمانی که به انتظار چیزی هستند، آماده‌اند. آن‌ها بار سنگینی را بر دوش می‌کشند که به سبب وزیدن نفخ صور، همه آن‌ها را به غم و اندوه می‌کشاند.
حسان لقب شدند و کسی در عرب نماند
کاین نام بر کسی ز خسان عجم نهند
هوش مصنوعی: حسان به عنوان لقب معروف شدند و دیگر هیچ‌کس در عرب باقی نماند که بخواهد این نام را به کسی از قوم خسان عجم بدهد.
گفت آن غراب خو که چه مرغی است این مجیر
کورا درون دایره مدح و ذم نهند
هوش مصنوعی: آن غراب گفت که این پرنده چه نوعی است که با تعاریف خوب و بد در دایره‌ای محصور نگه‌داشته می‌شود.
سیمرغ عزلتی است که ناسفتگان چرخ
در گنج خاطرش همه در حکم نهند
هوش مصنوعی: سیمرغ موجودی است که در گوشه‌ای از دنیای خود دور از مردم زندگی می‌کند و افرادی که از حقیقت دورند، همه چیز را در دیدگاه او قرار می‌دهند.
ایشان کیند؟ یافه درایان که بهر صیت
خود را به زور در دهن زیر و بم نهند
هوش مصنوعی: این افراد کی هستند؟ کسانی که برای مشهور شدن، به زور تلاش می‌کنند تا خود را به مردم تحمیل کنند و در همه حال خود را به نوعی نمایش دهند.
بوجهل سیرتان و همه بوالحکیم نام
کایین چو رفت نام همه بوالحکم نهند
هوش مصنوعی: در این جا به شخصیت بوجهل اشاره می‌شود که به دلیل رفتارها و ویژگی‌هایش معروف شده است. همچنین، به این موضوع اشاره دارد که وقتی فردی شناخته می‌شود، نام او به عنوان نماینده‌ای از آن ویژگی‌ها یا رفتارها ثبت می‌شود. به عبارت دیگر، افراد به خاطر صفات یا ویژگی‌های خاص خود در ذهن‌ها باقی می‌مانند.
رستم ز رخش باز ندانند روز باک
گر داغ رخش بر کتف روستم نهند
هوش مصنوعی: رستم از اسبش پایین نیامد و ترسی نداشت، حتی اگر بر روی شانه‌اش زخم و درد بگذارند.
تر دامنند همچو سحاب ار چه چون سپهر
بر آستین مجره به جای علم نهند
هوش مصنوعی: دامنشان مانند ابران تر است، هرچند که مانند آسمان که بر آستین آبراه‌ها دانش قرار می‌دهد، در حقیقت آنها در جایی دیگر علم و دانش را به کار می‌برند.
دعوی کرم کنند و کریمند اگر کرام
تر دامنی نه تر سخنی از کرم نهند
هوش مصنوعی: اگر ادعای نیکوکاری می‌کنند و خودشان نیکوکار نیستند، پس اگر دامنشان از نیکوکاری پر باشد، باید سخنی از آن بگویند وگرنه هیچ نشانه‌ای از نیکوکاری ندارند.
بیرون شوند چون من ازین حلقه گربه سر
سر بر خط خطاب امام امم نهند
هوش مصنوعی: افرادی مشابه من از این گرداب بیرون می‌آیند، زیرا در یک لحظه سر خود را بالا می‌برند و بر خط فرمان امامان می‌نویسند.
شاه صفا امیر معانی که شرع و عقل
اندر خلاف حکمت و شرعش حکم نهند
هوش مصنوعی: حاکم باصفا و فرزانه‌ای که به درستی معانی را درک می‌کند، وقتی که قوانین شریعت و عقل در تضاد با خرد و حکمت او قرار گیرند، به آنها حکم نمی‌کند.
قطب زمانه ناصر دین کز صفای او
هر صبح بار قهر ضیا بر ظلم نهند
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ویژگی‌های شخصیتی ناصر دین و تأثیر او بر جامعه می‌پردازد. او به عنوان یک رهبر و قهرمان دینی، صبح‌ها با صفای وجودش، بر تاریکی‌ها و ظلم‌های زمانه نور می‌افکند. در واقع، وجود او مانند نوری است که با هر طلوع، ظلمت‌ها را می‌زداید و به جامعه امید و روشنایی می‌بخشد.
گردون به شکل اوست نه چون او که شاخ بید
نبود بقم اگرچه در آب بقم نهند
هوش مصنوعی: آسمان به صورت او شکل گرفته است نه به خاطر او. بیدBranch در کنار آب وجود ندارد، هرچند اگر آن را در آب بگذارند، تغییر نمی‌کند.
گر آسمان نه اوست چرا شکل آسمان؟
دلق کبود در پس پشتی بخم نهند
هوش مصنوعی: اگر آسمان حقیقتاً او نیست، پس چرا شکلی مشابه آسمان دارد؟ لباس آبی رنگ را در پشت پرده قرار می‌دهند.
چندان بقاش باد که در صفه صفا
گردون و خواجه خرقه نیلی بهم نهند
هوش مصنوعی: تا وقتی که زندگی خوب و خوشی در این دنیا وجود دارد، بیایید پرچم دوستی و خوشی را برافراشته نگه‌داریم و از محبت و آرامش استفاده کنیم.
عمرش ز حد جذر اصم در گذشته باد
تا مشکل عدو همه جذر اصم نهند
هوش مصنوعی: عمر او از حد و اندازه‌اش فراتر رفته و به پایان رسیده است، تا دشمنان همه مشکلات را بر او تحمیل کنند.