شمارهٔ ۳۱
این خسیسان کز طمع طفل سخن می پرورند
سربسر ابلیس طبع اند ار چه آدم پیکرند
همچو بیژن در بن چاه ضلالت مانده اند
گرچه در پرویزن ایام چون خس بر سرند
در فریب عامه همچون صبح کاذب چابک اند
لیک همچون صبح صادق ستر خاصان می درند
موش مقلوبند و هرجا کز پلنگ روز و شب
بر دلی زخمی رسد خاکی بر آنجا گسترند
همچو اشترشان سزای گه کشی دان در هنر
وآن مبین کایشان چو راه کهکشان در زیورند
شیشه سان بر سنگ از آن زد گنبد نارنج رنگ
کز نسب چون شیشه روشن روی و تاری گوهرند
آهنین دارند رخ چون آینه زانک از تری
زیر این هفت آینه جز خویشتن را ننگرند
آستین در رشک من تر کرده اند از اشگ چشم
تا ز لوح خاطرم نقش معانی بسترند
طبع من کانست و دل دریا و این بی دولتان
چون کف دریا همه تر دامن و خس پرورند
شیر سگ خوردند و با من روبهی زان می کنند
زآتش طبعم گریزند ار همه شیر نرند
در جدل شیرند وین خوشتر که چون گاو ابلهند
در هنر گاوند وین بتر که چون شیرابخرند
همجو مورند از پی خونم میان بر بسته باز
ریزه های خوان طبع من چو موران می برند
عودشان بیدست ازیشان دود برخیزد نه بوی
تا بر آتش مانده زین سیماب گون نه مجمرند
راوق صرف صفا من خوردم اندر جام جم
وین حریفان بین که از جان در دراوق می خورند
باد ریسه ست آسمان در همت من، وین خسان
همچو دوک از حرص یعنی ریسمان در حنجرند
روزم از دیدارشان چون چشم آهو گشت از آنک
من چو مسجد پاک و ایشان همچو سگ بد محضرند
لعبت آسا از برون خوب از درون سو مرده اند
لاجرم تصحیف لعبت را چو شیطان در خورند
گر قصب پیچند می شاید که مصری مذهبند
ور قبا بندند می زیبد که ترکی مخبرند
آب در سنگم از آن روشن دلم و ایشان همه
سنگ در آیند از آن هم خشک خاطر هم ترند
غم غرابند ار چه سرتاسر بیان چون بلبل اند
هم غلامند ار چه لب تا لب زبان چون خنجرند
همچو کرم پیله زاطلس چشم و ابرو کرده اند
لیک در چشم خرد چون چین ابرو منکرند
مغزشان در کاسه سر آتش شهوت بسوخت
کز پی آب سکره تر صفت چون ساغرند
راست خواهی جمله کژگویان اعور خاطرند
نیک پرسی جمله بدفعلان خنثی منظرند
دخلشان همچون چراغ از سوی پس بد پیش ازین
وین عجبتر کاین زمان چون شمع صاحب افسرند
طشت زرینشان وبال جان ایشان دان از آنک
شمع را هر لحظه سر در طشت زرین می برند
نعلشان در آتشست از نظم سحرآسای من
هر زمان چون نعل از آن در چارمیخ دیگرند
دست دل را دسته های نستر آمد شعر من
وین دغل بازان دین بازوی جان را نشترند
زآدمیشان نشمرد عقل ار چه در جمعند از آنک
صفر بنگارند در اعداد لیکن نشمرند
نقش ایشان نقش گرمابه است و می دان کز جهان
با زنی چشم و جسم الا جنب در نگذرند
دین ابراهیمشان در دیده مسمارست از آنک
هم دروگر هم دروع آور بسان آزرند
تیر من آه سحرگاهست و تیغ من زبان
بشکنم صفشان به تیر و تیغ اگر صد لشکرند
ملک جم در ظلمت دلشان بکف شد لاجرم
چشمه جان را نه خضر ندای عجب اسکندرند!
ماده اند از از روی معنی لیک هنگام سخن
طبعشان معنی نزاید زانکه از صورت نرند
بهر دق مصریند اندر تب دق لاجرم
لب کبود و دیده تر چون نیل و چون نیلوفرند
کیمیای خاطرم خاک سخن را کرد زر
وین خران چون صورت گچ مرده یک جو زرند
سکه شان برد آسمان تا همچو زر شش سری
همدم جوقی همه مردار مردم پیکرند
دست دست تست با مشتی دغاهان ای مجیر!
داوشان در کن که با زحمت همه در ششدرند
در جهان امروز صاحب ذوق و معنی طبع تست
وین که خصمانند دعوی دار یا دعوت گرند
بر تو صد دشمن به یک جو تا تو در صف سخن
عیسی وقتی و ایشان سر به سر کون خرند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این خسیسان کز طمع طفل سخن می پرورند
سربسر ابلیس طبع اند ار چه آدم پیکرند
هوش مصنوعی: این افراد بیارزش که با طمع و فکر فرزندانه سخن میگویند، اگرچه ظاهراً به شکل آدمی هستند، اما در حقیقت ویژگیهای ابلیس را دارند.
همچو بیژن در بن چاه ضلالت مانده اند
گرچه در پرویزن ایام چون خس بر سرند
هوش مصنوعی: مانند بیژن که در عمق چاه گمراهی گرفتار شده است، این افراد نیز در دوران پرویز، هر چند ظاهراً بر روی سرشان همچون گلهای خس میباشد، اما واقعاً در شرایط ناگواری قرار دارند.
در فریب عامه همچون صبح کاذب چابک اند
لیک همچون صبح صادق ستر خاصان می درند
هوش مصنوعی: افراد عادی مانند صبحی کاذب سریع و فریبندهاند، اما مانند صبح واقعی حقیقت تنها بر دلهای خاصان میتابد.
موش مقلوبند و هرجا کز پلنگ روز و شب
بر دلی زخمی رسد خاکی بر آنجا گسترند
هوش مصنوعی: موشها به خاطر ترسی که از پلنگ دارند، هر جا که او به دل زخمی نزدیک میشود، خاکی میپاشند تا آثار آن دل زخمدار را پنهان کنند.
همچو اشترشان سزای گه کشی دان در هنر
وآن مبین کایشان چو راه کهکشان در زیورند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که هنر دارند، شایستهی توجه و احترام هستند. همچنین اشاره میکند که مانند ستارههای دور دست در آسمان، این افراد در میان دیگران میدرخشند و خاص هستند.
شیشه سان بر سنگ از آن زد گنبد نارنج رنگ
کز نسب چون شیشه روشن روی و تاری گوهرند
هوش مصنوعی: خورشید مانند شیشهای بر روی سنگ میتابد و رنگ نارنجی گنبد آسمان را به تصویر میکشد. همچنان که از نسب و ریشهاش چون شیشهای روشن و زیباست، در بین تاریکیها نیز مانند گوهر میدرخشد.
آهنین دارند رخ چون آینه زانک از تری
زیر این هفت آینه جز خویشتن را ننگرند
هوش مصنوعی: افرادی که چهرهای مانند آینه دارند، در واقع به خاطر وضعیت زندگی و شرایط دشوارشان، تنها خود را میبینند و نمیتوانند چیزی جز خود را در این هفت آینه مشاهده کنند.
آستین در رشک من تر کرده اند از اشگ چشم
تا ز لوح خاطرم نقش معانی بسترند
هوش مصنوعی: چشمهایم از شدت حسرت و غم، آستینم را خیس کردهاند، بهطوری که در ذهنم مفاهیم و یادها بهصورت حسرتبار نقش بستهاند.
طبع من کانست و دل دریا و این بی دولتان
چون کف دریا همه تر دامن و خس پرورند
هوش مصنوعی: منطقه و روحیات من مانند یک دریای عمیق است و این بیخودان و بیقدرتان همانند کف دریا هستند که همیشه مرطوب و کمارزشاند.
شیر سگ خوردند و با من روبهی زان می کنند
زآتش طبعم گریزند ار همه شیر نرند
هوش مصنوعی: آنها شیر و سگ را میخورند و با من مانند روباه رفتار میکنند، اما اگر همه شیرهای نر هم بیایند، از آتش طبیعت من فرار میکنند.
در جدل شیرند وین خوشتر که چون گاو ابلهند
در هنر گاوند وین بتر که چون شیرابخرند
هوش مصنوعی: در بحث و جدل، مانند شیر قوی هستند، اما بهتر است مانند گاوی که نادان است، عمل کنند. در هنر، گاو هستند و این بدتر است که مانند شیر، بیخود و بیجهت خریداری شوند.
همجو مورند از پی خونم میان بر بسته باز
ریزه های خوان طبع من چو موران می برند
هوش مصنوعی: مرغهای همسایه به دنبال خون من هستند و من با دست و پای بسته نتوانستهام چیزی بگویم. حالا ریزههای خوراک روحم مانند مورچهها به سمت خود میبرند.
عودشان بیدست ازیشان دود برخیزد نه بوی
تا بر آتش مانده زین سیماب گون نه مجمرند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مشعلها یا چراغها اگرچه بدون دسته هستند، اما از آنها دودی برمیخیزد، نه بویی که از آتش به جا مانده باشد. این تصویر به نوعی از فنا یا نابودی اشاره دارد که در آن فقط دود باقی مانده و هیچ چیزی از زیبایی یا خوشبویی آتش در آن نیست.
راوق صرف صفا من خوردم اندر جام جم
وین حریفان بین که از جان در دراوق می خورند
هوش مصنوعی: من لحظات خوشی را در جام جم تجربه کردم و میبینم که دیگران چطور از زندگی و لحظات خود به بهترین شکل لذت میبرند.
باد ریسه ست آسمان در همت من، وین خسان
همچو دوک از حرص یعنی ریسمان در حنجرند
هوش مصنوعی: آسمان در تلاش من به زیبایی مانند ریسمانی در حال پیچیدن است و این افراد نالایق مانند دوکی هستند که به خاطر حریص بودن، غم و غصه را در وجودشان به وجود آوردهاند.
روزم از دیدارشان چون چشم آهو گشت از آنک
من چو مسجد پاک و ایشان همچو سگ بد محضرند
هوش مصنوعی: روز من با دیدار آنها مانند چشم آهو روشن و سرشار از شوق شد، زیرا من مانند مسجدی پاک هستم و آنها مانند سگی هستند که در محضر من حاضرند.
لعبت آسا از برون خوب از درون سو مرده اند
لاجرم تصحیف لعبت را چو شیطان در خورند
هوش مصنوعی: کسی که از بیرون خود را خوب و خوشایند نشان میدهد، اما در واقع درونش خالی و بیروح است. افراد مردهای که به ظاهر زنده به نظر میرسند، در واقع گرفتار فریب و نیرنگاند، مانند شیطانی که بازی را به راه میاندازد و خود را در آن پنهان میکند.
گر قصب پیچند می شاید که مصری مذهبند
ور قبا بندند می زیبد که ترکی مخبرند
هوش مصنوعی: اگر نی را بپیچند، میتواند بنگرند که به زهد و دیانت تعلق دارد، و اگر قبا بر تن کنند، میتوانند بیند که به شیوهی زیبایی و فریبندگی خود را نشان میدهند.
آب در سنگم از آن روشن دلم و ایشان همه
سنگ در آیند از آن هم خشک خاطر هم ترند
هوش مصنوعی: آب در درون من وجود دارد و به همین دلیل قلبم روشن است. اما دیگران همچنان سخت و خشک هستند، حتی اگر به ظاهر احساساتی نشان دهند.
غم غرابند ار چه سرتاسر بیان چون بلبل اند
هم غلامند ار چه لب تا لب زبان چون خنجرند
هوش مصنوعی: غم مانند یک پرنده سیاه است، هرچند که در بیان احساسات مانند بلبل باشند. آنها در عین حال که به زیبایی سخن میگویند، زیرکی و تیزبینی دارند مانند یک خنجر که میتواند آسیب برساند.
همچو کرم پیله زاطلس چشم و ابرو کرده اند
لیک در چشم خرد چون چین ابرو منکرند
هوش مصنوعی: چشم و ابرو مانند کرم پیلهای در اطلس زیبا هستند، اما در نگاه خردمندان، چون چین ابرو وجود ندارد، آنها را انکار میکنند.
مغزشان در کاسه سر آتش شهوت بسوخت
کز پی آب سکره تر صفت چون ساغرند
هوش مصنوعی: عقل و فکرشان به خاطر آتش هوس شعلهور شده و برای آرامش به دنبال مایعی میگردند که مانند لیوانی پر از شراب، آنها را سرمست کند.
راست خواهی جمله کژگویان اعور خاطرند
نیک پرسی جمله بدفعلان خنثی منظرند
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت هستی، بدان که همه کسانی که دروغ میگویند، از نظر فکری نابینا هستند. و اگر به دنبال کسانی میگردی که کارهای بد انجام میدهند، باید توجه کنی که آنها به نوعی در موقعیتی بیطرف قرار دارند.
دخلشان همچون چراغ از سوی پس بد پیش ازین
وین عجبتر کاین زمان چون شمع صاحب افسرند
هوش مصنوعی: درآمد آنها مانند چراغی است که از پشت میتابد. این عجیبتر است که در حال حاضر مانند شمعهایی هستند که به آنها تاج دادهاند.
طشت زرینشان وبال جان ایشان دان از آنک
شمع را هر لحظه سر در طشت زرین می برند
هوش مصنوعی: طشت زرین آنها مایه دردسر و رنجشان است، چرا که شمع هر لحظه به درون آن میرود و به خاموشی میرسد.
نعلشان در آتشست از نظم سحرآسای من
هر زمان چون نعل از آن در چارمیخ دیگرند
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و قدرت نظم و شعر من، همیشه افرادی که به کار نعل زدن مشغولند در حال تلاش و فعالیتاند، چرا که نظم من مانند نعلی است که در حین کار به چهار میخ دیگر میخورد.
دست دل را دسته های نستر آمد شعر من
وین دغل بازان دین بازوی جان را نشترند
هوش مصنوعی: دست دل من به خاطر عشق و احساساتم به شعر و شاعری متکی است، اما کسانی که به ظاهر دین را میپوشند، در واقع در حال آسیب زدن به روح و جان انسانها هستند.
زآدمیشان نشمرد عقل ار چه در جمعند از آنک
صفر بنگارند در اعداد لیکن نشمرند
هوش مصنوعی: عقل انسانها را نمیتوان در شمارش تعداد آنها محدود کرد، زیرا حتی اگر در جمع باشند، ممکن است ارزش و اهمیت واقعی آنها به چشم نیاید. مانند عدد صفر که در اعداد نوشته میشود، ولی به تنهایی هیچ ارزشی ندارد و محاسبه نمیشود.
نقش ایشان نقش گرمابه است و می دان کز جهان
با زنی چشم و جسم الا جنب در نگذرند
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به تأثیر عمیق و ماندگار افراد دارد. نقشی که آنها در زندگی دیگران ایفا میکنند، به گونهای است که غیرقابل فراموشی و همیشه در ذهن باقی میماند. حتی در مواجهه با دنیا و حوادث مختلف، هرگز نمیتوان از یاد آنها غافل شد و تأثیرشان فراموش کرد.
دین ابراهیمشان در دیده مسمارست از آنک
هم دروگر هم دروع آور بسان آزرند
هوش مصنوعی: دین ابراهیم در نظرشان به شکلی محکم و ثابت است، اما در حقیقت هم خودشان و هم کسان دیگری که در این مسیر هستند، مانند آزر، دروغین و ناپایدارهستند.
تیر من آه سحرگاهست و تیغ من زبان
بشکنم صفشان به تیر و تیغ اگر صد لشکرند
هوش مصنوعی: تیر من در صبحگاه، همچون آهی از دل برمیآید و زبان من به اندازهای قوی است که میتوانم صف دشمنان را با تیر و تیغ بشکنم، حتی اگر صد لشکر به مقابلم بیایند.
ملک جم در ظلمت دلشان بکف شد لاجرم
چشمه جان را نه خضر ندای عجب اسکندرند!
هوش مصنوعی: در دل آنها ظلمت وجود داشت و به همین دلیل چشمه زندگی و زندهگی را دیگر کسی جز خضر و یا اسکندر نمیفهمید.
ماده اند از از روی معنی لیک هنگام سخن
طبعشان معنی نزاید زانکه از صورت نرند
هوش مصنوعی: افرادی که فقط به ظاهر کلمات توجه میکنند، در حقیقت از عمق و معنای واقعی آنها غافلند. هرچند در صحبت کردن تلاش میکنند، اما درک درست و عمیق از معنا ندارند چون به عمق مسائل توجهی نمیکنند.
بهر دق مصریند اندر تب دق لاجرم
لب کبود و دیده تر چون نیل و چون نیلوفرند
هوش مصنوعی: بر اثر بیماری، افرادی مانند مصریها خواهان آرامش هستند، اما در نهایت حالشان بدتر میشود و لبهایشان کبود و چشمانشان اشکی میشود؛ همانند نیل و نیلوفر.
کیمیای خاطرم خاک سخن را کرد زر
وین خران چون صورت گچ مرده یک جو زرند
هوش مصنوعی: خاطراتم توانستهاند سخن را به طلا تبدیل کنند، اما این افرادی که مانند گچ بیجان هستند، فقط یک مقدار جزئی از طلا را دارند.
سکه شان برد آسمان تا همچو زر شش سری
همدم جوقی همه مردار مردم پیکرند
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی کنایه میزند که موجودات و انسانها در برخی موارد به یکدیگر شباهت دارند و به نظر میرسد که به مرور زمان همه به سمت زوال و فنا میروند، در حالی که برخی همچنان در تلاشند تا به بالاترین جایگاه اجتماعی دست یابند. این تعبیر به از بین رفتن ارزشها و رفتارهای متظاهرانه در جامعه نیز اشاره میکند.
دست دست تست با مشتی دغاهان ای مجیر!
داوشان در کن که با زحمت همه در ششدرند
هوش مصنوعی: ای مجیر! با دستانت که پر از نیکی و زحمت است، به دیگران کمک کن تا در این دنیای پر از چالشها و دشواریها، به آرامش و کامیابی برسند.
در جهان امروز صاحب ذوق و معنی طبع تست
وین که خصمانند دعوی دار یا دعوت گرند
هوش مصنوعی: در دنیای امروزی، کسی که دارای ذوق و حساسیت معنوی است، تو هستی. کسانی که به عنوان دشمن یا دعوتکننده ظاهر میشوند، تنها در ظاهر چنین هستند.
بر تو صد دشمن به یک جو تا تو در صف سخن
عیسی وقتی و ایشان سر به سر کون خرند
هوش مصنوعی: اگر تو در صف سخن بایستی و مانند عیسی کلامی زیبا بگویی، یک جو ارزش تو میتواند صد دشمن را به چالش بکشد، زیرا آنها تنها همچون الاغی در یک صف خنثی و بیهدف هستند.