گنجور

شمارهٔ ۳۰

زیوری نو باز بر سقف کهن بر بسته اند
گوهر شب تاب بر دریای اخضر بسته اند
بر وطای آسمان کاندر نظر نیلوفریست
نرگس خوش چشم بر نیلوفر تر بسته اند
صد طلسم بوالعجب در ظلمت اسکندری
بر سر این طارم آیینه پیکر بسته اند
خون شب یعنی شفق چون خون دارا ریخته است
تا درین صورت طلسمی چون سکندر بسته اند
گفتم این شهباز گردون آشیان پنهان چراست؟
یا چرا بر روی او درهای خاور بسته اند؟
مرغ عرشی گفت کان شهباز رفت از رشگ آنک
زنگل زرین به پای زاغ شب بر بسته اند
نقرگان سیمکش یعنی حریفان صبوح
بزم را از جام زر، ده جای زیور بسته اند
راه شکر خنده بگشادند بر لبها چو صبح
شاهدانی کز دو لب تبها به شکر بسته اند
از پی یک شیشه سِیْکی سبکروحان غم
سنگها در شیشه چرخ مدور بسته اند
وز برای دفع یأجوج هوس از آب خشک
خاک پاشان بین که سد بر آتش تر بسته اند
نقد جان بنهاده اند اندر پی مشتی محک
رغم کم عقلان که دل در بیشی زر بسته اند
نی نشان صبح کو سلطان نشان مشرق است
شمع مجلس را از آتش بر سر افسر بسته اند
شمع هر شب اشگ ریزی می کند با من از آنک
کارهای من چو اشگ شمع یکسر بسته اند
حلقه زر کوفتم هم زرد و هم سر کوفته
کز قلندر خانه ام چون حلقه بر در بسته اند
بر سپهر گندناگون مهره های بوالعجب
حقه پر مرهم انصاف را سر بسته اند
با غم دم سرد، بار وحشتم بر دل نشست
این تنور گرم را نانی دگر در بسته اند
در که بندم دل که چون صاحبدلان از شش جهت؟
همت اندر فر شاه هفت کشور بسته اند
خضر اسکندرنشان، یعنی قزل کز فر او
پرتوی بر جبهت خورشید انور بسته اند
آن قدر خان دوم کز فضلهای قدر او
طاق چارم طارم پیروزه منظر بسته اند
حرز اعظم نام او آمد که روزی هفت بار
حاملان عرشیش هر هشت بر پر بسته اند
از برای خطبه اش گر سکه برد از روی ظلم
در ازل از نه فلک نه پای منبر بسته اند
موج می زد فتنه از تیغش جهان سدی ببست
یارب این سد پیش این دریا، چه در خور بسته اند!
گاو گردون را به پروار از ازل تا این زمان
از پی قربان شاه عدل پرور بسته اند
شعله را خوش روی چمن برگ سمن بر خویشتن
تیغ او کرده است و مردم بر سمندر بسته اند
با متاع قدر او در چار سوی خاک و آب
قدسیان درهای دکان فلک در بسته اند
نعل اسبش میخ چشم آمد ولیک آن فرقه را
کز خری حاشا دل اندر یک سم خر بسته اند
از دم سرد حسودش کوست چون سگ نان طلب
آب را در تیر مه بر خاک اغبر بسته اند
بر عروس مملکت گر بسته شد خصمش رواست
خود برو عقد نکال اول مزور بسته اند
نیستی یارب که چون در پای ماچان اوفتاد
از دو دست او که آب آسمان بر بسته اند
از برای صفه یارب! ز راه کهکشان
بر سپهر طاقدیس این هفت معبر بسته اند
او گشاید ملک هفت اقلیم و بر دعوی من
آنکه اعداد فلک هر هفت محضر بسته اند
هیبتش طوفان موج انگیز و عفوش کشتی است
کز برای عصمت نوح پیمبر بسته اند
ای خطابخشی که خاک آستانت همچو حرز
نیران چرخ بر بازوی اختر بسته اند
دشمنان بر دل ز تو ده جای نشتر خورده اند
دوستان از خلق تو صد دسته نستر بسته اند
ماه اگر خود را شبی در رشته قدرت کشد
دان که او را یکشبه در عقد گوهر بسته اند
نقش نامت خوانده اند از پیش و پس بر سطح آب
هم به فر نقش نامت نقش ششتر بسته اند
تو شه موسی کفی چارم فلک هرون تست
زان جلاجل بر وی از مهر منور بسته اند
نامه فتح تو ای باز سپید کاینات
ساکنان سدره بر پر کبوتر بسته اند
با صهیل تازیانت توسنان حادثات
بر شب آخورهای گیتی سخت لاغر بسته اند
زانکه هست از روی صورت چون دم بکران تو
شاهدان، دل در سر زلف معنبر بسته اند
هم تک او چون شود صرصر که چون اوران گشاد
طور سینا گوی اندر پای صرصر بسته اند
رومیان از تازیانت شیهه ای بشنوده اند
نعره های الامان در قصر قیصر بسته اند
گرچه در ملک عراقی خیمه حکم ترا
نیکوان پیش و پس اندر هند و کشمر بسته اند
خاتم سنجر تو خواهی داشت می دانم از آنک
با تو سعدان فلک هم عهد سنجر بسته اند
طره ای بر رایتت کو راست بالا دلبریست
همچو چشم آهوان از مشگ اذفر بسته اند
پرچمش نامست و بر چشمش نهد هر روز فتح
تاش بر بالای آن معشوق دلبر بسته اند
جد تو اسکندر ثانی است کز بهر بقاش
از در او تا فنا صد سد دیگر بسته اند
کس نگنجد با شما در ملک زیرا کس نگفت
گاو در زنجیر با شیر دلاور بسته اند
تاج بخش است او و تو عالم ستانی زین سبب
ملک و دین در هر دو همتا و برابر بسته اند
تا بود معلوم خاصان کاین طلسم آدمی
ابتدا از آب و خاک و باد و آذر بسته اند
تا شعاع صبح سوزد هر سحر چون عود خام
گوهری کان را برین سر بسته مجمر بسته اند
دامن عمر تو گردآلود یک وحشت مباد
زانکه در عمرت صلاح خلق بی مر بسته اند
نصرت عالم گشایت باد در حرز خدای
خود ملایک بر میانت حرز اکبر بسته اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زیوری نو باز بر سقف کهن بر بسته اند
گوهر شب تاب بر دریای اخضر بسته اند
هوش مصنوعی: در این بیت، به تازگی و نوآوری اشاره شده که بر روی سازه‌ای قدیمی قرار گرفته است، هم‌چنین به تزیین و زیبایی که به وسیله‌ی جواهر در دل یک دریای سبز موجود است، اشاره می‌شود. این تصویرسازی نشان‌دهنده‌ی هماهنگی و تضاد بین قدیم و جدید، و زیبایی در دل طبیعت است.
بر وطای آسمان کاندر نظر نیلوفریست
نرگس خوش چشم بر نیلوفر تر بسته اند
هوش مصنوعی: در آسمان، گل نیلوفر آبی مانند نرگس زیبا و خوش چشم به نیلوفری دیگر نگاه می‌کند و در کنار آن به نظر می‌رسد که همه چیز به هم پیوسته است.
صد طلسم بوالعجب در ظلمت اسکندری
بر سر این طارم آیینه پیکر بسته اند
هوش مصنوعی: در تاریکی اسکندری، صد نوع جادو و سحر شگفت انگیز بر روی این سطح آینه‌ای قرار داده شده است.
خون شب یعنی شفق چون خون دارا ریخته است
تا درین صورت طلسمی چون سکندر بسته اند
هوش مصنوعی: خون شب به معنی شفق است که مانند خون دارا (دارا، پادشاه ایرانی) بر زمین ریخته شده و در این حالت، طلسمی مشابه با آنچه سکندر بسته بود، ایجاد کرده‌اند.
گفتم این شهباز گردون آشیان پنهان چراست؟
یا چرا بر روی او درهای خاور بسته اند؟
هوش مصنوعی: گفتم چرا این پرنده‌ی بزرگ در آسمان پنهان است؟ یا چرا درهای سمت شرق برای او بسته شده‌اند؟
مرغ عرشی گفت کان شهباز رفت از رشگ آنک
زنگل زرین به پای زاغ شب بر بسته اند
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از آسمان گفت که آن عقاب به خاطر حسادت رفته است، زیرا زنجیری طلایی به پای کلاغ شب بسته‌اند.
نقرگان سیمکش یعنی حریفان صبوح
بزم را از جام زر، ده جای زیور بسته اند
هوش مصنوعی: حریفان خوش‌گذران بزم را با جام‌های زرین، ده نوع زیور و زینت آراسته‌اند.
راه شکر خنده بگشادند بر لبها چو صبح
شاهدانی کز دو لب تبها به شکر بسته اند
هوش مصنوعی: در این تصویر، زمان صبح فرا رسیده و لبخند شادی بر چهره‌ها نشسته است. شاهدانی که شکر sweetness را بر دو لب دارند، در واقع با بروز شادی و نشاط، امروز را گرامی می‌دارند. این لحظه یادآور خوشحالی و شیرینی زندگی است که مانند صبحگاه تازه و زنده است.
از پی یک شیشه سِیْکی سبکروحان غم
سنگها در شیشه چرخ مدور بسته اند
هوش مصنوعی: در پی یک لیوان از نوشیدنی، روح‌های سبک و بی‌غم سنگ‌ها را در شیشه‌ای گرد به دام انداخته‌اند.
وز برای دفع یأجوج هوس از آب خشک
خاک پاشان بین که سد بر آتش تر بسته اند
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از یأجوج و مَأجوج، گروهی از مردم با پاشیدن خاک بر روی آب خشک، سدی بر روی آتش تر ایجاد کرده‌اند.
نقد جان بنهاده اند اندر پی مشتی محک
رغم کم عقلان که دل در بیشی زر بسته اند
هوش مصنوعی: افراد نادان جان خود را در خطر گذاشته‌اند تا به دنبال چیزهای بی‌ارزش بروند، در حالی که دلشان به چیزهای مادی و طلایی بسته شده است.
نی نشان صبح کو سلطان نشان مشرق است
شمع مجلس را از آتش بر سر افسر بسته اند
هوش مصنوعی: شعری درباره آغاز روز و نمادهای صبح است. در اینجا به آرامش و زیبایی صبح اشاره می‌شود که مانند یک سلطان بر سر مشرق طلوع می‌کند. شمعی که بر سر تاج گذاشته‌اند، نشانه گرما و روشنی دیدار است و مجلس را روشن می‌کند، همچون جشنی که با آتش و نور پر شده است.
شمع هر شب اشگ ریزی می کند با من از آنک
کارهای من چو اشگ شمع یکسر بسته اند
هوش مصنوعی: شمع هر شب به خاطر من اشک می‌ریزد، زیرا کارهایم مانند اشک شمع، تماماً در هم گره خورده‌اند و نمی‌توانم آن‌ها را باز کنم.
حلقه زر کوفتم هم زرد و هم سر کوفته
کز قلندر خانه ام چون حلقه بر در بسته اند
هوش مصنوعی: حلقه‌ای از طلا که به دست دارم هم زرد است و هم سرش کوفته شده، زیرا افرادی که در خانه‌ی من هستند مانند حلقه‌ای به در قفل شده‌اند.
بر سپهر گندناگون مهره های بوالعجب
حقه پر مرهم انصاف را سر بسته اند
هوش مصنوعی: در آسمان پر از رنگ و بوی زندگی، انسان‌ها به گونه‌ای شگفت‌انگیز در پی تطابق با حقیقت و عدالت هستند و همواره در تلاشند تا زخم‌های ناشی از بی‌عدالتی را با انصاف و درک متقابل درمان کنند.
با غم دم سرد، بار وحشتم بر دل نشست
این تنور گرم را نانی دگر در بسته اند
هوش مصنوعی: در سایه غم و اندوه، بار سنگینی بر دل من نشسته است و این تنور که همیشه گرم و پر از نان بود، اکنون به خاطر شرایط سخت، دیگر نانی ندارد.
در که بندم دل که چون صاحبدلان از شش جهت؟
همت اندر فر شاه هفت کشور بسته اند
هوش مصنوعی: دل را به کدام سو ببندم، وقتی که مانند صاحبدلان از هر طرف وجود دارد؟ اراده و تلاش برای رسیدن به مقام شاهی، هفت سرزمین را به هم پیوند زده‌اند.
خضر اسکندرنشان، یعنی قزل کز فر او
پرتوی بر جبهت خورشید انور بسته اند
هوش مصنوعی: خضر، نماد زندگی جاویدان و خرد و دانایی، به نوعی به اسکندر که نمایانگر قدرت و نفوذ است، اشاره دارد. در اینجا می‌گوید که قزل، یعنی رنگی شفاف و زیبا، با نور و روشنی خاصی از او به جبهه خورشید می‌تابد و این تصویری از شکوه و روشنی را به ذهن می‌آورد.
آن قدر خان دوم کز فضلهای قدر او
طاق چارم طارم پیروزه منظر بسته اند
هوش مصنوعی: آن‌قدر در فضیلت‌های او سخن گفته‌اند که طاق چهارم کاخ پیروزی به خاطر او به زیبایی تزیین شده است.
حرز اعظم نام او آمد که روزی هفت بار
حاملان عرشیش هر هشت بر پر بسته اند
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت و قدرت نام بزرگ الهی اشاره می‌کند که حاملان عرش هر روز هفت بار آن را ذکر می‌کنند. این بیان به نوعی به جایگاه بلند و ارزشمند نام خدا اشاره دارد و نشان می‌دهد که چقدر در آسمان‌ها به آن احترام گذاشته می‌شود.
از برای خطبه اش گر سکه برد از روی ظلم
در ازل از نه فلک نه پای منبر بسته اند
هوش مصنوعی: اگر او به خاطر خطبه‌اش سکه‌ای از ظلم بگیرد، نه به خاطر تأثیر آسمان‌هاست و نه به دلیل این‌که پای منبر بسته شده است.
موج می زد فتنه از تیغش جهان سدی ببست
یارب این سد پیش این دریا، چه در خور بسته اند!
هوش مصنوعی: موجی از بحران و آشوب به وسیلهٔ شمشیرش به راه افتاد و جهانی را در برابر خود بسته است. ای کاش این سد در برابر این دریا چه تقدیری برای خود دارد!
گاو گردون را به پروار از ازل تا این زمان
از پی قربان شاه عدل پرور بسته اند
هوش مصنوعی: از آغاز تا حال، سرنوشت عالم را بر اساس عدالت و لطف خداوند تنظیم کرده‌اند و این تلاش‌ها به مانند قربانی کردن در راه پادشاهی عادل است.
شعله را خوش روی چمن برگ سمن بر خویشتن
تیغ او کرده است و مردم بر سمندر بسته اند
هوش مصنوعی: شعله‌ای که بر چمن می‌درخشد، زیبایی برگ سمن را به خود جذب کرده است و مردم بر سمندر، این جانور افسانه‌ای، تسلط دارند.
با متاع قدر او در چار سوی خاک و آب
قدسیان درهای دکان فلک در بسته اند
هوش مصنوعی: در سراسر زمین و دریا، ارزش و معنای خاص خداوند وجود دارد و از این رو، درهای آسمان به روی انسان‌ها کاملاً بسته است.
نعل اسبش میخ چشم آمد ولیک آن فرقه را
کز خری حاشا دل اندر یک سم خر بسته اند
هوش مصنوعی: نعل اسب او به شکل میخی به نظر می‌رسد، اما گروهی که دلی به سم اسب بسته‌اند، از گدایی و زاهدی دوری می‌کنند.
از دم سرد حسودش کوست چون سگ نان طلب
آب را در تیر مه بر خاک اغبر بسته اند
هوش مصنوعی: حسود مثل سگی است که در جستجوی نان و آب است، اما به دلیل تیره‌وتار بودن اوضاع و شرایط سخت، از دسترسی به آن‌ها ناتوان مانده است.
بر عروس مملکت گر بسته شد خصمش رواست
خود برو عقد نکال اول مزور بسته اند
هوش مصنوعی: اگر بر عروس مملکت، دشمنی وارد شود، طبیعی است که باید عاقلانه به مسئله نگاه کرد. این دشمنی از قبل در کمین بوده و خود شخص باید ابتدا به نیکوکاری و تدبیر بپردازد.
نیستی یارب که چون در پای ماچان اوفتاد
از دو دست او که آب آسمان بر بسته اند
هوش مصنوعی: ای کاش، ای خدا، تو در دسترس بودی، تا وقتی که او بر زمین افتاد و از دو دست او آب آسمان را بسته بودند.
از برای صفه یارب! ز راه کهکشان
بر سپهر طاقدیس این هفت معبر بسته اند
هوش مصنوعی: برای تماشای صفه، ای خدا! هفت راهی که به آسمان چرخان منتهی می‌شود، مسدود کرده‌اند.
او گشاید ملک هفت اقلیم و بر دعوی من
آنکه اعداد فلک هر هفت محضر بسته اند
هوش مصنوعی: او بر جهان هفت اقلیم تسلط دارد و به من می‌گوید که اعداد آسمان به هر هفت جایگاه خود رسیده‌اند.
هیبتش طوفان موج انگیز و عفوش کشتی است
کز برای عصمت نوح پیمبر بسته اند
هوش مصنوعی: شکل و قدرت او مانند طوفانی است که امواج را به حرکت درمی‌آورد و برخاستن او مانند کشتی‌ای است که به خاطر پاکی و عصمت نوح پیامبر به سوی هدایت و نجات حرکت می‌کند.
ای خطابخشی که خاک آستانت همچو حرز
نیران چرخ بر بازوی اختر بسته اند
هوش مصنوعی: ای کسی که سخن تو مانند پناهی است که خاک پای درگاه تو به مانند زنجیری بر بازوی ستاره‌ها محکم بسته شده است.
دشمنان بر دل ز تو ده جای نشتر خورده اند
دوستان از خلق تو صد دسته نستر بسته اند
هوش مصنوعی: دشمنان به دل من زخم‌های عمیقی وارد کرده‌اند و دوستانم از محبت تو، برایم صد نوع گل و نسترن آراسته‌اند.
ماه اگر خود را شبی در رشته قدرت کشد
دان که او را یکشبه در عقد گوهر بسته اند
هوش مصنوعی: اگر ماه یک شب خود را در قدرت نمایش دهد، بدان که او را در یک شب در زنجیر گوهری به دام انداخته‌اند.
نقش نامت خوانده اند از پیش و پس بر سطح آب
هم به فر نقش نامت نقش ششتر بسته اند
هوش مصنوعی: نام تو را از پیش و پس بر روی آب نوشته‌اند و حتی بر روی آب نیز تصویری از نام تو به عنوان ششتر باقی مانده است.
تو شه موسی کفی چارم فلک هرون تست
زان جلاجل بر وی از مهر منور بسته اند
هوش مصنوعی: تو همانند موسی هستی که در آسمان چهره‌ات به روشنی نور خورشید می‌درخشد و بر تو از محبت و مهر من نیز افزوده شده است.
نامه فتح تو ای باز سپید کاینات
ساکنان سدره بر پر کبوتر بسته اند
هوش مصنوعی: نامه پیروزی تو، ای پرنده سفید، که ساکنان درخت سدره به پر کبوتر نوشته‌اند.
با صهیل تازیانت توسنان حادثات
بر شب آخورهای گیتی سخت لاغر بسته اند
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کشیده شده که اسب‌های تازی با نجیب‌زادگی و قدرت خود، بر مشکلات و چالش‌های دنیا مانند شب‌های تار و دشوار غلبه کرده‌اند. این اسب‌ها به نوعی نمایانگر شجاعت و قدرت در برابر حوادث و دشواری‌ها هستند و به شکل ظاهری هم نشاندهنده‌ی استقامت در روزگار سخت می‌باشند.
زانکه هست از روی صورت چون دم بکران تو
شاهدان، دل در سر زلف معنبر بسته اند
هوش مصنوعی: چون زیبایی و جذابیت تو مانند چهره‌ی دلربا و معصوم است، حتی شاهدان و نگاه‌کنندگان در دنیای عشق و علاقه، دل‌هایشان را به زلف تو گره زده‌اند.
هم تک او چون شود صرصر که چون اوران گشاد
طور سینا گوی اندر پای صرصر بسته اند
هوش مصنوعی: زمانی که زلزله‌ای بزرگ و طوفانی سخت به وقوع می‌پیوندد، به گونه‌ای که آن صداها و وقایع به هم می‌آمیزند و در عین حال، به نظر می‌رسد که چیزی بسته و محبوس شده است، مانند زمانی که در کوه طور به مردم وحی شد.
رومیان از تازیانت شیهه ای بشنوده اند
نعره های الامان در قصر قیصر بسته اند
هوش مصنوعی: رومی‌ها از آواز شیهه‌ای که از عرب‌ها به گوششان رسیده است، ناله‌های کمک‌خواهی را در قصر قیصر شنیده‌اند و در آنجا محبوس شده‌اند.
گرچه در ملک عراقی خیمه حکم ترا
نیکوان پیش و پس اندر هند و کشمر بسته اند
هوش مصنوعی: اگرچه در سرزمین عراق، فرمانروایی تو را بسیار خوب می‌پذیرند، اما در هند و کشمر هم به خوبی از تو یاد می‌کنند و درباره‌ات سخن می‌گویند.
خاتم سنجر تو خواهی داشت می دانم از آنک
با تو سعدان فلک هم عهد سنجر بسته اند
هوش مصنوعی: می‌دانم که تو حتماً دارای دستاوردهای بزرگی خواهی بود، زیرا ستاره‌های خوشبختی با تو هم‌عهد شده‌اند و از سرنوشت خوب تو حمایت می‌کنند.
طره ای بر رایتت کو راست بالا دلبریست
همچو چشم آهوان از مشگ اذفر بسته اند
هوش مصنوعی: موهای شما مانند پرچمی به زبانی زیبا و با وقار بر افراشته است و دلربایی شما همچون چشمان آهوان است که با زینت و جذابیت خود توجه را به خود جلب می‌کنند.
پرچمش نامست و بر چشمش نهد هر روز فتح
تاش بر بالای آن معشوق دلبر بسته اند
هوش مصنوعی: پرچمش نشان نام اوست و هر روز بر چشمانش موفقیت را قرار می‌دهد، تا آن معشوق دل‌نشین را بر بالای آن ببندند.
جد تو اسکندر ثانی است کز بهر بقاش
از در او تا فنا صد سد دیگر بسته اند
هوش مصنوعی: پدربزرگ تو همانند اسکندر بزرگ است، که برای حفظ بقا و بقای خود، از در او تا پایان جهان، موانع بسیاری را ایجاد کرده‌اند.
کس نگنجد با شما در ملک زیرا کس نگفت
گاو در زنجیر با شیر دلاور بسته اند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند در دنیای شما جای بگیرد، چون هیچ‌کس نگفته است که گاوی را که با زنجیر بسته‌اند، با شیری شجاع مقایسه کنند.
تاج بخش است او و تو عالم ستانی زین سبب
ملک و دین در هر دو همتا و برابر بسته اند
هوش مصنوعی: او تاج‌دار است و تو کسی هستی که علم را می‌گیری، به همین دلیل در حکومت و دین هر دو در یک سطح و مساوی قرار دارند.
تا بود معلوم خاصان کاین طلسم آدمی
ابتدا از آب و خاک و باد و آذر بسته اند
هوش مصنوعی: این بیت به ما می‌گوید که برای درک ویژگی‌های خاص انسان، باید بدانیم که ایجاد و شکل‌گیری او نتیجه ترکیب عناصر اولیه‌ای همچون آب، خاک، باد و آتش است. این عناصر در واقع بنیاد ساختار وجودی انسان را تشکیل می‌دهند.
تا شعاع صبح سوزد هر سحر چون عود خام
گوهری کان را برین سر بسته مجمر بسته اند
هوش مصنوعی: هر صبح که می‌تابد، مانند عودی که در حال سوختن است، می‌درخشد و در واقع، این درخشش ناشی از گوهری است که در آن نگهداری شده و به گونه‌ای در مجمر قرار گرفته است.
دامن عمر تو گردآلود یک وحشت مباد
زانکه در عمرت صلاح خلق بی مر بسته اند
هوش مصنوعی: زندگی‌ات را با نگرانی و ترس نگذران، زیرا در تمام عمرت خیر و نیکی برای مردم فراهم شده است.
نصرت عالم گشایت باد در حرز خدای
خود ملایک بر میانت حرز اکبر بسته اند
هوش مصنوعی: خداوند عالم، تو را یاری کند و فرشتگانش در کنار تو هستند و از تو در برابر dangers محافظت می‌کنند.