گنجور

شمارهٔ ۲۸

طارم زر بین که درج در مکنون کرده اند
طاق ازرق بین که جفت گنج قارون کرده اند
پیشه کاران شب این بام مقرنس شکل را
باز بی سعی قلم نقشی دگرگون کرده اند
سبز خنگ چرخ را از بهر خاتون هلال
این سر افسار مرصع بر سر اکنون کرده اند
علم طشت و خایه از زاغان ظلمت بین که باز
صد هزاران خایه در نه طشت مدفون کرده اند
از برای قدسیان سی پاره افلاک را
این ده آیت های زر یاب چه موزون کرده اند
خرده کاری بین که در مشرق تتق بافان شب
دق مصری را نورد ذیل اکسون کرده اند
پرچم شب شاید ار بر رمح ثاقب بسته اند
طاسک پرچم ز طاس آسمان چون کرده اند؟
یارب این شام دوالک باز و صبح زود خیز
چند بر جان و دل خاصان شبیخون کرده اند
چرخ پیکانست و می ماند بدان شکل شفق
کز دل روحانیان پنگان پر از خون کرده اند
صد هزاران چشم و یک ابروست بر رخسار چرخ
تا ز میم ماه نقاشان شب نون کرده اند
زهره همچون ذره سر تا پای در رقص است از آنک
کم زنان آسمانش باده افزون کرده اند
نسر طایر را چو باز چتر سلطان جهان
در گریز طارم پیروزه میمون کرده اند
رکن دین الحق و ظل الله مولی الخافقین
کز وجودش عقل را بنیاد و قانون کرده اند
بوالمظفر ارسلان سلطان حق پرور که خلق
دل به عشق دولت باقیش مرهون کرده اند
وجه خرجش نیمه افلاک و انجم داده اند
ملک موروثش دو ثلث از ربع مسکون کرده اند
نه فلک را از برای خواندن ورد ثنا
بر در سلطان موسی دست هرون کرده اند
آفتاب محض گشت این سایه و نادرتر آنک
آفتاب از سایه بی نیرنگ و افسون کرده اند
گر دمد از خون دشمن بوی مهرش طرفه نیست
زانک نقاشان فطرت نافه از خون کرده اند
باز چترش را که طاوس ملایک صید اوست
در یکی پر صد هزاران فتح مضمون کرده اند
هر که با او باد در سر داشت چون شیر علم
هم سگان خونش به خاک تیره معجون کرده اند
ترشد از شرم کفش جیحون و بی شرمی است آنک
خشک مغزان نسبت دستش به جیحون کرده اند
سایه او ای خدا! این سایه را پاینده دار
بر سر عالم هما آسا همایون کرده اند
رغم مشتی کند و بی معنی چو شمشیر خطیب
منبر نه چرخ را با قدر او دون کرده اند
خنجر هندیش چون هندو در آتش می جهد
آری آن آتش ز خون خصم وارون کرده اند
ای شهنشاهی که از شش حرف نامت ثابتات
حرز هفت اندام این پیروزه طاحون کرده اند
این همه گردون گردان هیچ می دانی که چیست؟
چون ندانی کز دلت وهم فلاطون کرده اند
گرد میدانت ورای کوی خاکی پرده ایست
نام آن گرد اختران در خاک گردون کرده اند
پاسبانانت به سیلی ظلم ظالم پیشه را
بارها زین تنگنای خاک بیرون کرده اند
ساکنان عالم شش روزه روزی پنج بار
لحن کوست را نوای طبع محزون کرده اند
هر کجا بر سقف شمع افروز گردون شاهدی است
خویشتن بر طره چتر تو مفتون کرده اند
نام نه چرخ سدایی چون فقع بر یخ نویس
چون به بخشش نام دستت نیل و سیحون کرده اند
بحر دون القلتین از دست دستت خون گریست
در صدف آنگه ز اشگش در مکنون کرده اند
تیغ زن چون آفتابی راست وان کت کژ نهاد
حادثاتش در زمین چون سایه مدفون کرده اند
آز را دست و دلت کز هر دریا نسخه ایست
در دام داری به از ماهی ذوالنون کرده اند
کاوه شد تیغ تو ضحاکان ظلم اندیش را
کز سر بی حسی از گاوی فریدون کرده اند
بهر آحاد وشاقان تو از شکل هلال
نقره خنگ چرخ را زین زر ایدون کرده اند
زبده فطرت تویی وین حشوها مادون تست
از برای خدمتت ابداع مادون کرده اند
خسروا این بوالعجب کاران چرخ مهره باز
حقه جانم به خون ناب محشون کرده اند
گاهم از بزم تو همچون جرعه دور افکنده اند
گاه بی صدر توام چون باده مطعون کرده اند
کوه غم حاشا که بر دل بسته اندم لاجرم
پایمال و خاک بر فرقم چو هامون کرده اند
باز خر خون مجیر از دلو و حوت چرخ از آنک
یوسف بخت ورا در چاه مسجون کرده اند
تا خرد داند که زیر هفت چرخ آبگون
چار دیوار حیات از طین مسنون کرده اند
سرمه چشم ملایک خاک درگاه تو باد
ای که از بام تو رجم دیو ملعون کرده اند
فارغم ز آمین چو می دانم که طوافان عرش
استجابت با دعای بنده مقرون کرده اند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طارم زر بین که درج در مکنون کرده اند
طاق ازرق بین که جفت گنج قارون کرده اند
هوش مصنوعی: به چشمان خودت نگاه کن که آنها چه رازهایی را در خود نهان کرده‌اند. نگاهی به آسمان بینداز که چگونه آن را با زیبایی و شکوهی مشابه گنج قارون تزئین کرده‌اند.
پیشه کاران شب این بام مقرنس شکل را
باز بی سعی قلم نقشی دگرگون کرده اند
هوش مصنوعی: کارگران شب در این بام که حالت مقرنس دارد، بدون هیچ تلاشی با قلم خود تصویری متفاوت و جدید خلق کرده‌اند.
سبز خنگ چرخ را از بهر خاتون هلال
این سر افسار مرصع بر سر اکنون کرده اند
هوش مصنوعی: چرخ سبز رنگ برای شاهزاده خانمی به نام هلال آماده شده و بر روی سر او افساری زینت داده شده است.
علم طشت و خایه از زاغان ظلمت بین که باز
صد هزاران خایه در نه طشت مدفون کرده اند
هوش مصنوعی: در این دنیا، بیشتر افراد از حقیقت‌ها و دانش‌های عمیق دور هستند و حقیقت‌ها زیر لایه‌های مختلفی پنهان مانده‌اند. مانند تخم‌هایی که در ظرفی مخفی شده‌اند و هر روز در پسِ چشم‌های تاریک، مطالب و اطلاعات جدیدی کشف می‌شود.
از برای قدسیان سی پاره افلاک را
این ده آیت های زر یاب چه موزون کرده اند
هوش مصنوعی: برای فرشتگان و موجودات آسمانی، این ده علامت زرین را به زیبایی و هماهنگی، در سی پاره آسمان قرار داده‌اند.
خرده کاری بین که در مشرق تتق بافان شب
دق مصری را نورد ذیل اکسون کرده اند
هوش مصنوعی: در مشرق، بافندگان شب را به خوبی مدیریت کرده‌اند و دقت و ظرافتی که در کارشان به کار می‌برند، به وضوح قابل مشاهده است.
پرچم شب شاید ار بر رمح ثاقب بسته اند
طاسک پرچم ز طاس آسمان چون کرده اند؟
هوش مصنوعی: شاید پرچم شب را بر نیزه‌ای تند و قوی بسته‌اند، اما چرا پرچم بی‌نقش آسمان این‌گونه به نمایش درآمده است؟
یارب این شام دوالک باز و صبح زود خیز
چند بر جان و دل خاصان شبیخون کرده اند
هوش مصنوعی: خداوندا، این شب که تاریکی آن در حال از بین رفتن است و صبح نزدیک می‌شود، چه تعداد از دوستان و محبوبان دلم را مورد هجمه و حمله قرار داده‌اند.
چرخ پیکانست و می ماند بدان شکل شفق
کز دل روحانیان پنگان پر از خون کرده اند
هوش مصنوعی: چرخ زندگی به مانند پیکانی است که همیشه به همان شکل غروب باقی می‌ماند، زیرا از دل روحانیان اندوهناک و عصبانی سرشار از درد و رنج هستند.
صد هزاران چشم و یک ابروست بر رخسار چرخ
تا ز میم ماه نقاشان شب نون کرده اند
هوش مصنوعی: چشم‌های زیادی مانند ستاره‌ها بر صورت آسمان وجود دارد، اما فقط یک ابروست که شکل آن را مشخص می‌کند. هنرمندان شب، زیبایی ماه را به تصویر کشیده‌اند.
زهره همچون ذره سر تا پای در رقص است از آنک
کم زنان آسمانش باده افزون کرده اند
هوش مصنوعی: زهره مانند یک ذره در تمام وجودش در حال رقص است، زیرا کم‌زنان آسمان برایش شراب بیشتری فراهم کرده‌اند.
نسر طایر را چو باز چتر سلطان جهان
در گریز طارم پیروزه میمون کرده اند
هوش مصنوعی: پرنده‌ای را مانند باز، در حال فرار از چتر پادشاهی جهانی می‌بینیم که در دشت پیروزی پرواز می‌کند.
رکن دین الحق و ظل الله مولی الخافقین
کز وجودش عقل را بنیاد و قانون کرده اند
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و جایگاه معنوی یک شخصیت بزرگ اشاره دارد. او به عنوان پایه‌گذار و پیشوای دین و هدایت، سایه خداوند بر زمین شناخته می‌شود و وجودش باعث روشنایی و مفهوم بخشیدن به عقل و قوانین زندگی شده است.
بوالمظفر ارسلان سلطان حق پرور که خلق
دل به عشق دولت باقیش مرهون کرده اند
هوش مصنوعی: بوالمظفر ارسلان، سلطان خداجو و نیکوکار، که مردم دل خود را به عشق و محبت به حکومت پایدار او وابسته کرده‌اند.
وجه خرجش نیمه افلاک و انجم داده اند
ملک موروثش دو ثلث از ربع مسکون کرده اند
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که گنجینه و ثروت او به اندازه‌ای بزرگ است که نیمی از آسمان‌ها و ستاره‌ها را در بر می‌گیرد. همچنین، او به ارث و میراثی دست یافته که دو سوم از زمین‌های مسکونی را شامل می‌شود. به طور کلی، این شعر به عظمت و فراوانی دارایی‌های او اشاره دارد.
نه فلک را از برای خواندن ورد ثنا
بر در سلطان موسی دست هرون کرده اند
هوش مصنوعی: نه آسمان را برای خواندن ستایش بر درگاه سلطان موسی و دست هارون قرار داده‌اند.
آفتاب محض گشت این سایه و نادرتر آنک
آفتاب از سایه بی نیرنگ و افسون کرده اند
هوش مصنوعی: این سایه، به گونه‌ای خالص و بی‌پیرایه شده است که تبدیل به خود آفتاب شده است و این واقعا نادر است که آفتاب، بدون هیچ ترفند و فریب، از سایه به چنین حالتی درآید.
گر دمد از خون دشمن بوی مهرش طرفه نیست
زانک نقاشان فطرت نافه از خون کرده اند
هوش مصنوعی: اگر بوی عشق و محبتی از خون دشمن به مشام برسد، تعجبی ندارد؛ زیرا هنرمندان طبیعت، عطر خاصی را از خون خلق کرده‌اند.
باز چترش را که طاوس ملایک صید اوست
در یکی پر صد هزاران فتح مضمون کرده اند
هوش مصنوعی: چترش را دوباره باز می‌کند، چتری که مانند طاووس، ملائک آن را به دست آورده‌اند، و در زیر آن هزاران پیروزی به تصویر کشیده شده است.
هر که با او باد در سر داشت چون شیر علم
هم سگان خونش به خاک تیره معجون کرده اند
هوش مصنوعی: هرکسی که با خود افکاری بزرگ و آرمان‌های بلند دارد، مانند شیر در دنیای علم می‌درخشد، اما دشمنان و حسودان همواره در صدد تخریب او هستند و با ترفندها و توطئه‌های خود تلاش می‌کنند تا او را به زمین بزنند.
ترشد از شرم کفش جیحون و بی شرمی است آنک
خشک مغزان نسبت دستش به جیحون کرده اند
هوش مصنوعی: نابخشودگی و بی‌شرمی کسانی که خود را به جیحون نسبت می‌دهند، در حالی‌که از شرم و جوانمردی کفش این رود هم خجالت می‌کشند.
سایه او ای خدا! این سایه را پاینده دار
بر سر عالم هما آسا همایون کرده اند
هوش مصنوعی: خدا، سایه او را بر سر عالم، مانند یک پرنده فرخنده و مبارک همیشگی نگه‌دار.
رغم مشتی کند و بی معنی چو شمشیر خطیب
منبر نه چرخ را با قدر او دون کرده اند
هوش مصنوعی: با وجود اینکه برخی چیزها از نظر ظاهری بسیار تأثیرگذار به نظر می‌رسند، اما در واقع اهمیت واقعی آن‌ها کمتر از چیزی است که به نظر می‌رسد. به طور کلی، ارزش و اقتدار واقعی باید در اصل و بنیاد آن جستجو شود، نه در شکل ظاهری یا نمایشی‌اش.
خنجر هندیش چون هندو در آتش می جهد
آری آن آتش ز خون خصم وارون کرده اند
هوش مصنوعی: خنجر هندی مانند هندوها در آتش می‌رقصد، و واقعاً آن آتش به خاطر خون دشمنان برعکس شده است.
ای شهنشاهی که از شش حرف نامت ثابتات
حرز هفت اندام این پیروزه طاحون کرده اند
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگی که نامت از شش حرف تشکیل شده و به وسیلهٔ آن، ایمنی هفت اندام را فراهم کرده‌اند، این پیروزی را بر گردونهٔ زندگی به ارمغان آورده‌ای.
این همه گردون گردان هیچ می دانی که چیست؟
چون ندانی کز دلت وهم فلاطون کرده اند
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی این دنیای در حال چرخش چیست؟ اگر نمی‌دانی، باید بگویم که خیالات و افکار عمیق‌تری از دل تو به وجود آمده‌اند.
گرد میدانت ورای کوی خاکی پرده ایست
نام آن گرد اختران در خاک گردون کرده اند
هوش مصنوعی: در دایره میدان، فراتر از خیابان خاکی، پرده‌ای وجود دارد که نام آن گرد، ستاره‌ها در آسمان است که بر روی زمین گسترش یافته‌اند.
پاسبانانت به سیلی ظلم ظالم پیشه را
بارها زین تنگنای خاک بیرون کرده اند
هوش مصنوعی: نگهبانان تو بارها افراد ستمگر را با ضربه‌های سختی از این دنیای تنگ و خاکی بیرون کرده‌اند.
ساکنان عالم شش روزه روزی پنج بار
لحن کوست را نوای طبع محزون کرده اند
هوش مصنوعی: مردم دنیا در شش روز از آفرینش، هر روز پنج بار به صدای کوست گوش می‌دهند و این صدا به طور طبیعی احساسات آنان را تحت تأثیر قرار داده است.
هر کجا بر سقف شمع افروز گردون شاهدی است
خویشتن بر طره چتر تو مفتون کرده اند
هوش مصنوعی: هر جا که شمعی روشن باشد و آسمان درخشان، شاهدی وجود دارد که با زیبایی خود، توجه همه را به چتری که تو بر دوش داری متمایل کرده است.
نام نه چرخ سدایی چون فقع بر یخ نویس
چون به بخشش نام دستت نیل و سیحون کرده اند
هوش مصنوعی: نام تو همانند صدای چرخش جهان است، مانند قطاری بر یخ که به آرامی حرکت می‌کند. وقتی که سخاوت تو را می‌نویسند، نامت به اندازه‌ی نیل و سیحون شکوه و عظمت می‌یابد.
بحر دون القلتین از دست دستت خون گریست
در صدف آنگه ز اشگش در مکنون کرده اند
هوش مصنوعی: دریای کم‌عمق از دل تو به خاطر دوری‌ات اشک می‌ریزد و در صدف، درد دلش را پنهان کرده است.
تیغ زن چون آفتابی راست وان کت کژ نهاد
حادثاتش در زمین چون سایه مدفون کرده اند
هوش مصنوعی: شمشیر به مانند آفتاب راست و مستقیم است، اما حوادث و مشکلاتی که بر زمین فرود آمده‌اند، مانند سایه‌ای هستند که در زمین مدفون شده‌اند.
آز را دست و دلت کز هر دریا نسخه ایست
در دام داری به از ماهی ذوالنون کرده اند
هوش مصنوعی: اگر از عشق و محبت پرهیز کنی، به مرور زمان در مهارت‌های جدیدی همچون دریاهایی عمیق و وسیع می‌توانی رشد کنی. این دام که برای تو به وجود آمده، بهتر از آن است که مانند ماهی ذوالنون به دام بیفتی و از آزادی خود محروم شوی.
کاوه شد تیغ تو ضحاکان ظلم اندیش را
کز سر بی حسی از گاوی فریدون کرده اند
هوش مصنوعی: کاوه، شمشیر تو شده است برای کسانی که به ظلم و ستم فکر می‌کنند، کسانی که به خاطر بی‌احساسی خود، فریدون را از گاو جدا کرده‌اند.
بهر آحاد وشاقان تو از شکل هلال
نقره خنگ چرخ را زین زر ایدون کرده اند
هوش مصنوعی: به خاطر افراد و زحمت‌کشان، آنها چرخ را با زیبایی و شکلی شبیه هلال نقره‌ای، با این زر طلایی تزیین کرده‌اند.
زبده فطرت تویی وین حشوها مادون تست
از برای خدمتت ابداع مادون کرده اند
هوش مصنوعی: تو اوج کمال هستی و این گفته‌های اضافی و بی‌اساس، در سطحی پایین‌تر از تو قرار دارند. برای خدمت به تو، چیزهای سطحی و ناچیز خلق شده‌اند.
خسروا این بوالعجب کاران چرخ مهره باز
حقه جانم به خون ناب محشون کرده اند
هوش مصنوعی: خسرو، این بازی‌های عجیب و غریب چرخ سرنوشت، جانم را با خون خالص پر کرده‌اند.
گاهم از بزم تو همچون جرعه دور افکنده اند
گاه بی صدر توام چون باده مطعون کرده اند
هوش مصنوعی: گاهی از میخانه‌ی تو دور بوده‌ام، همچون جرعه‌ای که به دور افکنده شده، و گاهی هم در مقام کسی که تو را در صدر نمی‌داند، مورد بی‌احترامی قرار گرفته‌ام.
کوه غم حاشا که بر دل بسته اندم لاجرم
پایمال و خاک بر فرقم چو هامون کرده اند
هوش مصنوعی: غم همچون کوهی بر دلم سنگینی می‌کند، و به همین خاطر پاهایم زیر فشار آن له شده و همچون خاکی روی سرم فرود آمده است.
باز خر خون مجیر از دلو و حوت چرخ از آنک
یوسف بخت ورا در چاه مسجون کرده اند
هوش مصنوعی: عقاب مجیر برای بدست آوردن غذا به سختی تلاش می‌کند و چرخ روزگار هم بر حسب عذاب یوسف، او را به ناکامی دچار کرده است. این نشان می‌دهد که چرخ روزگار با قساوت عمل می‌کند و گاه انسان را به دنبال آرزوها محکوم می‌سازد.
تا خرد داند که زیر هفت چرخ آبگون
چار دیوار حیات از طین مسنون کرده اند
هوش مصنوعی: وقتی عقل آگاه شود که در این دنیا، که مانند سقفی بزرگ و رنگین است، چهار دیوار زندگی از خاک ناچیزی ساخته شده‌اند.
سرمه چشم ملایک خاک درگاه تو باد
ای که از بام تو رجم دیو ملعون کرده اند
هوش مصنوعی: چشم فرشتگان به خاک درگاه تو سرمه شده است، ای کسی که از بالای تو دیوان ملعون را سنگ باران کرده‌اند.
فارغم ز آمین چو می دانم که طوافان عرش
استجابت با دعای بنده مقرون کرده اند
هوش مصنوعی: من از آرامش خاطر برخوردارم، چون می‌دانم که دعاهای من با شفاعت و توجه ویژه‌ای که در عرش الهی وجود دارد، همراه شده است.