گنجور

بخش ۳۴ - باز آمدن هزیمتیان

و روز آدینه شش روز مانده از شعبان نامه رسید از غزنین بگذشته شدن‌ بوالقاسم علی نوکی، رحمة اللّه علیه، پدر خواجه بونصر که امروز مشرف مملکت‌ است در همایون روزگار سلطان معظّم ابو المظفّر ابراهیم‌ ابن ناصر دین اللّه مسعود، رضی اللّه عنهم. و شغل برید که بوالقاسم داشت، امیر، رضی اللّه عنه، درین دو سال بحسین پسر عبد اللّه دبیر داده بود و اشراف غزنین بدل آن ببوالقاسم مفوضّ شد، نه از خیانتی که ظاهر شد، بلکه حسین بریدی‌ بخواست، و پسر صاحب دیوان رسالت امیر محمود، رضی اللّه عنه، بود و بهرات وزارت این خداوند کرده بروزگار پدر. شرم داشت او را اجابت ناکردن، بریدی بدو داد و اشراف که مهم‌تر بود ببوالقاسم. و من ناچار چنین حالها شرح کنم تا داد مهتران و پیران این خاندان بزرگ داده باشم و حقّ ممالحت‌ که با ایشان دارم بگزارده.

[بازگشت هزیمتیان‌]

و پس ازین هزیمتیان آمدن گرفتند، و بر هر راهی می‌آمدند، شکسته دل و شرم زده‌ . و امیر فرمود تا ایشان را دل دادند و آنچه رفت بقضا بازبستند . و با مقدّمان امیر بمشافهه‌ عتابهای‌ درشت میکرد مخالفت کردن سالار را و ایشان عذر می‌باز- نمودند . و از حاجب نوشتگین و لوالجی شنودم که پیش خواجه بونصر میگفت که وی را تنها دو بار هزار هزار درم زیادت شده است‌ . و سالار بگتغدی نیز بیامد و حال بمشافهه بازنمود با امیر و گفت: اگر مقدّمان نافرمانی نکردندی، همه ترکستان را بدین لشکر بتوانستمی زد . امیر گفت: رضی اللّه عنه، که ما را این حال مقرّر گشته است و خدمت و مناصحت تو ظاهر گشته است. و غلامان‌سرایی نیز دررسیدند شکسته و بسته‌ امّا بیشتر همه سوار .

و این نخست وهنی‌ بود بزرگ که این پادشاه را افتاد. و پس ازین وهن بر وهن بود تا خاتمت که شهادت یافت و ازین جهان فریبنده با درد و دریغ رفت، چنانکه شرح کنم همه را بجایهای خویش، ان شاء اللّه عزّ و جلّ‌ . و چگونه دفع توانستی کرد قضای آمده را که در علم غیب چنان بود که سلجوقیان بدین محل خواهند رسید، یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ و یَحْکُمُ ما یُرِیدُ . و دولت‌ همه اتّفاق خوب است و کتب سیر و اخبار بباید خواند که عجائب و نوادر بسیار است و بسیار بوده است ازین گونه، تا زود زود زبان‌فرا این پادشاه محتشم دراز کرده نیاید و عجزی بدو بازبسته نشود، هر چند درو استبدادی قوی بود و خطاها رفتی در تدبیرها ولکن آن همه از ایزد، عزّ ذکره، باید دانست که هیچ بنده بخویشتن بد نخواهد. و پس از آن که این جنگ ببود، همه حدیث ازین میگفت و با عارض بوالفتح رازی تنگدلی میکرد و لشکر را می‌نواخت و کارهای ایشان می‌بازجست‌ خاصّه از آن این قوم که بجنگ رفته بودند که بیشتر آن بودند که ساز و ستوران از دست ایشان بشده بود.

بخش ۳۳ - هزیمت لشکر سلطانی: و نماز دیگر روز سه‌شنبه بیست و یکم شعبان ملطّفه‌یی رسید از منهی که با لشکر منصور بود که «ترکمانان را بشکستند به نخست دفعت‌ که مقدّمه لشکر بدیشان رسید، چنانکه حاجت نیامد به قلب‌ و میمنه‌ میسره‌، و قریب هفتصد و هشتصد سر در وقت ببریدند و بسیار مردم دستگیر کردند و بسیار غنیمت یافتند.» در وقت که خبر برسید، فرّاشان به بشارت به خانه‌های محتشمان رفتند و این خبر بدادند و بسیار چیز یافتند.بخش ۳۵ - مواضعت نهادن با ترکمانان: و ماه رمضان فراز آمد و روزه گرفتند. و از آن منهیان که بودند پوشیده‌ بنسا نامه‌های ایشان رسید، و نبشته بودند که چندان آلت و نعمت و ستور و زر و سیم و جامه و سلاح و تجمّل بدست ترکمانان افتاد که در آن متحیّر شدند و گفتی‌ باورشان می‌نیاید که چنین حال رفته است. و چون ایمن شدند، مجلسی کردند و اعیان و و مقدّمان و پیران در خرگاهی‌ بنشستند و رای زدند و گفتند که نااندیشیده و نابیوسان‌ چنین حالی رفت، و پیش خویش بر ایستادن‌ محال‌ باشد و این لشکر بزرگ را نه ما زدیم، امّا بیش از آن نبود که خویشتن را نگاه میداشتیم. و از بی‌تدبیری ایشان بوده است و خواست ایزد، عزّ ذکره‌، که چنین حال برفت تا ما بیکبارگی ناچیز نشدیم و نااندیشیده چندین نعمت و آلت بدست ما آمد و درویش بودیم، توانگر شدیم؛ و سلطان مسعود پادشاهی بزرگ است و در اسلام چند او دیگر نیست و این لشکر او را از بی‌تدبیری و بی‌سالاری چنین حال افتاد؛ سالاران و لشکر بسیار دارد، ما را بدانچه افتاد، غرّه‌ نباید شد و رسولی باید فرستاد و سخن بنده‌وار گفت و عذر خواست که سخن ما همان است که پیش ازین بود و چه چاره بود ما را از کوشش، چون قصد خانها و جانها کردند، تا چه جواب رسد که راه بکار خویش توانیم برد .

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ نور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و روز آدینه شش روز مانده از شعبان نامه رسید از غزنین بگذشته شدن‌ بوالقاسم علی نوکی، رحمة اللّه علیه، پدر خواجه بونصر که امروز مشرف مملکت‌ است در همایون روزگار سلطان معظّم ابو المظفّر ابراهیم‌ ابن ناصر دین اللّه مسعود، رضی اللّه عنهم. و شغل برید که بوالقاسم داشت، امیر، رضی اللّه عنه، درین دو سال بحسین پسر عبد اللّه دبیر داده بود و اشراف غزنین بدل آن ببوالقاسم مفوضّ شد، نه از خیانتی که ظاهر شد، بلکه حسین بریدی‌ بخواست، و پسر صاحب دیوان رسالت امیر محمود، رضی اللّه عنه، بود و بهرات وزارت این خداوند کرده بروزگار پدر. شرم داشت او را اجابت ناکردن، بریدی بدو داد و اشراف که مهم‌تر بود ببوالقاسم. و من ناچار چنین حالها شرح کنم تا داد مهتران و پیران این خاندان بزرگ داده باشم و حقّ ممالحت‌ که با ایشان دارم بگزارده.
هوش مصنوعی: در روز جمعه، شش روز مانده به پایان ماه شعبان، نامه‌ای از غزنین رسید که خبر از وفات بوالقاسم علی نوکی، رحمت الله علیه، پدر خواجه بونصر، که در حال حاضر در کشور مشغول خدمت است، می‌داد. این خبر در زمان حکومت سلطان معظّم ابومظفّر ابراهیم ابن ناصر دین الله مسعود، رضی الله عنه، به‌دست رسید. بوالقاسم در دو سال گذشته مسئولیت مهمی داشته که امیر، رضی الله عنه، آن را به حسین پسر عبدالله واگذار کرده بود. اما به دلیل احترام به بوالقاسم و جایگاه او، این مسئولیت دوباره به او داده شد. حسین، که خویشاوندی با خانواده‌های مهم داشت و پسر یکی از مقام‌های دیوان رسالت امیر محمود بود، به دلیل روابط نزدیک و احترام، از اینکه درخواست بوالقاسم را رد کند، اجتناب کرد. بنابراین، این تغییر در مسئولیت‌ها به نمایندگی از احترام و اعتبار خاندان بزرگ صورت گرفت و من ناچارم تا این وضعیت را به‌طور دقیق بیان کنم تا حق و حقوق این خاندان بزرگ را ادا کرده باشم.
و پس ازین هزیمتیان آمدن گرفتند، و بر هر راهی می‌آمدند، شکسته دل و شرم زده‌ . و امیر فرمود تا ایشان را دل دادند و آنچه رفت بقضا بازبستند . و با مقدّمان امیر بمشافهه‌ عتابهای‌ درشت میکرد مخالفت کردن سالار را و ایشان عذر می‌باز- نمودند . و از حاجب نوشتگین و لوالجی شنودم که پیش خواجه بونصر میگفت که وی را تنها دو بار هزار هزار درم زیادت شده است‌ . و سالار بگتغدی نیز بیامد و حال بمشافهه بازنمود با امیر و گفت: اگر مقدّمان نافرمانی نکردندی، همه ترکستان را بدین لشکر بتوانستمی زد . امیر گفت: رضی اللّه عنه، که ما را این حال مقرّر گشته است و خدمت و مناصحت تو ظاهر گشته است. و غلامان‌سرایی نیز دررسیدند شکسته و بسته‌ امّا بیشتر همه سوار .
هوش مصنوعی: پس از این، افرادی که شکست خورده بودند به اطراف آمدند و در هر جایی که می‌رفتند، دل‌شکسته و شرمنده بودند. امیر دستور داد تا دل‌هایشان را تقویت کنند و آنچه که گذشته را به قضا واگذار کردند. سپس با افراد برجسته خود درباره ی عتاب‌هایی تند صحبت کرد که به خاطر مخالفت سالار بودند و آن‌ها عذر خواستند. من از حاجب نوشتگین و لوالجی شنیدم که پیش خواجه بونصر می‌گفت که او به تنهایی فقط دو بار یک میلیون درم بیشتر از قبل به دست آورده است. سالار نیز آمد و حال خود را با امیر در میان گذاشت و گفت: اگر افراد برجسته نافرمانی نمی‌کردند، می‌توانستم به راحتی تمام ترکستان را با این لشکر فتح کنم. امیر گفت: خدا از او راضی باشد، که ما به این وضعیت دچار شده‌ایم و خدمات و نصیحت‌های تو روشن شده است. همچنین غلامان سرایی نیز با حالتی شکسته و افسرده رسیدند، اما بیشتر آن‌ها سوار بودند.
و این نخست وهنی‌ بود بزرگ که این پادشاه را افتاد. و پس ازین وهن بر وهن بود تا خاتمت که شهادت یافت و ازین جهان فریبنده با درد و دریغ رفت، چنانکه شرح کنم همه را بجایهای خویش، ان شاء اللّه عزّ و جلّ‌ . و چگونه دفع توانستی کرد قضای آمده را که در علم غیب چنان بود که سلجوقیان بدین محل خواهند رسید، یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ و یَحْکُمُ ما یُرِیدُ . و دولت‌ همه اتّفاق خوب است و کتب سیر و اخبار بباید خواند که عجائب و نوادر بسیار است و بسیار بوده است ازین گونه، تا زود زود زبان‌فرا این پادشاه محتشم دراز کرده نیاید و عجزی بدو بازبسته نشود، هر چند درو استبدادی قوی بود و خطاها رفتی در تدبیرها ولکن آن همه از ایزد، عزّ ذکره، باید دانست که هیچ بنده بخویشتن بد نخواهد. و پس از آن که این جنگ ببود، همه حدیث ازین میگفت و با عارض بوالفتح رازی تنگدلی میکرد و لشکر را می‌نواخت و کارهای ایشان می‌بازجست‌ خاصّه از آن این قوم که بجنگ رفته بودند که بیشتر آن بودند که ساز و ستوران از دست ایشان بشده بود.
هوش مصنوعی: این نخستین بار بود که این پادشاه دچار ننگ و رسوایی بزرگی شد. پس از آن، این ننگ بر ننگ‌های دیگر افزوده شد تا اینکه جان باخت و با درد و افسوس از این دنیا رفت. باید در این مورد توضیحات بیشتری ارائه دهم، ان شاء الله. چگونه می‌توانست با تقدیر پیش آمده مقابله کند، در حالیکه در علم غیب مشخص شده بود که سلجوقیان به این سرزمین خواهند رسید. خداوند هر چه بخواهد انجام می‌دهد و آنچه را اراده کند، حکم می‌کند. همه حکومت‌ها به وحدت نیکو است و باید کتاب‌های تاریخ و اخبار را خواند که حاوی شگفتی‌ها و نکته‌های بسیار است. باید مراقب باشیم که زود بر زبان دیگران در مورد این پادشاه بزرگ بیفتد و نتواند خود را کنترل کند. هرچند او در امر حکومت استبدادی قوی داشته و خطاهایی در مدیریت رخ داده، اما همه اینها باید به اراده خداوند نسبت داده شود، چرا که هیچ بنده‌ای نمی‌تواند به خود آسیب بزند. بعد از این جنگ، همه فقط در مورد آن صحبت می‌کردند و به بوالفتح حسرت می‌زدند و لشکر را نیز سرزنش می‌کردند، به ویژه آن دسته که در جنگ حضور داشتند و بیشترشان وسایل و تجهیزاتشان را از دست داده بودند.

خوانش ها

بخش ۳۴ - باز آمدن هزیمتیان به خوانش سعید شریفی