گنجور

بخش ۳۸ - آغاز وزارت خواجه احمد عبدالصمد

و خواجه احمد بدیوان بنشست و شغل وزارت سخت نیکو پیش گرفت و ترتیبی و نظامی نهاد که سخت کافی و شایسته و آهسته‌ و ادیب و فاضل و معاملت‌دان‌ بود و با چندین خصال ستوده مردی تمام. و کارهای نیکو بسیار کرد که مقرّر گشت که این محتشم چه تمام مردی بود، گویی این دو بیت درو گفته‌اند، شعر:

اتته الوزارة منقادة
الیه تجرّر اذیالها
فلم تک تصلح الّا له‌
و لم یک یصلح الّا لها

و با این کفایت دلیر و شجاع و با زهره‌، که در روزگار مبارک این پادشاه لشکرها کشید و کارهای با نام کرد. و در همه روزگار وزارت یک دو چیز گرفتند بر وی‌، و آدمی معصوم نتواند بود، یکی آنکه در ابتدای وزارت یک روز برملا خواجگان علی و عبد الرّزاق پسران خواجه احمد حسن را سخنی چند سرد گفت و اندر آن پدر ایشان را چنان محتشم سبک بر زبان آورد . مردمان، شریف و وضیع‌، ناپسند شدند؛ و دیگر در آخر وزارت امیر مودود در باب ارتگین که خواهر او را داشت‌، سخنی چند گفت تا این ترک از وی بیازرد و بدگمان شد و این خواجه در سر آن شد و بیارم این قصّه بجای خود و این سخت نادر است و این الرّجال المهذّبون‌ .

آدینه دهم جمادی الاولی امیر فرمود تا پسر وزیر، عبد الجبّار، را خلعت پوشانیدند و در حال فرمود که مال ضمان‌ از باکالیجار والی گرگان بباید خواست و دختر او را که عقد نکاح کرده بوده است باید آورد، پیش از آنکه از نشابور حرکت باشد.

و قرار گرفت که عبد الجبّار پسر وزیر را آنجا برسولی فرستاده آید با دانشمندی و خدمتکارانی که رسم است. و گفت امیر که این نخستین خدمت است که فرزند ترا فرموده شد و استادم بونصر نامه‌ها و مشافهات‌ نسخت کرد و نبشته آمد و دانشمند بو الحسن قطّان‌ از فحول‌ شاگردان قاضی امام صاعد با عبد الجبّار نامزد شد و کافور معمری خادم معتمد محمودی و مهد راست کردند و خدمتکاران و هدایا چنانکه عادت و رسم است دوازدهم جمادی الاولی عبد الجبّار سوی گرگان از نشابور با این قوم روانه شد.

بخش ۳۷ - خلعت پوشیدن احمد عبدالصمد: چون خبر آمد که خواجه نزدیک نشابور رسید، امیر فرمود تا همگنان باستقبال روند. همه بسیچ‌ رفتن کردند، تا خبر یافتند، وی بدرگاه آمده بود با پسر روز چهارشنبه غرّه ماه جمادی الاولی. مردم که میرسیدند وی را سلام می‌گفتند. و امیر بار داد و آگاه کردند که خواجه احمد رسیده است، فرمود که پیش باید آمد. دو سه جای زمین بوسه داد و به رکن‌ صفّه بایستاد. امیر سوی بلگاتگین اشارتی کرد، بلگاتگین حاجبی را اشارت کرد و مثال داد تا وی را بصفّه آورد و سخت دور از تخت بنشاند، و هزار دینار از جهت خواجه احمد نثار بنهادند، و وی عقدی گوهر- گفتند هزار دینار قیمت آن بود- از آستین بیرون گرفت، حاجب بلگاتگین از وی بستد و حاجب بو النّضر را داد تا پیش امیر بنهاد. امیر احمد را گفت: کار خوارزم و هرون و لشکر چون ماندی‌؟ گفت: بفرّ دولت عالی بر مراد، و هیچ خلل نیست. امیر گفت رنج‌ دیدی، بباید آسود. خدمت کرد و بازگشت، و اسب بکنیت‌ خواستند، بتعجیل مرتّب کردند و بازگشت بسرای بوالفضل میکائیل که از بهر وی پرداخته بودند و راست کرده فرود آمد و پسرش بسرای دیگر نزدیک خانه پدر. و وکیل‌ را مثال بود تا خوردنی و نزل‌ فرستادند سخت تمام. و هر روز بدرگاه میآمد و خدمت میکرد و بازمیگشت.بخش ۳۹ - فصل در معنی دنیا: فصل در معنی دنیا

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ نور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و خواجه احمد بدیوان بنشست و شغل وزارت سخت نیکو پیش گرفت و ترتیبی و نظامی نهاد که سخت کافی و شایسته و آهسته‌ و ادیب و فاضل و معاملت‌دان‌ بود و با چندین خصال ستوده مردی تمام. و کارهای نیکو بسیار کرد که مقرّر گشت که این محتشم چه تمام مردی بود، گویی این دو بیت درو گفته‌اند، شعر:
هوش مصنوعی: خواجه احمد در دیوان نشسته و به خوبی وظیفه وزارت را آغاز کرد. او ترتیبات و نظامی برقرار کرد که بسیار مؤثر و مناسب بود و با آرامش و دانش خوب عمل می‌کرد. او دارای ویژگی‌های برجسته‌ای بود و فردی کامل محسوب می‌شد. کارهای نیک بسیاری انجام داد که نشان‌دهنده شخصیت برجسته‌اش بود و گویی این ویژگی‌ها در اشعاری بیان شده است.
اتته الوزارة منقادة
الیه تجرّر اذیالها
هوش مصنوعی: تو به مقام وزارت دست یافته‌ای و آن مقام به‌گونه‌ای به تو سپرده شده که همچون دنباله‌ای راحت و نرم به دنبال تو کشیده می‌شود.
فلم تک تصلح الّا له‌
و لم یک یصلح الّا لها
هوش مصنوعی: تنها تو برای او مناسب بودی و او نیز تنها برای تو مناسب بود.
و با این کفایت دلیر و شجاع و با زهره‌، که در روزگار مبارک این پادشاه لشکرها کشید و کارهای با نام کرد. و در همه روزگار وزارت یک دو چیز گرفتند بر وی‌، و آدمی معصوم نتواند بود، یکی آنکه در ابتدای وزارت یک روز برملا خواجگان علی و عبد الرّزاق پسران خواجه احمد حسن را سخنی چند سرد گفت و اندر آن پدر ایشان را چنان محتشم سبک بر زبان آورد . مردمان، شریف و وضیع‌، ناپسند شدند؛ و دیگر در آخر وزارت امیر مودود در باب ارتگین که خواهر او را داشت‌، سخنی چند گفت تا این ترک از وی بیازرد و بدگمان شد و این خواجه در سر آن شد و بیارم این قصّه بجای خود و این سخت نادر است و این الرّجال المهذّبون‌ .
هوش مصنوعی: با شجاعت و دلیری، او در دوران پادشاهی‌اش لشکرکشی‌های زیادی انجام داد و در کارهای مهمی شرکت کرد. در طول مدت وزارتش، دو نکته توجه‌ها را جلب کرد که هیچ انسانی نمی‌تواند از آن‌ها مصون باشد. یکی اینکه در آغاز وزارت خود، روزی به خواجگان علی و عبدالرزاق، پسران خواجه احمد حسن، سخنانی گفت و در ضمن آن پدرشان را به گونه‌ای کم‌احترام یاد کرد. این موضوع باعث نارضایتی مردم، چه شریف و چه عادی شد. دیگر اینکه در پایان وزارت امیر مودود، در مورد ارتگین که خواهر او را داشت، صحبت‌هایی کرد که موجب رنجش و شکایت آن ترک از او شد و این خواجه هم در پی آن گرفتاری به وجود آمد. این داستان در جای خود معتبر و نادر است.
آدینه دهم جمادی الاولی امیر فرمود تا پسر وزیر، عبد الجبّار، را خلعت پوشانیدند و در حال فرمود که مال ضمان‌ از باکالیجار والی گرگان بباید خواست و دختر او را که عقد نکاح کرده بوده است باید آورد، پیش از آنکه از نشابور حرکت باشد.
هوش مصنوعی: در روز جمعه دهم جمادی‌الاولی، امیر دستور داد تا فرزند وزیر، عبدالجبار، را با لباس مخصوصی آراسته کنند. همچنین در همان حال فرمود که باید پولی که از باکالیجار، والی گرگان، به عهده است درخواست شود و دختر او که با کسی عقد نکاح کرده باید قبل از حرکت از نشابور آورده شود.
و قرار گرفت که عبد الجبّار پسر وزیر را آنجا برسولی فرستاده آید با دانشمندی و خدمتکارانی که رسم است. و گفت امیر که این نخستین خدمت است که فرزند ترا فرموده شد و استادم بونصر نامه‌ها و مشافهات‌ نسخت کرد و نبشته آمد و دانشمند بو الحسن قطّان‌ از فحول‌ شاگردان قاضی امام صاعد با عبد الجبّار نامزد شد و کافور معمری خادم معتمد محمودی و مهد راست کردند و خدمتکاران و هدایا چنانکه عادت و رسم است دوازدهم جمادی الاولی عبد الجبّار سوی گرگان از نشابور با این قوم روانه شد.
هوش مصنوعی: قرار بر این شد که عبد الجبار، پسر وزیر، با یک عالم و تعدادی خادم به سفر برود. امیر گفت که این نخستین خدمت برای فرزند تو تعیین شده است. استاد بونصر نامه‌ها و ملاقات‌ها را نوشت و به اتمام رساند. دانشمند بوالحسن قطان، که از شاگردان برجسته قاضی امام صاعد بود، با عبدالجبار همکاری کرد و کافور معمری، خادم مورد اعتماد، نیز در این سفر حضور داشت. همچنین، خادم‌ها و هدایا طبق عادت و رسم آماده شدند. در دوازدهم جمادی‌الاول، عبدالجبار به همراه این گروه از نشابور به سمت گرگان سفر کرد.

خوانش ها

بخش ۳۸ - آغاز وزارت خواجه احمد عبدالصمد به خوانش سعید شریفی