گنجور

بخش ۱۱ - جشن مهرگان و عید رمضان

و سوم ماه رمضان امیر حاجب بزرگ بلگاتگین را گفت: کسان باید فرستاد تا حشر راست کنند بر جانب خار مرغ‌ که شکار خواهیم کرد. حاجب بدیوان ما آمد و پسران نیازی قودقش‌ را که این شغل بدیشان مفوّض‌ بودی بخواند و جریده‌یی‌ که بدیوان ما بودی چنین چیزها را بخواستند و مثالها نبشته آمد و خیلتاشان برفتند و پیاده حشر راست کردند. و امیر روز شنبه سیزدهم این ماه سوی خروار و خار مرغ رفت و شکاری سخت نیکو کرده آمد و بغزنین باز آمد روز یکشنبه هفت روز مانده ازین ماه.

[جشن مهرگان و عید رمضان‌]

و روز دوشنبه دو روز مانده از ماه رمضان بجشن مهرگان‌ بنشست و چندان نثارها و هدیه‌ها و طرف‌ و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت. و سوری صاحب دیوان‌ بی‌نهایت چیزی فرستاده بود نزدیک وکیل درش‌ تا پیش آورد، همچنان وکلاء بزرگان اطراف چون خوارزمشاه آلتونتاش و امیر چغانیان و امیر گرگان و ولات قصدار و مکران و دیگران بسیار چیز آوردند و روزی با نام‌ بگذشت.

و روز چهارشنبه عید کردند. و تعبیه‌یی فرموده بود امیر، رضی اللّه عنه، چنانکه بروزگار سلطان ماضی پدرش، رحمة اللّه علیه، دیده بودم، وقتی که اتّفاق افتادی‌ که رسولان، اعیان و بزرگان عراق و ترکستان بحضرت‌ حاضر بودندی. و چون عید کرده بود، امیر از میدان بصفّه بزرگ‌ آمد. خوانی نهاده بودند سخت با تکلّف‌، آنجا نشست، و اولیا و حشم و بزرگان را بنشاندند. و شعرا پیش آمدند و شعر خواندند و بر اثر ایشان مطربان زدن و گفتن گرفتند . و شراب روان شد هم برین خوان و دیگر خوان که سرهنگان و خیلتاشان و اصناف لشکر بودند، مشربه‌های‌ بزرگ، چنانکه از خوان مستان‌ باز گشته بودند. امیر قدحی چند خورده بود از خوان‌ و بتخت بزرگ اصل در صفّه بار آمد و مجلسی ساخته بودند که ماننده آن کس یاد نداشت و وزیر و عارض و صاحب دیوان رسالت و ندما حاضر آمدند. و مطربان سرایی و بیرونی دست بکار بردند و نشاطی برپا شد که گفتی درین بقعت غم نماند که همه هزیمت شد.

و امیر شاعرانی را که بیگانه‌تر بودند بیست هزار درم فرمود، و علوی زینبی را پنجاه هزار درم بر پیلی بخانه او بردند، و عنصری را هزار دینار دادند، و مطربان و مسخرگان‌ را سی هزار درم.

و آن شعرها که خواندند همه در دواوین مثبت‌ است و اگر اینجا نبشتمی دراز شدی که استادان در صفت مجلس و صفت شراب و تهنیت عید و مدح پادشاهان سخن بسیار گفته بودند، و اینجا قصیده‌یی که داشتم سخت و بغایت نیکو نبشتم که گذشتن‌ سلطان محمود و نشستن محمد و آمدن امیر مسعود از سپاهان، رضی اللّه عنه، و همه احوال در این قصیده بیامده است. و سبب این چنان بود که درین روزگار که تاریخ را اینجا رسانیده بودم، مرا صحبت افتاد با استاد بوحنیفه اسکافی‌ و شنوده بودم فضل و ادب و علم وی سخت بسیار، اما چون وی را بدیدم، این بیت متنبّی‌ را که گفته است، معنی نیکوتر بدانستم، شعر:

و أستکبر الأخبار قبل لقائه‌
فلمّا التقینا صغّر الخبر الخبر

و در میان مذاکرات وی را گفتم: هر چند تو در روزگار سلطانان‌ گذشته بودی‌ که شعر تو دیدندی وصلت و نواخت مر ترا کمتر از آن دیگران نبودی، اکنون قصیده‌یی بباید گفت و آن گذشته را بشعر تازه کرد تا تاریخ بدان آراسته گردد. وی این قصیده بگفت و نزدیک من فرستاد. چون کسی پادشاهی گذشته را چنین شعر داند گفت، اگر پادشاهی بر وی اقبال کند و شعر خواهد، وی سخن را بکدام درجه رساند؟ و امروز، بحمد اللّه و منّه‌، چنین شهر هیچ جای نشان نمیدهند بآبادانی و مردم بسیار و ایمنی و راحت و سلطان عادل مهربان، که همیشه این پادشاه و مردم شهرباد، اما بازار فضل و ادب و شعر کاسدگونه‌ می‌باشد و خداوندان این صناعت محروم. و چون در اول این تاریخ فصلی دراز بیاوردم در مدح غزنین، این حضرت بزرگوار که پاینده باد، آن واجب دارم و فریضه بینم که کسانی که از این شهر باشند و در ایشان فضلی باشد، ذکر ایشان بیاوردن خاصّه مردی چون بو حنیفه که کمتر فضل وی شعر است‌ و بی‌اجری‌ و مشاهره‌ درس ادب و علم دارد و مردمان را رایگان علم آموزد. و پس از این بر فضل وی اعتماد خواهم کرد تا آنچه مرا بباید از اشعار که فراخور تاریخ باشد، بخواهم.

[قصیده ابو حنیفه‌]

و اینک بر اثر، این قصیده که خواسته بودم، نبشته آمد تا بر آن واقف شده آید.

بخش ۱۰ - پسران علی نوکی: و روز شنبه پنج روز مانده از شعبان امیر برنشست و بدشت شابهار آمد با بسیار مردم، و در مهد پیل بود، و بر آن دکّان‌ بایستاد، و احمد ینالتگین پیش آمد قبای لعل پوشیده‌ و خدمت کرد و موکبی‌ سخت نیکو با بسیار مردم آراسته با سلاح تمام بگذشت از سرهنگان و دیلمان‌ و دیگر اصناف که با وی نامزد بودند، و بر اثر ایشان صد و سی غلام سلطانی بیشتر خط آورده‌ که امیر آزاد کرده بود و بدو سپرده، بگذشتند با سه سرهنگ سرایی و سه علامت شیر و طرادهاد برسم غلامان سرایی و بر اثر ایشان کوس و علامت احمد- دیبای سرخ و منجوق‌ - و هفتاد و پنج غلام و بسیار جنیبت‌ و جمّازه. امیر احمد را گفت: بشادی خرام و هشیار باش و قدر این نعمت را بشناس و شخص ما را پیش چشم‌دار و خدمت پسندیده نمای تا مستحقّ زیادت نواخت گردی. جواب داد که «آنچه واجب است از بندگی بجای آرد» و خدمت کرد، و اسب سالار هندوستان بخواستند و برنشست و برفت، و کان آخر العهد بلقائه‌، که مرد را تباه کردند تا از راه راست بگشت و راه کژ گرفت، چنانکه پس از این آورده آید بجای خود.بخش ۱۲ - قصیدهٔ اسکافی: چو مرد باشد بر کار و بخت باشد یار

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ نور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و سوم ماه رمضان امیر حاجب بزرگ بلگاتگین را گفت: کسان باید فرستاد تا حشر راست کنند بر جانب خار مرغ‌ که شکار خواهیم کرد. حاجب بدیوان ما آمد و پسران نیازی قودقش‌ را که این شغل بدیشان مفوّض‌ بودی بخواند و جریده‌یی‌ که بدیوان ما بودی چنین چیزها را بخواستند و مثالها نبشته آمد و خیلتاشان برفتند و پیاده حشر راست کردند. و امیر روز شنبه سیزدهم این ماه سوی خروار و خار مرغ رفت و شکاری سخت نیکو کرده آمد و بغزنین باز آمد روز یکشنبه هفت روز مانده ازین ماه.
هوش مصنوعی: در سومین روز از ماه رمضان، امیر بزرگ حاجب بلگاتگین به نزدیکانش گفت که باید افرادی را فرستاد تا منطقه‌ای را آماده کنند برای شکار پرنده‌ای به نام خار مرغ. حاجب به دفتر ما رفت و پسران نیازی قودقش را که مسئولیت این کار را داشتند، دعوت کرد. آن‌ها در دفتر ما شرایط لازم برای شکاری را که می‌خواستند، نوشتند و سپس به سمت محل مورد نظر رفتند تا کار شکار را آماده کنند. امیر در روز شنبه سیزدهم این ماه به سمت روستای خروار و منطقه خار مرغ رفت و شکار بسیار خوبی انجام داد و در روز یکشنبه، که هفت روز به پایان این ماه مانده بود، به بغزنین بازگشت.
[جشن مهرگان و عید رمضان‌]
هوش مصنوعی: جشن مهرگان یکی از مراسم سنتی ایرانیان است که معمولاً در فصل پاییز برگزار می‌شود و به خوش‌بینی و جشن برداشت محصولات کشاورزی اختصاص دارد. این جشن به نوعی نماد پیوند انسان با طبیعت و شکرگزاری برای نعمت‌های زندگی است. همچنین، عید رمضان، که در ماه نهم تقویم هجری قمری قرار دارد، از مهم‌ترین اعیاد اسلامی به شمار می‌آید و به مناسبت پایان ماه روزه‌داری مسلمانان جشن گرفته می‌شود. این عید به خاطر طاعات و عبادات در طول ماه رمضان و نیز شروع دوباره زندگی اجتماعی و خانوادگی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در این روز، مسلمانان با برگزاری نماز جماعت، دید و بازدیدهای خانوادگی و توزیع غذا و شیرینی، خوشحالی و نشاط را جشن می‌گیرند.
و روز دوشنبه دو روز مانده از ماه رمضان بجشن مهرگان‌ بنشست و چندان نثارها و هدیه‌ها و طرف‌ و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت. و سوری صاحب دیوان‌ بی‌نهایت چیزی فرستاده بود نزدیک وکیل درش‌ تا پیش آورد، همچنان وکلاء بزرگان اطراف چون خوارزمشاه آلتونتاش و امیر چغانیان و امیر گرگان و ولات قصدار و مکران و دیگران بسیار چیز آوردند و روزی با نام‌ بگذشت.
هوش مصنوعی: در روز دوشنبه، دو روز قبل از پایان ماه رمضان، جشن مهرگان برگزار شد و هدایا و نذورات به قدری زیاد بود که از اندازه فراتر رفت. سوری صاحب دیوان مقدار زیادی چیز به نزد وکیل درش فرستاده بود تا به مراسم بیفزاید و همچنین وکلای بزرگ از مناطق مختلف مانند خوارزمشاه آلتونتاش، امیر چغانیان، امیر گرگان و والیان دیگر، هدایای زیادی آوردند و روز به خوبی گذشت.
و روز چهارشنبه عید کردند. و تعبیه‌یی فرموده بود امیر، رضی اللّه عنه، چنانکه بروزگار سلطان ماضی پدرش، رحمة اللّه علیه، دیده بودم، وقتی که اتّفاق افتادی‌ که رسولان، اعیان و بزرگان عراق و ترکستان بحضرت‌ حاضر بودندی. و چون عید کرده بود، امیر از میدان بصفّه بزرگ‌ آمد. خوانی نهاده بودند سخت با تکلّف‌، آنجا نشست، و اولیا و حشم و بزرگان را بنشاندند. و شعرا پیش آمدند و شعر خواندند و بر اثر ایشان مطربان زدن و گفتن گرفتند . و شراب روان شد هم برین خوان و دیگر خوان که سرهنگان و خیلتاشان و اصناف لشکر بودند، مشربه‌های‌ بزرگ، چنانکه از خوان مستان‌ باز گشته بودند. امیر قدحی چند خورده بود از خوان‌ و بتخت بزرگ اصل در صفّه بار آمد و مجلسی ساخته بودند که ماننده آن کس یاد نداشت و وزیر و عارض و صاحب دیوان رسالت و ندما حاضر آمدند. و مطربان سرایی و بیرونی دست بکار بردند و نشاطی برپا شد که گفتی درین بقعت غم نماند که همه هزیمت شد.
هوش مصنوعی: در روز چهارشنبه جشن عید برگزار شد. امیر، رضی الله عنه، برنامه‌ای ترتیب داده بود که شبیه به آنچه در زمان پدرش، رحمت الله علیه، دیده بودم، بود. در آن زمان، نمایندگان و بزرگان عراق و ترکستان در محضر او حاضر بودند. پس از برگزاری عید، امیر از میدان وارد صفه بزرگ شد. سفره‌ای با زینت و آراستگی گسترده شده بود و او در آنجا نشست و دیگر بزرگان و دوستانش نیز در کنارش نشسته بودند. شعرا به شعرخوانی پرداختند و پس از آن، موسیقیدان‌ها شروع به نواختن و سرودن کردند. شراب نیز بر روی سفره‌ها روان شد و در نزدیکی آن، برای سرهنگان و دیگر اعضای لشکر مشروباتی آماده شده بود. امیر چند جام از شراب نوشید و سپس بر تخت بزرگ نشست. مجلسی ترتیب داده شده بود که نظیر آن را کسی به یاد نداشت و وزیران و مقامات دیگر نیز حضور داشتند. موسیقیدان‌ها در دو بخش مختلف به کارشان ادامه دادند و جوی از شادی برپا شد که به نظر می‌رسید هیچ غمی در این مکان باقی نمانده است.
و امیر شاعرانی را که بیگانه‌تر بودند بیست هزار درم فرمود، و علوی زینبی را پنجاه هزار درم بر پیلی بخانه او بردند، و عنصری را هزار دینار دادند، و مطربان و مسخرگان‌ را سی هزار درم.
هوش مصنوعی: امیر برای شاعرانی که از دیگران بیگانه‌تر بودند، بیست هزار درم تعیین کرد. همچنین به فردی به نام علوی زینبی پنجاه هزار درم داد و این مبلغ را بر پیلی به خانه‌اش منتقل کردند. به عنصری هم هزار دینار اهدا شد و همچنین برای مطربان و entertainers دیگر، سی هزار درم تخصیص داده شد.
و آن شعرها که خواندند همه در دواوین مثبت‌ است و اگر اینجا نبشتمی دراز شدی که استادان در صفت مجلس و صفت شراب و تهنیت عید و مدح پادشاهان سخن بسیار گفته بودند، و اینجا قصیده‌یی که داشتم سخت و بغایت نیکو نبشتم که گذشتن‌ سلطان محمود و نشستن محمد و آمدن امیر مسعود از سپاهان، رضی اللّه عنه، و همه احوال در این قصیده بیامده است. و سبب این چنان بود که درین روزگار که تاریخ را اینجا رسانیده بودم، مرا صحبت افتاد با استاد بوحنیفه اسکافی‌ و شنوده بودم فضل و ادب و علم وی سخت بسیار، اما چون وی را بدیدم، این بیت متنبّی‌ را که گفته است، معنی نیکوتر بدانستم، شعر:
هوش مصنوعی: شعرهایی که خوانده شد همه در کتاب‌های ادبی وجود دارد و اگر اینجا آنها را نمی‌نوشتم، متن طولانی‌تر می‌شد که استادان در مورد وصف مجالس، شراب، تبریک عید و ستایش پادشاهان مطالب زیادی گفته‌اند. همچنین یک قصیده عالی که درباره‌ی گذر سلطان محمود، نشستن محمد و آمدن امیر مسعود از سپاهان است در اینجا وجود دارد. علت آن این است که در این دوره‌ای که تاریخ را به اینجا رسانده‌ام، با استاد بوحنیفه اسکافی صحبت کردم و از فضل و ادب و دانش او بسیار شنیده بودم، اما وقتی او را دیدم، به این نتیجه رسیدم که بیت معروف متنبّی معنای بهتری دارد.
و أستکبر الأخبار قبل لقائه‌
فلمّا التقینا صغّر الخبر الخبر
هوش مصنوعی: خبرها را پیش از دیدار او بزرگ و مهم پنداشتم، اما وقتی که او را ملاقات کردم، آن خبرها به نظر کوچک و بی‌اهمیت آمدند.
و در میان مذاکرات وی را گفتم: هر چند تو در روزگار سلطانان‌ گذشته بودی‌ که شعر تو دیدندی وصلت و نواخت مر ترا کمتر از آن دیگران نبودی، اکنون قصیده‌یی بباید گفت و آن گذشته را بشعر تازه کرد تا تاریخ بدان آراسته گردد. وی این قصیده بگفت و نزدیک من فرستاد. چون کسی پادشاهی گذشته را چنین شعر داند گفت، اگر پادشاهی بر وی اقبال کند و شعر خواهد، وی سخن را بکدام درجه رساند؟ و امروز، بحمد اللّه و منّه‌، چنین شهر هیچ جای نشان نمیدهند بآبادانی و مردم بسیار و ایمنی و راحت و سلطان عادل مهربان، که همیشه این پادشاه و مردم شهرباد، اما بازار فضل و ادب و شعر کاسدگونه‌ می‌باشد و خداوندان این صناعت محروم. و چون در اول این تاریخ فصلی دراز بیاوردم در مدح غزنین، این حضرت بزرگوار که پاینده باد، آن واجب دارم و فریضه بینم که کسانی که از این شهر باشند و در ایشان فضلی باشد، ذکر ایشان بیاوردن خاصّه مردی چون بو حنیفه که کمتر فضل وی شعر است‌ و بی‌اجری‌ و مشاهره‌ درس ادب و علم دارد و مردمان را رایگان علم آموزد. و پس از این بر فضل وی اعتماد خواهم کرد تا آنچه مرا بباید از اشعار که فراخور تاریخ باشد، بخواهم.
هوش مصنوعی: در خلال مذاکرات، به او گفتم: هرچند تو در زمان پادشاهان گذشته بودی و شعر تو مورد توجه قرار می‌گرفت و احترام خاصی داشت، اکنون باید شعری تازه گفت و آن گذشته را به شعر نو آراست تا تاریخ به زیبایی بیان شود. او شعری را گفت و نزد من فرستاد. وقتی کسی شعری از پادشاهان گذشته می‌سراید، باید دید اگر پادشاهی به او توجه کند و بخواهد شعرش را، او چگونه می‌تواند سخن خود را به درجات بالاتر برساند؟ و امروز، با کمال خوشحالی، چنین شهری با آبادانی و جمعیت زیاد و امنیت و آرامش و پادشاهی عادل و مهربان وجود ندارد، در حالی که این پادشاه و مردم این شهر همواره در این حال بوده‌اند، اما بازار علم و ادب و شعر کساد است و هنرمندان این عرصه در حسرت مانده‌اند. زمانی که در آغاز این تاریخ فصلی طولانی در مدح غزنین نوشتم، احساس کردم که لازم است به کسانی که از این شهر هستند و دارای فضیلت هستند اشاره کنم، بخصوص به مردی چون ابوحنیفه که دانش و فضل او در شعر کمتر از آن است و بدون انتظار پاداش و تشویق، علم را به مردم آموزش می‌دهد. پس از این، به فضل او تکیه خواهم کرد تا آنچه را که باید از اشعار مناسب تاریخ تهیه کنم، به دست آورم.
[قصیده ابو حنیفه‌]
هوش مصنوعی: قصیده ابو حنیفه به توصیف شخصیت و ویژگی‌های این عالم بزرگ دینی می‌پردازد. ابو حنیفه یکی از معتبرترین فقیهان و متفکران اسلامی است که تاثیر عمیقی در ترویج اصول فقه و علم حقوق دارد. او با تفکر عمیق و استدلال‌های منطقی خود، نقش مهمی در شکل‌گیری مذهب حنفی ایفا کرده و به خاطر تسلطش بر مسائل فقهی و دینی، همواره مورد احترام و ستایش قرار گرفته است. این قصیده توانسته است با زبان ادبی زیبا و عاطفی، ویژگی‌های منحصر به فرد این شخصیت تاریخی را به تصویر بکشد.
و اینک بر اثر، این قصیده که خواسته بودم، نبشته آمد تا بر آن واقف شده آید.
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر این موضوع، این شعر که درخواست کرده بودم، نوشته شده تا بر آن آگاهی پیدا کنم.

خوانش ها

بخش ۱۱ - جشن مهرگان و عید رمضان به خوانش سعید شریفی