گنجور

شمارهٔ ۹

تارها زلفش چو دیدم مارها
پارها گشته دلم چون پارها
کارهای جمله مشکل مانده است
زارها باید دل خود زارها
صورت حسنش مبین ای بی خبر
نور ها این نیست جمله نارها
یار با خوبان تو هرگز دل مده
تا نباشی همچو ما غمخوارها
دین ز دست خود چو ما بگذاشتیم
تا چه کار آید مرا زنارها

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: محمد عظیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تارها زلفش چو دیدم مارها
پارها گشته دلم چون پارها
هوش مصنوعی: وقتی زلف‌های او را دیدم، احساس کردم که مارها در آن پیچیده شده‌اند. دل من نیز مانند آن زلف‌ها به حالت پریشانی درآمد.
کارهای جمله مشکل مانده است
زارها باید دل خود زارها
هوش مصنوعی: همه کارها به مشکل خورده است و باید دل خود را به درد و رنج بسپاریم.
صورت حسنش مبین ای بی خبر
نور ها این نیست جمله نارها
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌اش کاملاً مشخص است، ای کسی که بی‌خبر هستی، این نورها نیستند، بلکه تمام این‌ها آتش‌ها هستند.
یار با خوبان تو هرگز دل مده
تا نباشی همچو ما غمخوارها
هوش مصنوعی: دوست خود را هرگز به خوشبختان نده، زیرا تا زمانی که مانند ما غمخواران نباشی، نمی‌توانی احساس آنان را درک کنی.
دین ز دست خود چو ما بگذاشتیم
تا چه کار آید مرا زنارها
هوش مصنوعی: وقتی که دین را از دست خود رها کردیم، دیگر چه فایده‌ای دارد که به ظاهرسازی‌ها بی‌اعتنا باشیم؟