گنجور

شمارهٔ ۶

من من مگو تو من من، هی هوی گویی ها ها
ها ها و های هی هی، هُو های های ها ها
اسرار کس نداند، این های هوی هی را
واقف کسی نگردد هی هوی های ها ها
شوق دلم نداند، هی هی چه چاره سازم
از خود چرا براندی، هی هوی های ها ها
دانی تو درد دل را، جز تو کسی نداند
جز تو به کس نگویم، هی هوی های ها ها
یاری غزل بخواند، حالش دگر نه داند
لیکن ز در براندی، هی هوی های ها ها

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: محمد عظیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من من مگو تو من من، هی هوی گویی ها ها
ها ها و های هی هی، هُو های های ها ها
هوش مصنوعی: از خودت حرف نزن و به خودت نپرداز، فقط در دنیای بی‌مورد و بی‌فایده غرق نشو.
اسرار کس نداند، این های هوی هی را
واقف کسی نگردد هی هوی های ها ها
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از اسرار کسی باخبر نیست و هیچ‌کس نمی‌تواند به عمق احساسات و نگرانی‌های درونی او پی ببرد.
شوق دلم نداند، هی هی چه چاره سازم
از خود چرا براندی، هی هوی های ها ها
هوش مصنوعی: دل من از شوق خبر ندارد، نمی‌دانم چه کار کنم. چرا از خودم دورم کردی؟ آه و فریاد به کجا ببرم؟
دانی تو درد دل را، جز تو کسی نداند
جز تو به کس نگویم، هی هوی های ها ها
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که تنها تو از دردهای دل من آگاهی داری؟ هیچ‌کس دیگری از آن خبر ندارد و من هم به هیچ‌کس نمی‌توانم بگویم.
یاری غزل بخواند، حالش دگر نه داند
لیکن ز در براندی، هی هوی های ها ها
هوش مصنوعی: دوستی غزل می‌خواند و حالش تغییر کرده است، اما وقتی او را از خود دور کردید، صدای او به گوش می‌رسد.