گنجور

شمارهٔ ۵۰

یقین دانم درین عالم که لا معبود الا ھُو
ولا موجود فی الکونین لا مقصود الا ھُو
چو تیغ لا بدست آری بیا تنها چه غم داری
مجو از غیر حق یاری که لا فتاح الا ھُو
بلا لا لا همه لا کن بگو الله والله جو
نظر خود سوی وحدت کن که لا مطلوب الا هُو
هُو الاول هُوالآخر ظهور آمد تجلی او
بذات خود هویدا حق که لا فی الکون الا هُو
الا ای یار شو فانی مگر ثالث مگو ثانی
هوالواحد هوالمقصود لا موجود الا هُو
ھُوالھُو ھُو، ھُوالحق ھُو، ندانم غیر الا ھُو
ھُوالھُو ھُو، ھُوالحق ھُو، نخوانم غیر اِلا ھُو
یکی گویم، یکی جویم، یکی در دل چو گل رویم
همون یک را بیک پویم، نه پویم غیر الا ھُو
بگرد عالم چو گردیدم، ھُو الحق ھُو پسندیدم
یکی خواندم، یکی دیدم، ندیدم غیر الا ھُو
منم غم خوار خود هستم، به جز یاھُو نه دَر دَستم
دِل و جان را به ھُو بستم، نه بستم غیر اِلا ھُو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: محمد عظیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یقین دانم درین عالم که لا معبود الا ھُو
ولا موجود فی الکونین لا مقصود الا ھُو
هوش مصنوعی: به طور قطع می‌دانم که در این جهان، جز او معبودی وجود ندارد و هیچ موجودی در این دو جهان نیست که مقصود و هدفی غیر از او داشته باشد.
چو تیغ لا بدست آری بیا تنها چه غم داری
مجو از غیر حق یاری که لا فتاح الا ھُو
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر را به دست می‌گیری، نگران نباش و از کسی جز خدا یاری نطلب. خداوند گشایش‌دهنده‌ای جز خودش نیست.
بلا لا لا همه لا کن بگو الله والله جو
نظر خود سوی وحدت کن که لا مطلوب الا هُو
هوش مصنوعی: درد و مشکلات را رها کن و فقط بگو "خدا" و "خدا". نگاه خود را به سمت وحدت و یگانگی متمرکز کن، چرا که چیزی جز او مطلوب نیست.
هُو الاول هُوالآخر ظهور آمد تجلی او
بذات خود هویدا حق که لا فی الکون الا هُو
هوش مصنوعی: او نخستین و او پایان است، تجلی او در ذات خود آشکار است. حقیقتی که در عالم جز او وجود ندارد.
الا ای یار شو فانی مگر ثالث مگو ثانی
هوالواحد هوالمقصود لا موجود الا هُو
هوش مصنوعی: ای دوست، جز این نیست که خود را در عشق فانی کن و درباره هیچ کس غیر از او نگو. او یگانه است و مقصود نهایی، و هیچ موجودی به جز او وجود ندارد.
ھُوالھُو ھُو، ھُوالحق ھُو، ندانم غیر الا ھُو
ھُوالھُو ھُو، ھُوالحق ھُو، نخوانم غیر اِلا ھُو
هوش مصنوعی: او همان است، او حقیقت است. من جز او چیزی نمی‌دانم. او همان است، او حقیقت است. من جز او نخواهم خواند.
یکی گویم، یکی جویم، یکی در دل چو گل رویم
همون یک را بیک پویم، نه پویم غیر الا ھُو
هوش مصنوعی: من یکی را می‌گویم و یک نفر را می‌جویم، در دل مثل گل می‌شکفم. همان یکی را به یک اشاره می‌رسانم و به جز او چیزی را نمی‌جویم.
بگرد عالم چو گردیدم، ھُو الحق ھُو پسندیدم
یکی خواندم، یکی دیدم، ندیدم غیر الا ھُو
هوش مصنوعی: در دنیای گسترده‌ای که به جستجو پرداختم، تنها حقیقت را یافتنم و او را پسندیدم. یک بار او را خواندم و یک بار او را دیدم، اما غیر از او هیچ چیز دیگری را ندیدم.
منم غم خوار خود هستم، به جز یاھُو نه دَر دَستم
دِل و جان را به ھُو بستم، نه بستم غیر اِلا ھُو
هوش مصنوعی: من خودم را در غم‌هایم تنها می‌دانم و هیچ کس دیگری برایم اهمیت ندارد. قلب و جانم را به او سپرده‌ام و غیر از او هیچ کسی را به خود راه نداده‌ام.