گنجور

شمارهٔ ۴

نیست کس محرم که پیغامم رساند یار را
وز حقیقت حال ما آگه کند دلدار را
کین ستم بیحد مکن، ظالم مشو ای جان من!
ای بی گنه مارا مکش، خنجر مزن بیمار را
با بیکسان خود مشفقی، بر بیدلان قاهر شدی
برما چرا ظالم شدی، برقع مکن رُخسار را
دردی که دارم در دلی، آن را تو دانی مرهمی
یا طبیب العاشقان! دارو بده بیمار را
مسکین غریب بی‌نوا، باری ز تو جوید جفا
بهر خدا درمان بده این عاشق غمخوار را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: محمد عظیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست کس محرم که پیغامم رساند یار را
وز حقیقت حال ما آگه کند دلدار را
هوش مصنوعی: کسی نیست که بتواند پیامم را به محبوب برساند و او را از حقیقت حال ما باخبر کند.
کین ستم بیحد مکن، ظالم مشو ای جان من!
ای بی گنه مارا مکش، خنجر مزن بیمار را
هوش مصنوعی: این بی‌عدالتی را ادامه نده، ای جان من، ظالم نباش! ای بی‌گناه، ما را از بین نبر و به بیمار رحم کن و به او آسیب نرسان.
با بیکسان خود مشفقی، بر بیدلان قاهر شدی
برما چرا ظالم شدی، برقع مکن رُخسار را
هوش مصنوعی: با مهربانی با بی‌خبران رفتار کن، چرا بر ما که بیدار هستیم، ظلم می‌کنی؟ چهره‌ات را پنهان نکن.
دردی که دارم در دلی، آن را تو دانی مرهمی
یا طبیب العاشقان! دارو بده بیمار را
هوش مصنوعی: دردی که در دل دارم را فقط تو می‌دانی، آیا درمانی برای آن هست یا ای پزشک عاشقان! لطفا به این بیمار دارویی بده.
مسکین غریب بی‌نوا، باری ز تو جوید جفا
بهر خدا درمان بده این عاشق غمخوار را
هوش مصنوعی: کسی که بی‌چاره و تنهاست، به‌خاطر خدا از تو طلب کمک می‌کند. او که عاشق و دلسوخته است، از تو می‌خواهد که به او کمک کنی و دردهایش را درمان کنی.