شمارهٔ ۳۲
تجوع ترانی تجرد تصل
چه خوش لذت آید چشی گر عسل
عسل نیست جز جوع مردان حق
چرا باز پرسی ازین لاتسل
تو راه صفا گر بجوئی بیا
که جوی مصفاست راه رسل
مجرد نهء گر تو قید همه
کجا وصل با آنکه او بی مثل
بجان خود مجرد شو، ای یار بس
که وصل این کمالست و ز غیر گسل
شنو حین قدر یار باهُو هنوز
مجرد شو از جمله ناید خجل
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: محمد عظیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تجوع ترانی تجرد تصل
چه خوش لذت آید چشی گر عسل
هوش مصنوعی: اگر از عشق و ارتباطی خالص بهرهمند شوی، چه لذتی خواهد داشت! مثل چشیدن عسل که شیرینی آن را به خوبی حس میکنی.
عسل نیست جز جوع مردان حق
چرا باز پرسی ازین لاتسل
هوش مصنوعی: عسل فقط به خاطر گرسنگی مردان حق به وجود میآید، پس چرا از این موضوع سوال میکنی؟
تو راه صفا گر بجوئی بیا
که جوی مصفاست راه رسل
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و صفا هستی، به جوی صاف و زلالی بیا که مسیر درستی دارد.
مجرد نهء گر تو قید همه
کجا وصل با آنکه او بی مثل
هوش مصنوعی: اگر تو از قید و بندها آزاد باشی، کجا میتوانی به وصل و اتحاد دست یابی؟ در حالی که او بینظیر است و هیچ چیزی مانند او وجود ندارد.
بجان خود مجرد شو، ای یار بس
که وصل این کمالست و ز غیر گسل
هوش مصنوعی: ای دوست، به جان خود، از وابستگیها رهایی پیدا کن. زیرا پیوستن به این کمال، بهترین حالت است و از دیگران جدا شو.
شنو حین قدر یار باهُو هنوز
مجرد شو از جمله ناید خجل
هوش مصنوعی: هنگامی که یار با ارزش است، از خودت خجالت نکش و او را در دل نپروران.