شمارهٔ ۳۱
وه چه نیکو روی جانان دلپذیر
کس ندیدم مثل آن بدر منیر
من نه واقف بود می ای دوستان
دل مرا دزدید برد آن بینظیر
بیقرارم سوز در جانم رسید
و هُو عالم بالیقین ما فی الضمیر
در فراقش سوزم، آرامی نماند
مانده ام حیران چو اصحاب السعیر
یار در غم عشق تو نالد بسی
باید او را سخت ای جانان بگیر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: محمد عظیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وه چه نیکو روی جانان دلپذیر
کس ندیدم مثل آن بدر منیر
هوش مصنوعی: چه خوب است روی محبوب که مانند آن ماه درخشان را هیچ کس ندیده است.
من نه واقف بود می ای دوستان
دل مرا دزدید برد آن بینظیر
هوش مصنوعی: من آگاه نبودم، ای دوستان، که دل مرا دزدید و برد آن بینظیر.
بیقرارم سوز در جانم رسید
و هُو عالم بالیقین ما فی الضمیر
هوش مصنوعی: من در حالتی ناآرام هستم و درد شدیدی در وجودم حس میکنم. چیزی در دل و جانم وجود دارد که به یقین میدانم.
در فراقش سوزم، آرامی نماند
مانده ام حیران چو اصحاب السعیر
هوش مصنوعی: در دوری او میسوزم و هیچ آرامشی برایم باقی نمانده است. در حیرت و سردرگمی به سر میبرم، همانند کسانی که در عذاب و رنج هستند.
یار در غم عشق تو نالد بسی
باید او را سخت ای جانان بگیر
هوش مصنوعی: دوست در درد و رنج عشق تو بسیار ناله میکند. ای جانان، او را محکم در آغوش بگیر.