گنجور

شمارهٔ ۲

با جام باده ساقی، فی الصبح مرحبا
بالعین انتظارم، الوصل مرحبا
کس نیست همچو من که اسیر مجستم
محنت بسی کشیدم یا نور مرحبا
در دل خیال وصلت، در راه انتظار
شب و روز بی‌قرارم محبوب مرحبا
کس نیست یار ما که بنوشد شراب عشق
با ما بده تو باده با جام مرحبا
جان را ز درد دوری غم‌ها بسی رسید
دل و جان فدای بادا مطلوب مرحبا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: محمد عظیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با جام باده ساقی، فی الصبح مرحبا
بالعین انتظارم، الوصل مرحبا
هوش مصنوعی: در صبح، با جام شراب خوش‌آمد می‌گویم، و به چشمان منتظر خود که به وصال می‌انجامد، خوشامد می‌گویم.
کس نیست همچو من که اسیر مجستم
محنت بسی کشیدم یا نور مرحبا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند من نیست که به اسارت درد و رنج‌ها درآمده‌ام و سختی‌های زیادی را تحمل کرده‌ام، یا اینکه نور خوشبختی بر من بتابد.
در دل خیال وصلت، در راه انتظار
شب و روز بی‌قرارم محبوب مرحبا
هوش مصنوعی: در دل من آرزوی وصال تو وجود دارد و در مسیر انتظار، شب و روز با بی‌قراری سپری می‌شود. ای محبوب، خوش آمدی!
کس نیست یار ما که بنوشد شراب عشق
با ما بده تو باده با جام مرحبا
هوش مصنوعی: کسی نیست که در کنار ما شراب عشق را بنوشد. تو باده ای بده تا ما نیز با جامی خوش از آن نوشیم.
جان را ز درد دوری غم‌ها بسی رسید
دل و جان فدای بادا مطلوب مرحبا
هوش مصنوعی: جانم از درد جدایی بسیار رنج می‌کشد و دل و جانم فدای آن می‌شود که آنچه می‌خواهم، به شکلی شایسته و خوشایند به من برسد.

حاشیه ها

1401/06/10 16:09
عرشیا غلامی

واقعا باید به چنین شعری که نه صنعت بدیع داره نه تصویر ستودنی و نه وزن و قافیه ی درست مرحبا گفت، سرودن چنین چیزی از نسرودنش سخت تر است.