گنجور

شمارهٔ ۴۲ - باباشمل‌نامه

دوستان آمد ز ره باباشمل
ذکر او حی علی خیر العمل
سال پارین با سران و مهتران
رفت و شد مهمان از ما بهتران
رفت از ایران تا زمانی والمد
در هتل‌ها یکه و تنها لمد
مدتی با خوبرویان سر کند
خستگی‌های سیاست درکند
پر نماید چنتهٔ خالی شده
سرخ سازد رنگ متقالی شده
با گروه دختران چشمک زند
در میان حوضشان پشتک زند
فارغ از افکار ابلیسی شود
پارسی‌گو ترک‌، پاریسی شود
چندگاهی غیب گردد از نظر
چند روزی دور ماند از خطر
وارهد از دعوی ترکی‌گری
وز هجوم و حملهٔ پیشه‌وری
گیرد از دولت به هر کیفیتی
خرج راهی‌، حکم ماموریتی
فاصله گیرد جناب اوستا
ازکشاورز و رضای روستا
از دم فتنه برون تازد همی
خوبش را ابن‌اللبون سازد همی
گفت‌: کن فی الفتنه کاین اللبون
باش چون بچه‌شتر در آزمون
نه تو را پستی که آرندت به زیر
نه تو را پستان کزو دوشند شیر
راحت و آزاد چون باباشمل
جیم شو هرجا که مشکل شد عمل
تا چو افتد آب‌ها از آسیا
دوستان گویند: هان بابا، بیا
آسیا ایمن‌ شده‌ست از کندوکوب
وقت‌شلتاق‌است برگرد از اروپ
ای اروپا می‌روم سوی وطن
بعد ازین، یا جای تو، یا جای من
ای اروپا آسیا اوراق شد
طاقت بابا ز هجران طاق شد
ساحت ایران به خون آغشته شد
وان که بایدکشته گردد، کشته شد
مجلس ملّی ز نو مفتوح گشت
خلق محتاج غذای روح گشت
ای ز طوفان جسته‌، آمد نوحتان
تا کند حاضر غذای روحتان
من نه آن نوحم که در کشتی نشست
بل‌من‌آن‌نوحم که‌ازطوفان‌بجست‌
من چو کنعان‌زادهٔ نوحم درست
کاز پدر برگشت و راه کوه جست
نوح و اهلش جمله در کشتی شدند
صادقانه پنجه با طوفان زدند
من پدر را ترک کردم بیدرنگ
راه جستم بر سرکوه فرنگ
روز طوفان بر زبان‌: این‌المفر
بعد طوفان خواجه برگشت‌ از سفر
همچو زادهٔ نوح از بیم هلاک
دوستان را جا بماند و زد به‌چاک
حال فارغ کشته از هر دغدغه
تنگ تر بسته کراوات و یقه
شد چو آذربایجان پاک از نفاق
خواجه وارد گشت با صد طمطراق
گشت دایر دفتر بابا شمل
رفت بابا بر سر شغل و عمل
کرم‌های کار را از هر طرف
جمع کرد و چیدشان اطراف رف
پس میان بستند آن بیچارگان
خدمت باباشمل را رایگان
شد رف و درگاه و طاق و طاقچه
پر دف و سرنا و زاغ و زاغچه‌
شاعرانی فاضل و رند و جوان
پاک‌تر ز افرشتگان آسمان
نان خود را خورده و جان می‌کنند
پس حلیم خواجه را هم می‌زنند
از مناعت بر فراز فرقدان
روز و شب «‌الفقر فخری‌»‌ بر زبان
خرج یک شب رفتن شمرانش لنگ
لیک «‌بابا» را دهد خرج فرنگ
شعرهایی گفته چون آب روان
از پی مضمون به هر جانب دوان
نقش‌هایی طرح کرده چون نگار
متقن و پرمغز و خوب و خنده‌دار
بهر بابا بی‌محابا ساخته
جمله را تقدیم بابا ساخته
جیب بابا پر ز دینار و درم
در محافل کرده از نخوت ورم
لیکن آن بی‌دست و پای ساده‌دل
پای سعیش مانده ز استغنا به کل
جزمهندس کاو ببسته‌بار خوبش
مابقی سرگشته اندرکار خویش
باز بابا ناخلف فرزند شد
ناخن فحشش به مخلص بند شد
امر شد از مصدر عز و علا
که به‌مخلص فحش بارد بر ملا
ربشه مشروطه‌خواهان برکنند
پایهٔ دیکتاتوری محکم کنند
زان سبب بابا شکم را داده پیش
می‌زند دائم بر این درویش نیش
جای ذوقیات شیرین لطیف
می‌دهد دستور دشنام کثیف
از خصومت می‌زند دم وز مرا
می‌دهد فرمان فحش و افترا
بر سر یزدان‌پرستی همچو من
می گذارد نام غول و اهرمن
گر من و امثال من اهریمنند
گنجوی‌ها ریمن بن ریمنند
من شدم اهریمن این بوستان
تا چرا کردم دفاع دوستان
گر دفاع دوستان اهریمنی است
پس دفاع اجنبی را نام چیست‌؟
جان بابا کج نشین و راست گو
آنچه پرسم بی‌کم و بی کاست گو
وعده صیدی بزرگت داده‌اند
کاین‌ چنین چنگال گرگت داده‌اند
جان بابا اهرمن می‌خوانیم
هم‌طراز خویشتن می‌خوانیم
گاه گویی چون ملک باشد بهار
خالی از دوز و کلک باشد بهار
هم ملک‌، هم اهرمن خوانی مرا
این تناقض را نمی‌دانم چرا؟
هرکه را باشد دل و جان ملک
کی ‌شود در سلک دیوان منسلک
جان بابا خویش را ارزان مده
بشنو از من خامه را از کف بنه
شغل خوبی زیرِ سر کن دخل دار
جان بابا را به ورّاجی چکار
در اداره مال دولت بردنت
خوشتر از نزل اجانب خوردنت
در اداره گر بری‌ زر،‌ خشت خشت
بهتر است از این تناقض‌های زشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوستان آمد ز ره باباشمل
ذکر او حی علی خیر العمل
هوش مصنوعی: دوستانی که از راه رسیدند، با یاد او به ما گفتند که بیایید برای کارهای نیکو بکوشیم.
سال پارین با سران و مهتران
رفت و شد مهمان از ما بهتران
هوش مصنوعی: سال گذشته با بزرگان و سرشناسان گذشت و من مهمان کسانی شدم که از من برتر هستند.
رفت از ایران تا زمانی والمد
در هتل‌ها یکه و تنها لمد
هوش مصنوعی: او برای مدتی از ایران رفته و در هتل‌ها به تنهایی زندگی می‌کند.
مدتی با خوبرویان سر کند
خستگی‌های سیاست درکند
هوش مصنوعی: مدتی را با زیبایانی بگذران تا خستگی‌های دنیای سیاست از تن برود.
پر نماید چنتهٔ خالی شده
سرخ سازد رنگ متقالی شده
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی خالی است، با پر کردن آن می‌توان به آن رنگ و جلوه‌ای جدید داد.
با گروه دختران چشمک زند
در میان حوضشان پشتک زند
هوش مصنوعی: دختران در کنار حوض سرگرم بازی و خوش‌گذرانی هستند و با همدیگر شوخی می‌کنند و به زیبایی در آب می‌چرخند.
فارغ از افکار ابلیسی شود
پارسی‌گو ترک‌، پاریسی شود
هوش مصنوعی: کسی که به زبان فارسی صحبت می‌کند، وقتی از افکار منفی و شیطانی دور شود، می‌تواند مثل یک ترک یا پاریسی باشد و از زیبایی‌های زندگی بهره‌مند شود.
چندگاهی غیب گردد از نظر
چند روزی دور ماند از خطر
هوش مصنوعی: مدتی او از دید دور می‌شود و چند روزی از خطرات دور خواهد بود.
وارهد از دعوی ترکی‌گری
وز هجوم و حملهٔ پیشه‌وری
هوش مصنوعی: به دلیل تقلید و ادعای برخی افراد، ترکی‌گری و حملات و تجاوزات پیشه‌وری دیگر قابلیت توجیه و تحمل ندارد.
گیرد از دولت به هر کیفیتی
خرج راهی‌، حکم ماموریتی
هوش مصنوعی: به هر نحو که ممکن است از خوشی‌ها بهره‌مند می‌شود، گویی که این کار مانند وظیفه‌ای است که باید انجام دهد.
فاصله گیرد جناب اوستا
ازکشاورز و رضای روستا
هوش مصنوعی: جناب اوستا از کشاورز و رضایت اهالی روستا فاصله بگیرد.
از دم فتنه برون تازد همی
خوبش را ابن‌اللبون سازد همی
هوش مصنوعی: فتنه‌ای در راه است و آن شخصی که خوب است از آن خارج می‌شود و در این شرایط، دیگران را به خود جذب می‌کند و برتری می‌یابد.
گفت‌: کن فی الفتنه کاین اللبون
باش چون بچه‌شتر در آزمون
هوش مصنوعی: گفت: در زمان فتنه، مانند شیرزن باش، زیرا بچه‌شتر در شرایط سخت و امتحان، استقامت و قدرت خود را نشان می‌دهد.
نه تو را پستی که آرندت به زیر
نه تو را پستان کزو دوشند شیر
هوش مصنوعی: نه تو آنقدر کوچک هستی که دیگران بخواهند تو را به پایین بیاندازند و نه آنقدر بزرگ و مهم هستی که همه از تو بهره‌برداری کنند.
راحت و آزاد چون باباشمل
جیم شو هرجا که مشکل شد عمل
هوش مصنوعی: در زمان‌های سخت و مشکلات، مانند شخصی که به راحتی از زندگی و موانع دور می‌شود، می‌توانی با آزادی و آسایش از وضعیتی که به آن دچار هستی فاصله بگیری و راهی تازه را انتخاب کنی.
تا چو افتد آب‌ها از آسیا
دوستان گویند: هان بابا، بیا
هوش مصنوعی: وقتی مشکلات و سختی‌ها ایجاد شود، دوستان خواهند گفت: "هی رفیق، کمک کن!"
آسیا ایمن‌ شده‌ست از کندوکوب
وقت‌شلتاق‌است برگرد از اروپ
هوش مصنوعی: آسیا از مشکلات و مسائل زندگی در امان است، چون در حال حاضر زمان مناسبی برای تغییر و تحول نیست. بهتر است از اروپا دور شوی و به دنبال آرامش باشی.
ای اروپا می‌روم سوی وطن
بعد ازین، یا جای تو، یا جای من
هوش مصنوعی: ای اروپا، من به سوی سرزمین خود می‌روم. دیگر یا تو را آنجا خواهم دید، یا خود را.
ای اروپا آسیا اوراق شد
طاقت بابا ز هجران طاق شد
هوش مصنوعی: ای اروپا، آسیا به حالتی نابسامان درآمده و طاقت بزرگتر ما از درد جدایی به تنگ آمده است.
ساحت ایران به خون آغشته شد
وان که بایدکشته گردد، کشته شد
هوش مصنوعی: سرزمین ایران به خون آلوده شد و آن کسی که باید می‌مرد، به قتل رسید.
مجلس ملّی ز نو مفتوح گشت
خلق محتاج غذای روح گشت
هوش مصنوعی: مجلس ملی دوباره باز شد و مردم به نوعی از تغذیه معنوی و روحی نیاز پیدا کردند.
ای ز طوفان جسته‌، آمد نوحتان
تا کند حاضر غذای روحتان
هوش مصنوعی: ای کسی که از طوفان نجات یافته‌ای، صدای تو رسیده است تا غذا و sustenance روح تو را فراهم کند.
من نه آن نوحم که در کشتی نشست
بل‌من‌آن‌نوحم که‌ازطوفان‌بجست‌
هوش مصنوعی: من آن شخصی نیستم که فقط در کشتی نجات نشسته باشم، بلکه من آن کسی هستم که از طوفان‌ها و چالش‌ها عبور کرده‌ام.
من چو کنعان‌زادهٔ نوحم درست
کاز پدر برگشت و راه کوه جست
هوش مصنوعی: من مانند فرزند کنعان، به تازگی به دنیای جدیدی پا گذاشته‌ام و از مسیر پدرم دور شده‌ام و به جستجوی راهی در کوه‌ها پرداخته‌ام.
نوح و اهلش جمله در کشتی شدند
صادقانه پنجه با طوفان زدند
هوش مصنوعی: نوح و خانواده‌اش به طور دسته‌جمعی در کشتی سوار شدند و با ایمان و اراده قوی در برابر طوفان ایستادگی کردند.
من پدر را ترک کردم بیدرنگ
راه جستم بر سرکوه فرنگ
هوش مصنوعی: من به سرعت از پدر جدا شدم و به سمت کوه فرنگ رفتم.
روز طوفان بر زبان‌: این‌المفر
بعد طوفان خواجه برگشت‌ از سفر
هوش مصنوعی: در روز طوفان، بر زبان جاری شد که پس از طوفان، آقای ما از سفر بازمی‌گردد.
همچو زادهٔ نوح از بیم هلاک
دوستان را جا بماند و زد به‌چاک
هوش مصنوعی: مانند فرزند نوح که به خاطر ترس از نابودی، دوستانش را رها کرده و به چاره‌جویی پرداخت.
حال فارغ کشته از هر دغدغه
تنگ تر بسته کراوات و یقه
هوش مصنوعی: بازی با زندگی او را از تمام نگرانی‌ها آزاد کرده و او اکنون به‌گونه‌ای راحت و خوشحال است که گویی مشغول لباس پوشیدن با دقت است.
شد چو آذربایجان پاک از نفاق
خواجه وارد گشت با صد طمطراق
هوش مصنوعی: زمانی که آذربایجان از کینه‌ورزی و نفاق پاک شد، خواجه با شکوه و عظمت وارد آنجا شد.
گشت دایر دفتر بابا شمل
رفت بابا بر سر شغل و عمل
هوش مصنوعی: دفتر بابا شمل در حال چرخش و حرکت است، در حالی که بابا برای انجام کار و شغل خود می‌رود.
کرم‌های کار را از هر طرف
جمع کرد و چیدشان اطراف رف
هوش مصنوعی: کرم‌ها را از هر سو جمع کرد و دور دست رف چید.
پس میان بستند آن بیچارگان
خدمت باباشمل را رایگان
هوش مصنوعی: پس آن بیچاره‌ها به طور داوطلبانه و بدون مزد، به خدمت باباشمل آمدند.
شد رف و درگاه و طاق و طاقچه
پر دف و سرنا و زاغ و زاغچه‌
هوش مصنوعی: تمامی فضاها و نقاط مختلف خانه پر از ساز و نوای موسیقی و صدای پرندگان جوجه‌تیغی و زاغ‌ها شده است.
شاعرانی فاضل و رند و جوان
پاک‌تر ز افرشتگان آسمان
هوش مصنوعی: شاعران باهوش و زیرک و جوان، از فرشتگان آسمان پاک‌تر هستند.
نان خود را خورده و جان می‌کنند
پس حلیم خواجه را هم می‌زنند
هوش مصنوعی: افرادی که نیازهای خود را برطرف کرده‌اند و به زندگی خود مشغول‌اند، برای برآورده کردن خواسته‌های دیگران نیز تلاش می‌کنند.
از مناعت بر فراز فرقدان
روز و شب «‌الفقر فخری‌»‌ بر زبان
هوش مصنوعی: به خاطر مقام والای خود، شب و روز از فقر به عنوان افتخاری بزرگ یاد می‌کنم.
خرج یک شب رفتن شمرانش لنگ
لیک «‌بابا» را دهد خرج فرنگ
هوش مصنوعی: هزینه یک شب تفریح شمرانی لنگ بیشتر از کل پولی است که می‌شود برای فرنگی رفتن به «بابا» داد.
شعرهایی گفته چون آب روان
از پی مضمون به هر جانب دوان
هوش مصنوعی: شعرهایی سروده شده که مانند آب روان به سمت معانی مختلف حرکت می‌کنند.
نقش‌هایی طرح کرده چون نگار
متقن و پرمغز و خوب و خنده‌دار
هوش مصنوعی: تصاویر و نقش‌هایی خلق کرده که شبیه به آثار زیبا و با معنی هستند و در عین حال جذاب و خنده‌آور نیز می‌باشند.
بهر بابا بی‌محابا ساخته
جمله را تقدیم بابا ساخته
هوش مصنوعی: به خاطر پدر، بدون هیچ گونه تردید، همه چیز را برای او آماده کرده و تقدیم می‌کنم.
جیب بابا پر ز دینار و درم
در محافل کرده از نخوت ورم
هوش مصنوعی: پدرم پول زیادی دارد و در مجالس به خاطر تفاخر و خودبینی خودنمایی می‌کند.
لیکن آن بی‌دست و پای ساده‌دل
پای سعیش مانده ز استغنا به کل
هوش مصنوعی: با این که او بی‌دست و پا و ساده‌دل است، اما تلاشش به خاطر بی‌نیازی‌اش به طور کامل متوقف نشده است.
جزمهندس کاو ببسته‌بار خوبش
مابقی سرگشته اندرکار خویش
هوش مصنوعی: تنها مهندسی که بار خوبش را بسته است، باقی افراد در کار خود سرگردان و گیج هستند.
باز بابا ناخلف فرزند شد
ناخن فحشش به مخلص بند شد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرزند ناخلفی که به جای رفتار نیکو، ناپسند عمل کرده، باعث شده که والدینش به او ناسزا بگویند و از او ناامید شوند.
امر شد از مصدر عز و علا
که به‌مخلص فحش بارد بر ملا
هوش مصنوعی: فرمان امده است که از جانب منبع بزرگ که به مقام والا می‌رسد، بر کسی که پاک و مخلص است، ناسزاها نازل شود و به حالت پنهان درآید.
ربشه مشروطه‌خواهان برکنند
پایهٔ دیکتاتوری محکم کنند
هوش مصنوعی: مشروطه‌خواهان باید پایه‌های دیکتاتوری را از بین ببرند و برای استقرار عدالت و آزادی تلاش کنند.
زان سبب بابا شکم را داده پیش
می‌زند دائم بر این درویش نیش
هوش مصنوعی: به همین دلیل، پدر همیشه به او یادآوری می‌کند که نباید به لذت‌های دنیوی و شکم‌پرستی فکر کند؛ چرا که این امور می‌توانند به انسان آسیب برسانند و او را از مسیر درست دور کنند.
جای ذوقیات شیرین لطیف
می‌دهد دستور دشنام کثیف
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی انسان به زیبایی‌ها و لذت‌های زندگی می‌پردازد و از آن‌ها بهره می‌برد، در واقع باید از کلمات و رفتارهای زشت و ناپسند دوری کند. در نتیجه، زیبایی و شیرینی زندگی باید ما را به سمت کلام و رفتار نیک هدایت کند، نه به سمت دشنام و بی‌احترامی.
از خصومت می‌زند دم وز مرا
می‌دهد فرمان فحش و افترا
هوش مصنوعی: او از دشمنی بی‌خبر نیست و به من فرمان می‌دهد که دیگران را با فحش و تهمت مورد هجمه قرار دهم.
بر سر یزدان‌پرستی همچو من
می گذارد نام غول و اهرمن
هوش مصنوعی: در مورد یزدان‌پرستی، افرادی مانند من را به نام‌های منفی و ترسناک خطاب می‌کنند.
گر من و امثال من اهریمنند
گنجوی‌ها ریمن بن ریمنند
هوش مصنوعی: اگر من و افرادی مانند من شیطانی هستیم، پس گنجوی‌ها هم فرزندان شیطان هستند.
من شدم اهریمن این بوستان
تا چرا کردم دفاع دوستان
هوش مصنوعی: من به دشمنی این باغ تبدیل شدم، چون از دوستانم دفاع کردم.
گر دفاع دوستان اهریمنی است
پس دفاع اجنبی را نام چیست‌؟
هوش مصنوعی: اگر حمایت از دوستان و نزدیکان ما به عنوان کاری شیطانی و ناپسند شناخته شود، پس حمایت از بیگانگان و دشمنان چه نامی دارد؟
جان بابا کج نشین و راست گو
آنچه پرسم بی‌کم و بی کاست گو
هوش مصنوعی: ای جان، برادر، درست بنشین و صادقانه به همه سوالات من پاسخ بده، بی‌هیچ کم و کاستی.
وعده صیدی بزرگت داده‌اند
کاین‌ چنین چنگال گرگت داده‌اند
هوش مصنوعی: به تو قول داده‌اند که شکار بزرگ و قابل توجهی نصیبت خواهد شد، اما برای دستیابی به آن، چنگال‌هایی قدرت‌مند مانند گرگ به تو داده‌اند.
جان بابا اهرمن می‌خوانیم
هم‌طراز خویشتن می‌خوانیم
هوش مصنوعی: ما جان خود را به نام اهرمن (نیروی شر) می‌خوانیم و او را در سطحی برابر با خود می‌بینیم.
گاه گویی چون ملک باشد بهار
خالی از دوز و کلک باشد بهار
هوش مصنوعی: گاهی بهار آنقدر زیبا و خالص است که مانند فرشته‌ای می‌ماند، بی‌هیچ نیرنگ و فریب.
هم ملک‌، هم اهرمن خوانی مرا
این تناقض را نمی‌دانم چرا؟
هوش مصنوعی: تو هم به عنوان موجودی سرشار از خوبی و نیکی شناخته می‌شوی و هم به عنوان موجودی برآمده از شر و بدی. این تضاد در تعریف تو برایم قابل درک نیست و نمی‌دانم دلیلش چیست.
هرکه را باشد دل و جان ملک
کی ‌شود در سلک دیوان منسلک
هوش مصنوعی: هر کسی که دل و جان دارد، چگونه می‌تواند در ردیف دیوانگان قرار گیرد؟
جان بابا خویش را ارزان مده
بشنو از من خامه را از کف بنه
هوش مصنوعی: جان خودت را ارزان نفروش، به حرف من گوش کن و قلم را از دستت رها کن.
شغل خوبی زیرِ سر کن دخل دار
جان بابا را به ورّاجی چکار
هوش مصنوعی: کاری بکن که درآمد خوبی داشته باشی، به نیازهای زندگی پدرت برس و به حرف‌های بی‌مورد اهمیتی نده.
در اداره مال دولت بردنت
خوشتر از نزل اجانب خوردنت
هوش مصنوعی: در اداره اموال کشور، کار کردن و خدمت کردن به مردم بهتر از این است که از دست بیگانگان و خارجی‌ها چیزی بگیری و استفاده کنی.
در اداره گر بری‌ زر،‌ خشت خشت
بهتر است از این تناقض‌های زشت
هوش مصنوعی: در اداره و مدیریت یک کار، استفاده از روش‌های درست و گام به گام بهتر از ایجاد تناقض‌ها و ناسازگاری‌هاست. به جای برخورد با سختی‌ها به صورت ناگهانی و نادرست، بهتر است به آرامی و با دقت پیش برویم.