شمارهٔ ۳۲ - صخر شرید
سخن صخر شرید است مثل
از پس واقعهٔ ذات اثل
بود از ابطال عرب، صخر شرید
پیش از اسلام بهعهدی، نه بعید
بود این صخر از ابناء سلیم
داشت با آل اسد کین قدیم
رفت و راند از اسد اشتر دوهزار
وز پسش خیل اسدکشت سوار
بُد ربیعه پسر ثور زعیم
حمله بردند بر ابناء سلیم
حرب افتاد به دشتی که عرب
دشت ذات الاثلش داد لقب
صخر برگشت و یکی تیغ آهیخت
حرب را با پسر ثور آویخت
پسر ثور زدش نیزه بهبر
نیزهٔ جان شکر و جوشن در
طعن، کاری بُد و جوشن بدرید
سرنیزه به تهیگاه رسید
حلقهٔ جوشن از آن زخم درشت
شد فرو در شکمش چار انگشت
صخر از آن زخم به بستر خوابید
سالی از آن الم آرام ندید
در پرستاری وی همسر و مام
کرده بر خوبشتن آرام حرام
رهنوردی مگر از راه رسید
زن او دید و ز حالش پرسید
گفت در رنج و عذابم شب و روز
بی نصیب از خور و خوابم شب و روز
راحتی هست به یأس و به امید
یأس و امّید ازین خانه رمید
به نگردد که دلم شاد شود
نه بمیرد مگر از یاد شود
روز دیگر کسی از راه گذشت
حالش از مادر او جویا گشت
گفت درمان شود انشاء الله
خوش و خندان شود انشاء الله
من نه مادر که کنیز صخرم
برخی جان عزیز صخرم
گرد سرگردم و درمان کنمش
جان ناچیز به قربان کنمش
صخر، آن هر دو سخن بازشنید
مژه تر کرد و ز دل آه کشید
گفت سلمی زن خوشمنظر من
شد ملول از من و از محضر من
لیک مادر ز ملال آزاد است
دل زارش به امیدی شاد است
زن کجا همسر مادر باشد؟
کی مه و مهر برابر باشد؟
آن که زن همسر مادر دارد
وان دو را قدر، برابر دارد
روزش ار تیره شود هست بجا
زن کجا، مادر پر مهر کجا
شمارهٔ ۳۱ - در وصف استاد حسین بهزاد نقاش عالیمقام: خداوند هنر، استاد بهزادشمارهٔ ۳۳ - زن قاضی ری: با پسرگفت زن قاضی ری
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخن صخر شرید است مثل
از پس واقعهٔ ذات اثل
هوش مصنوعی: گفتار سنگین و قوی است مانند حقیقتی که پس از وقوع یک واقعه نمایان میشود.
بود از ابطال عرب، صخر شرید
پیش از اسلام بهعهدی، نه بعید
هوش مصنوعی: قبل از اسلام، عربها شخصیتی برجسته و قوی به نام صخر داشتند که در تاریخ و فرهنگ آن زمان شناخته شده بود و تأثیر زیادی بر جامعه خود داشت.
بود این صخر از ابناء سلیم
داشت با آل اسد کین قدیم
هوش مصنوعی: این صخر از نسل سلیم است و دارای عداوت قدیمی با خاندان اسد میباشد.
رفت و راند از اسد اشتر دوهزار
وز پسش خیل اسدکشت سوار
هوش مصنوعی: شیر به سرعت رفت و از کنار شتر دو هزار عبور کرد، و پس از آن گروهی از سواران شیرکُش را دنبال خود آورد.
بُد ربیعه پسر ثور زعیم
حمله بردند بر ابناء سلیم
هوش مصنوعی: ربیعه، پسر ثور، که رهبری را بر عهده داشت، به همراه نیروهایش به سوی فرزندان سلیم حمله کردند.
حرب افتاد به دشتی که عرب
دشت ذات الاثلش داد لقب
هوش مصنوعی: در دشت وسیعی جنگی شروع شد که قوم عرب به آن دشت عنوانی خاص دادند.
صخر برگشت و یکی تیغ آهیخت
حرب را با پسر ثور آویخت
هوش مصنوعی: صخر به سمت پشت برگشت و یکی از تیغها را آماده کرد تا با پسر ثور مقابله کند و او را به چالش بکشد.
پسر ثور زدش نیزه بهبر
نیزهٔ جان شکر و جوشن در
هوش مصنوعی: پسر ثور با نیزهاش به سینهی دشمن که همچون زرهای از جان اوست، ضربه میزند و این عمل را به نوعی شیرین و شگفتانگیز توصیف میکند.
طعن، کاری بُد و جوشن بدرید
سرنیزه به تهیگاه رسید
هوش مصنوعی: تحقیر و ناسزا گفتن، کار مردمی ناپسند است و مانند نیزهای که در میدان جنگ به هدف میرسد، میتواند به جایی آسیب بزند.
حلقهٔ جوشن از آن زخم درشت
شد فرو در شکمش چار انگشت
هوش مصنوعی: از ضربهٔ بزرگ، زخم عمیقی ایجاد شد که گودی آن به اندازهٔ چهار انگشت در شکم نفوذ کرده است.
صخر از آن زخم به بستر خوابید
سالی از آن الم آرام ندید
هوش مصنوعی: صخر به خاطر آن زخم، برای یک سال به بستر رفت و از آن زمان هیچ آرامشی ندید.
در پرستاری وی همسر و مام
کرده بر خوبشتن آرام حرام
هوش مصنوعی: در مراقبت و توجه به او، همسر و مادرش در آرامش او را به خطر میاندازند.
رهنوردی مگر از راه رسید
زن او دید و ز حالش پرسید
هوش مصنوعی: مسافر وقتی به جایی رسید، زنی را ملاقات کرد و از حال او جویا شد.
گفت در رنج و عذابم شب و روز
بی نصیب از خور و خوابم شب و روز
هوش مصنوعی: او میگوید که در شب و روز در رنج و عذاب به سر میبرد و از خوراک و خواب بیبهره است.
راحتی هست به یأس و به امید
یأس و امّید ازین خانه رمید
هوش مصنوعی: در زندگی، آسایش و آرامش در ناامیدی و امید یافت میشود، اما از این خانه (وجود) رفتهام.
به نگردد که دلم شاد شود
نه بمیرد مگر از یاد شود
هوش مصنوعی: دل من خوشحال نخواهد شد و زندگیاش ادامه نخواهد داشت، مگر اینکه به فراموشی سپرده شود.
روز دیگر کسی از راه گذشت
حالش از مادر او جویا گشت
هوش مصنوعی: یک روز شخصی از آنجا میگذشت و درباره حال و وضعیت مادر او پرس و جو کرد.
گفت درمان شود انشاء الله
خوش و خندان شود انشاء الله
هوش مصنوعی: گفتند که امیدوارم حالش خوب شود و دوباره خوشحال و خندان باشد.
من نه مادر که کنیز صخرم
برخی جان عزیز صخرم
هوش مصنوعی: من نه مانند مادری هستم که خسته و خوار شوم، بلکه به مانند سنگی باارزش و قیمتی، با روحی گرانبها هستم.
گرد سرگردم و درمان کنمش
جان ناچیز به قربان کنمش
هوش مصنوعی: دارم دور خودم میچرخم و میکوشم درد و رنج او را تسکین دهم، حاضر هستم جان ناچیزم را تقدیم کنم.
صخر، آن هر دو سخن بازشنید
مژه تر کرد و ز دل آه کشید
هوش مصنوعی: صخر، وقتی این دو سخن را شنید، چشمانش تر شد و از دلش آهی کشید.
گفت سلمی زن خوشمنظر من
شد ملول از من و از محضر من
هوش مصنوعی: سلمی، زن زیبا و دلربا، از من و از حضور من به ستوه آمده است.
لیک مادر ز ملال آزاد است
دل زارش به امیدی شاد است
هوش مصنوعی: اما مادر از غم آزاد است و دل او با امیدی شاداب است.
زن کجا همسر مادر باشد؟
کی مه و مهر برابر باشد؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد بین جایگاه زن و مادر اشاره میکند. او سوال میکند که چگونه میتوان زنی را با مادر مقایسه کرد و همچنین میپرسد که آیا میتوان مه و مهر را برابر دانست؟ به عبارت دیگر، این بیت به تفاوتهای اساسی و عمیقی که در روابط انسانی و عاطفی وجود دارد، پرداخته است.
آن که زن همسر مادر دارد
وان دو را قدر، برابر دارد
هوش مصنوعی: کسی که با زنی که همسر مادرش است، رابطه دارد، باید به هر دو طرف یعنی مادر و زن، به یک اندازه و برابر احترام بگذارد.
روزش ار تیره شود هست بجا
زن کجا، مادر پر مهر کجا
هوش مصنوعی: اگر روز انسان تیره و غمانگیز شود، چگونه میتوان در جایی بود که مادر مهربانش در کنار او نیست.