گنجور

شمارهٔ ۲۶ - در اثبات خدا

من و تو اخگرا! همسایگانیم
عجب نبود که با هم رایگانیم
اگرچه من ضعیفی بی‌پناهم
ولی همسایهٔ سرهنگ شاهم
شنیدم گفتی ای سرهنگ عیار
در اثبات خدا یک رشته اشعار
نهادی نام «‌بیچون‌نامه‌» آن را
به بیچون‌نامه چون‌ بستی‌ میان را
به کشف مشکلی همت نمودی
دلیری کردی و جرئت نمودی
حکیمان را در این ره پا به سنگست
درین وادی کمیت جمله لنگست
اگر در قعر دریا ماهیئی کور
برون آرد سر از این معدن نور
بشر هم پی برد از سرّ بیچون
تعالی وصفه عما یقولون
بدان حضرت نظر گاهی نداریم
که غیر از پنج حس راهی نداریم
برون زین پنج ره‌، ره نیست جان را
که جان زین پنجره بیند جهان را
حواس پنج اگر پنجاه بودی
خرد را کی به صانع راه بودی
خرد را پالهنگ از این حواس است
ولی صانع برون از این قیاس است
گرفتم آن که صانع را توان دید
چو در اکناف عالم‌ نور خورشید
چواو را نیست ضدی‌، کی هویداست
که‌ هر چیزی‌ به‌ ضدخویش پیداست
اگر ظلمت نبودی در زمانه
نداری کس ز نور خور نشانه
خدا دریا و این عالم سبوئیست
سبو را ز آب دریا آبروئیست
کجا ظرفی که پر از آب دریاست
خبردار از تک و پایاب دریاست
خرد را اندرین ره دستگه نیست
به‌ حق‌ جز با شهود و کشف ره نیست
رهی هرچند در اثبات رب نه
ولی اثبات رب چندان عجب نه
عجب دارم من از آن پاکرائی
که گوید نیست عالم را خدائی
چو در اثبات او عقل است ابتر
به نزد عقل انکارش عجب‌تر
امید و بیم و وهم و فکر و پندار
خرد را می‌کشد تا عرش دادار
گذر سازد به چندین ریسمان‌ها
خرد، چون بندباز از آسمان‌ها
بدین اسباب‌های بی‌کرانه
دهد از هستیش لختی نشانه
چو والاتر بود از وهم‌، جاهش
خرد عاجز شود با دستگاهش
چو زین اسباب اثباتش نشاید
به نفیش بیش از این اسباب باید
دگرکاثبات حق اصلی قدیم است
بشر را این طریقی مستقیم است
جهان را یاد حق ذکری مدید است
ولی انکار حق فکری جدید است
طبیعی نفی صانع را ندا کرد
دلیل او را سزد کاین ادعا کرد
وجود اصل‌است و اعدامند موهوم
که عالم را وجودی هست معلوم
چو بر هستی است اصل کار عالم
وجود حق بود اصلی مسلم
چو هستی‌هست خود اصل اصیلی
موحد را نمی‌باید دلیلی
ولی آن کو به صانع نیست قائل
براهین باید او را و دلایل
خرد چون مانده عاجز در صفاتش
تو عاجزتر شوی در نفی ذاتش
به بودش گشته حیران فکر دانا
به نابودیش چون گردی توانا؟
بود اثبات واجب صعب و دشوار
ولی صد ره از آن مشکل‌تر، انکار
گرفتم آن که نابودی اصیل است
جهانِ بوده بر بودش دلیل است
وگر نادیدنش را می‌خلافی
نبودن را ندیدن نیست کافی
بسامحسوس‌، کان‌وهم‌است‌و بازی
بسا دیدن که کذبست و مجازی
چه بس اشیاء نامرئی و پنهان
که موجودند نزد عقل و برهان
شدی قائل به یک برهان ساده
که باشد شمس گردان ایستاده
به برهانی دگرگشتی تو خستو
که باشد خاک ساکن در تکاپو
ز حس بربند لب برهان فراز آر
که بی‌برهان نیاید راست انکار
و گر در نفی حق برهان نداری
سزد کایمان به اصل کلی آری
وگر وجدانت نپذیرد شهاده
برو در سایهٔ فکر و اراده
که راهی رفته و رائی رزین است
صلاح مردم دنیی درین است
خدا مرهم ‌نه دلهای خسته است
تسلی‌بخش دل‌های شکسته است
خدا سرمایهٔ امید و بیم است
که اصلاحات را رکنی قویم است
خدا تعدیل‌فرمای هوس‌هاست
خدا اندازه‌بخش ملتمس‌هاست
بدی کز آز و کین قوت پذیرد
صدی هشتاد ازو تخفیف گیرد
خدا باشد به نزد اهل بینش
نگهدار نظام آفرینش
دگر چون مردم گیتی ز آغاز
به ذات صانعی گشته هم‌آواز
عذابش بیم‌، وقت زشتکاری
بدو در نیکیش امیدواری
اگر گوییش عالم را خدا نیست
سرانجام وجودت جز فنا نیست
شکسته‌دل شود گر راستکار است
درنده‌تر شود گر بد شعار است
تو خواهش ‌عجز خوان‌،‌ خواهی‌سعادت
بشر با ذکر یزدان کرده عادت
اگرگوید به ترک عادت خویش
بلای اجتماعی آیدش پیش
کنون کز صد، نود یزدان ستایند
بدین یزدان ستایی‌، دیو رایند
معاذالله کزین یزدان ستایی
برون آیند و این بیم خدایی
بشر با قید دین دزدند و کافر
چو قید دین زنند، الله اکبر!
تو را گر حس همدردیست با خلق
مهل تا افکند دور این کهن دلق
مشو منکر بهل انکار منکر
ز من گر نشنوی‌، بشنو ز «‌اخگر»
که بیچون‌نامه‌اش قولی صوابست
از آتش خاسته است اما چو آبست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من و تو اخگرا! همسایگانیم
عجب نبود که با هم رایگانیم
هوش مصنوعی: من و تو در حال حاضر همسایه‌ایم، و جای تعجب نیست که بدون هیچ هزینه‌ای با هم رابطه داریم.
اگرچه من ضعیفی بی‌پناهم
ولی همسایهٔ سرهنگ شاهم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من فردی ضعیف و بی‌پناهم، اما در کنار من کسی است که قدرت و مقام بالایی دارد.
شنیدم گفتی ای سرهنگ عیار
در اثبات خدا یک رشته اشعار
هوش مصنوعی: شنیدم که تو ای سرهنگ باهوش، در مورد وجود خداوند شعری نوشته‌ای.
نهادی نام «‌بیچون‌نامه‌» آن را
به بیچون‌نامه چون‌ بستی‌ میان را
هوش مصنوعی: در اینجا به یک اثر ادبی به نام "بیچون‌نامه" اشاره شده است. به نظر می‌رسد که نویسنده می‌خواهد بگوید که وقتی نام این اثر را انتخاب کرد، دلیلی خاص یا مفهومی عمیق در پس آن وجود دارد که به این نام ختم شده است. همچنین، مفهوم "بیچون" نشان‌دهنده نوعی حالتی است که در این اثر به آن پرداخته می‌شود. در کل، این جمله به نوعی به ارتباط معنایی میان عنوان اثر و محتوای آن اشاره دارد.
به کشف مشکلی همت نمودی
دلیری کردی و جرئت نمودی
هوش مصنوعی: شجاعت و دلیری به خرج دادی تا به حل یک مشکل بپردازی و اقدام کردی.
حکیمان را در این ره پا به سنگست
درین وادی کمیت جمله لنگست
هوش مصنوعی: حکیمان در این مسیر با موانع زیادی روبه‌رو هستند و در این راه، همه افراد به نوعی ناتوان و مشکل‌دار هستند.
اگر در قعر دریا ماهیئی کور
برون آرد سر از این معدن نور
هوش مصنوعی: اگر در عمق دریا ماهی کوری سرش را بیرون بیاورد، این نشان‌دهنده‌ای از درخشش و زیبایی‌ای است که در این معدن (منبع) وجود دارد.
بشر هم پی برد از سرّ بیچون
تعالی وصفه عما یقولون
هوش مصنوعی: انسان به حقیقتی عمیق و اسرارآمیز دست یافته است که فراتر از واژه‌ها و تعابیری است که دیگران به کار می‌برند.
بدان حضرت نظر گاهی نداریم
که غیر از پنج حس راهی نداریم
هوش مصنوعی: ما تنها از طریق پنج حس خود می‌توانیم جهان را درک کنیم و به چیزی فراتر از آن دسترسی نداریم؛ بنابراین از نظر خاصی بهره‌ای نداریم.
برون زین پنج ره‌، ره نیست جان را
که جان زین پنجره بیند جهان را
هوش مصنوعی: بیرون از این پنج حس، راهی برای جان وجود ندارد، زیرا جان تنها از طریق این پنجره به تماشای دنیا می‌پردازد.
حواس پنج اگر پنجاه بودی
خرد را کی به صانع راه بودی
هوش مصنوعی: اگر حواس پنج‌گانه‌ات به اندازه‌ی پنجاه مورد باشد، آیا باز هم خرد و عقل تو می‌تواند به خالق واقعی راه پیدا کند؟
خرد را پالهنگ از این حواس است
ولی صانع برون از این قیاس است
هوش مصنوعی: عقل و درک ما بر پایه حواس و تجربیات ما شکل می‌گیرد، اما خالق و سازنده عالم فراتر از این حواس و تجربیات است.
گرفتم آن که صانع را توان دید
چو در اکناف عالم‌ نور خورشید
هوش مصنوعی: من کسی را پیدا کردم که هرگز نمی‌شود او را دید، مشابه نور خورشید که در همه جا درخشیدنش را حس می‌کنیم.
چواو را نیست ضدی‌، کی هویداست
که‌ هر چیزی‌ به‌ ضدخویش پیداست
هوش مصنوعی: اگر چیزی ضدی نداشته باشد، چطور می‌توان فهمید که آن چیز چیست؟ هر چیزی با وجود ضد خودش قابل شناخت است.
اگر ظلمت نبودی در زمانه
نداری کس ز نور خور نشانه
هوش مصنوعی: اگر تاریکی وجود نداشت، هیچ‌کس نمی‌توانست نشانه‌ای از نور خورشید داشته باشد.
خدا دریا و این عالم سبوئیست
سبو را ز آب دریا آبروئیست
هوش مصنوعی: خداوند مانند دریا است و این جهان همچون جامی است که از دریا پر شده. اعتبار و ارزش این جام به آبی است که از دریا می‌گیرد.
کجا ظرفی که پر از آب دریاست
خبردار از تک و پایاب دریاست
هوش مصنوعی: کجا می‌توان ظرفی را پیدا کرد که پر از آب دریا باشد و از پستی و بلندی‌های دریا بی‌خبر باشد؟
خرد را اندرین ره دستگه نیست
به‌ حق‌ جز با شهود و کشف ره نیست
هوش مصنوعی: در این مسیر، عقل و اندیشه نیازی به ابزار ندارد؛ حقیقت فقط با مشاهده و تجربه مستقیم قابل درک است.
رهی هرچند در اثبات رب نه
ولی اثبات رب چندان عجب نه
هوش مصنوعی: هرچند که من در بیان و اثبات خداوند کم و کاستی دارم، اما این که او وجود دارد، چیز عجیبی نیست.
عجب دارم من از آن پاکرائی
که گوید نیست عالم را خدائی
هوش مصنوعی: من از کسی که می‌گوید هیچ خدایی در عالم وجود ندارد، بسیار تعجب می‌کنم.
چو در اثبات او عقل است ابتر
به نزد عقل انکارش عجب‌تر
هوش مصنوعی: وقتی عقل در اثبات وجود او ناتوان و ناقص است، انکار او از سوی عقل خیلی عجیب‌تر به نظر می‌رسد.
امید و بیم و وهم و فکر و پندار
خرد را می‌کشد تا عرش دادار
هوش مصنوعی: انسان با افکار و احساسات مختلفی چون امید، ترس، خیال و اندیشه دست و پنجه نرم می‌کند و این مسائل او را به سوی عوالم بالاتر و معانی عمیق‌تر رهنمون می‌سازد.
گذر سازد به چندین ریسمان‌ها
خرد، چون بندباز از آسمان‌ها
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که انسان می‌تواند با هوش و تیزبینی خود از سختی‌ها و موانع عبور کند، درست مانند یک بندباز که با تکیه بر مهارتش از آسمان‌ها عبور می‌کند. به عبارتی دیگر، با دقت و تدبیر می‌توان بر چالش‌ها فائق آمد و به موفقیت دست یافت.
بدین اسباب‌های بی‌کرانه
دهد از هستیش لختی نشانه
هوش مصنوعی: به همین دلایل نامحدود، از وجودش نشانه‌ای کوتاه و موقتی به ما می‌دهد.
چو والاتر بود از وهم‌، جاهش
خرد عاجز شود با دستگاهش
هوش مصنوعی: هر چه چیزی که بالاتر از اندیشه و تصور باشد، عقل و فکر، در برابر آن ناتوان و عاجز می‌شوند.
چو زین اسباب اثباتش نشاید
به نفیش بیش از این اسباب باید
هوش مصنوعی: اگر نتوانی با دلایل موجود، وجود چیزی را انکار کنی، پس باید به وجود آن بیشتر توجه کنی.
دگرکاثبات حق اصلی قدیم است
بشر را این طریقی مستقیم است
هوش مصنوعی: اثبات وجود حقایق اساسی و قدیمی برای انسان به این شکل است که راهی مستقیم و واضح به پویایی و حقیقت دارد.
جهان را یاد حق ذکری مدید است
ولی انکار حق فکری جدید است
هوش مصنوعی: دنیا همیشه در یاد خداوند است، اما انکار حقیقت و وجود او تفکری تازه و ناآشناست.
طبیعی نفی صانع را ندا کرد
دلیل او را سزد کاین ادعا کرد
هوش مصنوعی: طبیعت به صراحت به وجود خداوند اعتراض کرد و گفت که این ادعا درست است.
وجود اصل‌است و اعدامند موهوم
که عالم را وجودی هست معلوم
هوش مصنوعی: وجود اصل است و عدم تنها یک خیال است، چون اینکه عالم وجودی واقعی دارد که مشخص و شناخته شده است.
چو بر هستی است اصل کار عالم
وجود حق بود اصلی مسلم
هوش مصنوعی: هر آنچه در این جهان وجود دارد، از حقیقت و هستی خود پایه‌گذاری شده است و این حقیقتی غیرقابل انکار است.
چو هستی‌هست خود اصل اصیلی
موحد را نمی‌باید دلیلی
هوش مصنوعی: هر فردی که وجود دارد، باید به اصل و ریشه‌اش توجه کند. برای کسی که به یگانگی و وحدت اعتقاد دارد، نیازی به دلیل و برهان ندارد.
ولی آن کو به صانع نیست قائل
براهین باید او را و دلایل
هوش مصنوعی: آن کسی که به وجود خالق و دلایل آن باور ندارد، باید او را با دلایل و برهان‌ها قانع کرد.
خرد چون مانده عاجز در صفاتش
تو عاجزتر شوی در نفی ذاتش
هوش مصنوعی: عقل و خرد تو وقتی در شناخت صفات خداوند ناتوان باشد، تو نیز در نفی ذات او ناتوان‌تر خواهی بود.
به بودش گشته حیران فکر دانا
به نابودیش چون گردی توانا؟
هوش مصنوعی: فکر عاقل در مورد از دست رفتن او گیج و متحیر شده است، چگونه ممکن است که کسی که قوی است، به این حال گرفتار شود؟
بود اثبات واجب صعب و دشوار
ولی صد ره از آن مشکل‌تر، انکار
هوش مصنوعی: اثبات وجود خداوند کار دشواری است، اما انکار آن حتی از این هم سخت‌تر و مشکل‌تر به نظر می‌رسد.
گرفتم آن که نابودی اصیل است
جهانِ بوده بر بودش دلیل است
هوش مصنوعی: من به دست آوردم چیزی را که باعث نابودی واقعی است، و آن دلیل وجود جهان بر وجود اوست.
وگر نادیدنش را می‌خلافی
نبودن را ندیدن نیست کافی
هوش مصنوعی: اگر کسی وجود او را نبیند، به این معنی نیست که او واقعا وجود ندارد. دیدن و نادیدن هر کدام به نوعی واقعیت را تغییر نمی‌دهد.
بسامحسوس‌، کان‌وهم‌است‌و بازی
بسا دیدن که کذبست و مجازی
هوش مصنوعی: بسامحسوس، یعنی آنچه که ما احساس می‌کنیم، در واقع خیال و بازی‌های ذهنی است. بسیاری از چیزهایی که می‌بینیم حقیقت ندارند و فقط تصورات ما هستند.
چه بس اشیاء نامرئی و پنهان
که موجودند نزد عقل و برهان
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزهای نامرئی و پنهان وجود دارند که عقل و برهان قادر به شناسایی و درک آن‌ها هستند.
شدی قائل به یک برهان ساده
که باشد شمس گردان ایستاده
هوش مصنوعی: شما به یک دلیل ساده باور کرده‌اید که خورشید به دور شما می‌چرخد و در حالتی ثابت ایستاده است.
به برهانی دگرگشتی تو خستو
که باشد خاک ساکن در تکاپو
هوش مصنوعی: اگر به دلیل تغییراتی خسته و فرسوده شده‌ای، بدان که حتی خاک نیز همیشه در حال تحرک و تغییر است.
ز حس بربند لب برهان فراز آر
که بی‌برهان نیاید راست انکار
هوش مصنوعی: از احساس خود فاصله بگیر و بالاتر برو، زیرا بدون دلیل نمی‌توان حقیقت را انکار کرد.
و گر در نفی حق برهان نداری
سزد کایمان به اصل کلی آری
هوش مصنوعی: اگر در رد کردن حقیقت دلیلی نداشتی، درست است که به یک اصل کلی اعتقاد داشته باشی.
وگر وجدانت نپذیرد شهاده
برو در سایهٔ فکر و اراده
هوش مصنوعی: اگر ضمیر درونی‌ات قبول نکند، به سایهٔ تفکر و اراده‌ات پناه ببر.
که راهی رفته و رائی رزین است
صلاح مردم دنیی درین است
هوش مصنوعی: همان‌طور که یک مسیر را می‌پیماییم و نظرها می‌شنویم، رفتار مناسب افراد در دنیا در این است که راهی درست را انتخاب کنند.
خدا مرهم ‌نه دلهای خسته است
تسلی‌بخش دل‌های شکسته است
هوش مصنوعی: خداوند دارویی برای دل‌های خسته و آرامش‌دهنده‌ای برای دل‌های آسیب‌دیده است.
خدا سرمایهٔ امید و بیم است
که اصلاحات را رکنی قویم است
هوش مصنوعی: خداوند منبع امید و ترس است و اصلاحات به عنوان بنیادی قوی در زندگی ما به حساب می‌آید.
خدا تعدیل‌فرمای هوس‌هاست
خدا اندازه‌بخش ملتمس‌هاست
هوش مصنوعی: خداوند کسی است که هوس‌ها را به اعتدال در می‌آورد و نیازها و خواسته‌ها را به اندازه مناسب ارائه می‌دهد.
بدی کز آز و کین قوت پذیرد
صدی هشتاد ازو تخفیف گیرد
هوش مصنوعی: بدی که از روی حسادت و کینه به وجود می‌آید، نسبت به خوبی‌ها و فضیلت‌ها بسیار ضعیف‌تر است و در نهایت به مقدار زیادی از تاثیر خود کاسته می‌شود.
خدا باشد به نزد اهل بینش
نگهدار نظام آفرینش
هوش مصنوعی: خداوند برای کسانی که درک عمیق دارند، نگهدارنده و محافظ کل نظام خلقت است.
دگر چون مردم گیتی ز آغاز
به ذات صانعی گشته هم‌آواز
هوش مصنوعی: اکنون همهٔ مردم جهان از ابتدا به اصل و ذات خالق خود پیوسته و هماهنگ شده‌اند.
عذابش بیم‌، وقت زشتکاری
بدو در نیکیش امیدواری
هوش مصنوعی: دچار عذاب و ترس است، در حالی که در دنیای بد شدن رفتار دیگران، هنوز به خوبی‌ها و امیدها دلخوش است.
اگر گوییش عالم را خدا نیست
سرانجام وجودت جز فنا نیست
هوش مصنوعی: اگر بگویی که خداوند در عالم وجود ندارد، در نهایت وجود تو به جز نابودی و فنا چیزی نخواهد بود.
شکسته‌دل شود گر راستکار است
درنده‌تر شود گر بد شعار است
هوش مصنوعی: اگر کسی راستگو باشد، دلش می‌شکند و اگر بدخواه و دروغگو باشد، خطرناک‌تر می‌شود.
تو خواهش ‌عجز خوان‌،‌ خواهی‌سعادت
بشر با ذکر یزدان کرده عادت
هوش مصنوعی: تو در حال دعا و خواهش هستی و در تلاش برای رسیدن به سعادت انسان‌ها، به یاد خداوند عادت کرده‌ای.
اگرگوید به ترک عادت خویش
بلای اجتماعی آیدش پیش
هوش مصنوعی: اگر کسی به ترک عادت‌های خود فکر کند، ممکن است با مشکلات اجتماعی مواجه شود.
کنون کز صد، نود یزدان ستایند
بدین یزدان ستایی‌، دیو رایند
هوش مصنوعی: اکنون از هر صد نفر، نود نفر خدا را ستایش می‌کنند، اما در این ستایش خدا، دیو (شر) به خود می‌بالد و از آن بهره‌ می‌برد.
معاذالله کزین یزدان ستایی
برون آیند و این بیم خدایی
هوش مصنوعی: به دور از باورم این است که از ستایش خداوند خارج شوند و چنین ترسی از خدا داشته باشند.
بشر با قید دین دزدند و کافر
چو قید دین زنند، الله اکبر!
هوش مصنوعی: انسان‌ها با پیروی از دین می‌توانند دچار فساد و خدعه شوند و حتی غیرمؤمنان نیز وقتی به اصول دینی پایبند باشند، به نوعی از مستحقات و حقوق دیگران تجاوز می‌کنند. این نشان‌دهنده‌ی تناقض و مشکلاتی است که در عمل به دین و اخلاق وجود دارد.
تو را گر حس همدردیست با خلق
مهل تا افکند دور این کهن دلق
هوش مصنوعی: اگر برای دیگران احساس همدردی داری، فرصتی بده تا این لباس کهنه از تن بیرون بیفتد.
مشو منکر بهل انکار منکر
ز من گر نشنوی‌، بشنو ز «‌اخگر»
هوش مصنوعی: هرگز منکر نکن و از انکار من دوری کن؛ اگر از من چیزی نمی‌شنوی، از «اخگر» بشنو. این جمله به نوعی تأکید بر اهمیت شنیدن و توجه به واقعیت‌ها دارد، حتی اگر به نظر نمی‌رسد.
که بیچون‌نامه‌اش قولی صوابست
از آتش خاسته است اما چو آبست
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که بی‌هیچ تردیدی، چیزی که در اینجا وجود دارد، به‌حق و صحیح است. هم‌چنین اشاره می‌کند که این حقیقت از آتش برخاسته، اما در عین حال ماهیتی شبیه آب دارد. به نوعی می‌توان گفت که این ادعا دو جنبه متضاد دارد: یکی حرارت و شدت آتش و دیگری لطافت و آرامش آب.