شمارهٔ ۱۹ - به یاد آذربایجان
صبا شبگیرکن از خاورستان
به آذربایجان شو، بامدادان
گذر کن از بر کوه سهندش
عبیرآمیز کن پست و بلندش
بچم بر ساحل سرخاب رودش
بده از چشم مشتاقان درودش
غبار وادیش را تاج سر کن
سرابش را ز آب دیده تر کن
به هر سنگی که نقش عشق دیدی
ز هر خاکی که بوی خون شنیدی
به زاری گریه کن بر آن سیهسنگ
به جای ما ببوس آن خاک گلرنگ
سوی آذرگشسب آنگه گذر کن
در آن آتشکده خاکی به سر کن
چو دیدی اندر آن ایوان مطموس
روان کیقباد و جان کاوس
بگو ای شهریاران جوانبخت
سزای افسر و شایستهٔ تخت
نه این اقلیم آذربایجان بود؟!
که فرخ نام آن «شاه آستان» بود!!
شهنشاهان اکباتان و استخر
همیجستند ازین در، عزت و فخر
بهسالی یک کرت بیرون شدندی
نیایش را به این خاک آمدندی
به عهد کورش اینجا جیشگه بود
قراولگاه و اردوگاه شه بود
کنون از بازی شاه و وزیرش
به چنگ یاغیان بینم اسیرش
فرو پیچیده دست زورمندش
به خاک افتاده بالای بلندش
زده دست خیانت بر زمینش
به خون آغشته جسم نازنینش
شده دانشورانش زینت دار
پلنگانش زبون گرگ و کفتار
به یکره کنده شد چنگال تیزش
سترون گشت خاک مردخیزش
به جز خون جوانان رشیدش
نروید لاله از خاک امیدش
به جز خونابهٔ قلب حزینش
نبینی نقش غیرت بر زمینش
غرابی رفته در باغی نشسته
بهجای بلبلی، زاغی نشسته
چو شیرانرا فرامش گشت شیری
کند روباه حیلت گر دلیری
صمد خان باکدامین چشم بیند
که جای شاه کیخسرو نشیند
بدرّد کوه اگر جای پلنگی
به سنگی برجهد روباه لنگی
بسوزد باغ اگر جای تذروی
نشیند خربطی برشاخ سروی
صبا زانجا به سوی ری گذر کن
وزیران را ز کار خود خبر کن
بگو شادان، دل غمناکتان باد
دوصد رحمت بهجانپاکتان باد
بیاکندید چشم مرد و زن را
فرو بستید بار خویشتن را
زکفدادید ملکی را که خورشید
به ایران دیده بود از عهد جمشید
اگر ایران شود باغ جنانی
نبیند همچو آذربایجانی
شما این ملک را معیوب کردید
خداتان اجر بخشد خوب کردید!
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبا شبگیرکن از خاورستان
به آذربایجان شو، بامدادان
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی، از شرق به آذربایجان برو و صبح زود به این منطقه برس.
گذر کن از بر کوه سهندش
عبیرآمیز کن پست و بلندش
هوش مصنوعی: عبور کن از کنار کوه سهند و عطر خوشی را بر ارتفاعات و پست و بلندیهای آن پخش کن.
بچم بر ساحل سرخاب رودش
بده از چشم مشتاقان درودش
هوش مصنوعی: بچهام را بر کنار رود سرخاب بگذار و از چشمان منتظران برایش سلام بفرست.
غبار وادیش را تاج سر کن
سرابش را ز آب دیده تر کن
هوش مصنوعی: غبار و نشانههای دلشورهاش را با زیبایی و احترام در سرش بگذار و خیالش را با اشکهایم مرطوب کن.
به هر سنگی که نقش عشق دیدی
ز هر خاکی که بوی خون شنیدی
هوش مصنوعی: در هر سنگی که اثر عشق را مشاهده کردی و در هر خاکی که بوی خون را حس کردی، متوجه شو که داستانی پنهان وجود دارد.
به زاری گریه کن بر آن سیهسنگ
به جای ما ببوس آن خاک گلرنگ
هوش مصنوعی: به دلسوزی و اندوه گریه کن برای آن سنگ تاریک، و به جای ما آن خاک گلرنگ را ببوس.
سوی آذرگشسب آنگه گذر کن
در آن آتشکده خاکی به سر کن
هوش مصنوعی: به سمت آذرگشسب برو و در آن آتشکدهای که خاکی است، اقامت کن و زمان بگذران.
چو دیدی اندر آن ایوان مطموس
روان کیقباد و جان کاوس
هوش مصنوعی: وقتی در آن ایوان خالی کیقباد و جان کاوس را دیدی، متوجه خواهی شد که آنها نیز روزگاری در اوج بودند.
بگو ای شهریاران جوانبخت
سزای افسر و شایستهٔ تخت
هوش مصنوعی: ای شهریاران خوشبخت، بگویید که شایستهٔ تاج و تخت هستید.
نه این اقلیم آذربایجان بود؟!
که فرخ نام آن «شاه آستان» بود!!
هوش مصنوعی: آیا این سرزمین آذربایجان نبود؟ که نام نیک آن "شاه آستان" بود؟
شهنشاهان اکباتان و استخر
همیجستند ازین در، عزت و فخر
هوش مصنوعی: سلطانان اکباتان و استخر همواره از این در به دنبال عزت و افتخار بودند.
بهسالی یک کرت بیرون شدندی
نیایش را به این خاک آمدندی
هوش مصنوعی: در سالی، یک بار نیایشگران از آسمان فرود میآیند و به این زمین میآیند.
به عهد کورش اینجا جیشگه بود
قراولگاه و اردوگاه شه بود
هوش مصنوعی: در زمان کوروش، این مکان محل استراحت و نگهبانی لشکر و سپاه بود.
کنون از بازی شاه و وزیرش
به چنگ یاغیان بینم اسیرش
هوش مصنوعی: اکنون از بازی شاه و وزیرش، به دست یاغیان مشاهده میکنم که او اسیر شده است.
فرو پیچیده دست زورمندش
به خاک افتاده بالای بلندش
هوش مصنوعی: دست قوی او به زمین کشیده شده و بالای بلندش روی زمین افتاده است.
زده دست خیانت بر زمینش
به خون آغشته جسم نازنینش
هوش مصنوعی: دست خیانت بر زمین او افتاده و بدن نازنینش به خون آغشته شده است.
شده دانشورانش زینت دار
پلنگانش زبون گرگ و کفتار
هوش مصنوعی: دانشوران او به مانند زینت پلنگان شدهاند و زبان گرگ و کفتار را به کار میبرند.
به یکره کنده شد چنگال تیزش
سترون گشت خاک مردخیزش
هوش مصنوعی: چنگال تیز او به یکباره قطع شد و زمین پرثمر او بیثمر شد.
به جز خون جوانان رشیدش
نروید لاله از خاک امیدش
هوش مصنوعی: لالههای سرخ باغ امید او تنها با خون جوانان دلیرش رشد میکنند و بدون فداکاری آنها، این امید به بار نمینشیند.
به جز خونابهٔ قلب حزینش
نبینی نقش غیرت بر زمینش
هوش مصنوعی: جز آثار غم و اندوه دلش، هیچ نشانهای از غیرت و شجاعتش بر زمین نمیبینی.
غرابی رفته در باغی نشسته
بهجای بلبلی، زاغی نشسته
هوش مصنوعی: یک کلاغ در باغی نشسته و به جای بلبل، که معمولاً صدای خوشی دارد، خود را جای او جا زده است.
چو شیرانرا فرامش گشت شیری
کند روباه حیلت گر دلیری
هوش مصنوعی: وقتی شیران قدرت و شجاعت خود را فراموش کنند، روباه به کمک حیله و نیرنگ خود، به جرات و دلیری میپردازد.
صمد خان باکدامین چشم بیند
که جای شاه کیخسرو نشیند
هوش مصنوعی: صمد خان با کدام چشم میبیند که شاه کیخسرو در کجا مینشیند؟
بدرّد کوه اگر جای پلنگی
به سنگی برجهد روباه لنگی
هوش مصنوعی: اگر کوهی آسیب ببیند، هیچ نشانی از پلنگی که بر روی سنگ بپرد وجود ندارد، اما روباهی که لنگ است به خاطر این آسیب نتواند به راحتی حرکت کند.
بسوزد باغ اگر جای تذروی
نشیند خربطی برشاخ سروی
هوش مصنوعی: اگر در باغی که درخت سرو دارد، میوهای ناپسند و بیارزش مانند خربزهای ناسالم و نامناسب قرار بگیرد، بهتر است که آن باغ بسوزد.
صبا زانجا به سوی ری گذر کن
وزیران را ز کار خود خبر کن
هوش مصنوعی: باد به آنجا برو و به وزیران خبر بده که از کار خود آگاه شوند.
بگو شادان، دل غمناکتان باد
دوصد رحمت بهجانپاکتان باد
هوش مصنوعی: بگویید خوشحال باشید، امیدوارم دلهای غمگینتان خوش شود و به جان پاکتان دو صد رحمت نازل گردد.
بیاکندید چشم مرد و زن را
فرو بستید بار خویشتن را
هوش مصنوعی: بیا و نگاه مرد و زن را بگیر و بار خود را بر دوش بگذارید.
زکفدادید ملکی را که خورشید
به ایران دیده بود از عهد جمشید
هوش مصنوعی: شما ملتی را از دست دادید که خورشید در ایران آن را از زمان جمشید دیده بود.
اگر ایران شود باغ جنانی
نبیند همچو آذربایجانی
هوش مصنوعی: اگر ایران به بهشتی تبدیل شود، هیچ منطقهای مانند آذربایجان نخواهد بود.
شما این ملک را معیوب کردید
خداتان اجر بخشد خوب کردید!
هوش مصنوعی: شما این سرزمین را خراب کردید و امیدوارم که خداوند پاداش خوبی به شما بدهد.