گنجور

دیدار سواری ز پیر زال در بیشه

شیرمردی ز سواران دلیر
که ‌بدی پیشهٔ او کشتن شیر
پدر اندر پدرش گُرد و سوار
همه دهقان‌منش وشیر شکار
جعبه پر تیر و بزه کرده کمان
به کمر خنجر و در مشت سنان
گام برداشت در آن بیشه خموش
کامدش زمزمه‌ای نرم به گوش
روی‌بنهاد بدان‌صوت خفیف
ناگهان پیر زنی دید نحیف
روی آورده به درگاه خدا
کند از مهر به فرزند دعا
گفت زالا به چه کار آمده‌ای‌؟
اندرین بیشه مگرگم شده‌ای‌؟
من بدین نیزه و این تیر و کمان
اندرین بیشه نباشم به امان
ازکجایی‌؟ زکجا آمده‌ای‌؟
شب درین بیشه چرا آمده‌ای‌؟
کاندرین بیشه بغیر از من و شیر
شب کسی پا ننهاده است‌، دلیر
پیرزن قصهٔ خود بازنمود
شکوه از بخت بد آغاز نمود
پهلوان گفت بدان پیر عجوز
که تو با این همه آزار هنوز
می کنی باز به درگا‌ه خدا
به چنان ظالم غدار دعا؟
ییر زن گفت بدوکای سره‌مرد
گرد کار من و فرزند مگرد
گر میان من و او شد شکرآب
تو مزن دست و مشوران دگر آب
که جوان است و جوان نادانست
رنج او بر دل من آسان است
طالب شادی او بودم من
پی دامادی او بودم من
چون که داماد شد و یار گرفت
چه زبانگر ز من آزارگرفت
به‌خطایی که نبوده است به چیز
نکشم دست ز فرزند عزیز
گرچه دارم جگر از جورش ریش
بد نخواهم به‌جگرگوشهٔ خویش
هرچه ناخن زنم اندر دل تنگ
بجز این پرده ندارد آهنگ
پهلوان گفت به خویش ازسر درد
لاف مردی چه زنی‌؟ اینک مرد!
شیرمردان ز تو بودند فکار
اینکت پیر زنی کرد شکار
نره شیر است و یا پیرزنست
پیرزن نیست که این شیرزنست
باچنین‌قلب‌وچنین‌لطف‌وگذشت
می‌توان‌بر دوجهان سلطان گشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیرمردی ز سواران دلیر
که ‌بدی پیشهٔ او کشتن شیر
هوش مصنوعی: یک مرد شجاع و دلیر از سواران که به کارهای شجاعانه و نیکو شهرت دارد، در واقع کاری ناپسند و سیاه مانند کشتن شیر را در پیش گرفته است.
پدر اندر پدرش گُرد و سوار
همه دهقان‌منش وشیر شکار
هوش مصنوعی: پدرش مردی شجاع و دلیر بوده که در سوارکاری و شکار مهارت داشته و به زندگی ساده و کشاورزی افتخار می‌کرده است.
جعبه پر تیر و بزه کرده کمان
به کمر خنجر و در مشت سنان
هوش مصنوعی: جعبه‌ای پر از تیر و کمان به کمر و خنجر بر زمین و در دست نیزه‌ای قرار دارد.
گام برداشت در آن بیشه خموش
کامدش زمزمه‌ای نرم به گوش
هوش مصنوعی: در آن جنگل ساکت، او قدمی برداشت و صدای نرم و آرامی به گوشش رسید.
روی‌بنهاد بدان‌صوت خفیف
ناگهان پیر زنی دید نحیف
هوش مصنوعی: ناگهان صدای آرامی توجهش را جلب کرد و او متوجه شد که پیرزنی لاغر و نحیف در آنجا حضور دارد.
روی آورده به درگاه خدا
کند از مهر به فرزند دعا
هوش مصنوعی: او به درگاه خدا روی آورده و از سر محبت برای فرزندش دعا می‌کند.
گفت زالا به چه کار آمده‌ای‌؟
اندرین بیشه مگرگم شده‌ای‌؟
هوش مصنوعی: گفت زال: برای چه به این جنگل آمده‌ای؟ آیا در اینجا گم شده‌ای؟
من بدین نیزه و این تیر و کمان
اندرین بیشه نباشم به امان
هوش مصنوعی: من با این نیزه و تیر و کمان در این جنگل نمی‌توانم ایمن باشم.
ازکجایی‌؟ زکجا آمده‌ای‌؟
شب درین بیشه چرا آمده‌ای‌؟
هوش مصنوعی: از کجا هستی؟ از کجا آمده‌ای؟ چرا در این جنگل تاریک شب آمده‌ای؟
کاندرین بیشه بغیر از من و شیر
شب کسی پا ننهاده است‌، دلیر
هوش مصنوعی: در این جنگل، تنها من و شیر شب حضور داریم و هیچ کس دیگری جرأت ورود به اینجا را نداشته است.
پیرزن قصهٔ خود بازنمود
شکوه از بخت بد آغاز نمود
هوش مصنوعی: پیرزنی داستان زندگی‌اش را تعریف کرد و از بدشانسی و مشکلاتی که در زندگی‌اش داشت، شکایت کرد.
پهلوان گفت بدان پیر عجوز
که تو با این همه آزار هنوز
هوش مصنوعی: پهلوان به آن زن سالخورده گفت که با وجود این همه زحمت و سختی که به تو وارد شده، هنوز حال و روزت چنین است.
می کنی باز به درگا‌ه خدا
به چنان ظالم غدار دعا؟
هوش مصنوعی: چطور می‌توانی دوباره درگاه خدا را به سوی کسی که ظالم و خائن است دعا کنی؟
ییر زن گفت بدوکای سره‌مرد
گرد کار من و فرزند مگرد
هوش مصنوعی: زن گفت: به سراغ من و فرزندم نیایید. راز و کار من را نپرسید.
گر میان من و او شد شکرآب
تو مزن دست و مشوران دگر آب
هوش مصنوعی: اگر بین من و او مشکل یا کدورتی پیش آمد، تو دخالت نکن و به کسی دیگری هم مشاوره نده.
که جوان است و جوان نادانست
رنج او بر دل من آسان است
هوش مصنوعی: جوانی که نادان است، برای من رنج و درد او آسان و قابل تحمل است.
طالب شادی او بودم من
پی دامادی او بودم من
هوش مصنوعی: من به دنبال شادی او بودم و خواهان ازدواج او بودم.
چون که داماد شد و یار گرفت
چه زبانگر ز من آزارگرفت
هوش مصنوعی: وقتی داماد شد و همسر اختیار کرد، دیگر نمی‌توانم از او گله‌مند باشم.
به‌خطایی که نبوده است به چیز
نکشم دست ز فرزند عزیز
هوش مصنوعی: من به خاطر اشتباهی که وجود ندارد، هیچ چیزی را به فرزند عزیزم نسبت نمی‌دهم.
گرچه دارم جگر از جورش ریش
بد نخواهم به‌جگرگوشهٔ خویش
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر او دلم سخت آسیب دیده است، اما هرگز نمی‌خواهم که به فرزندم هم آسیبی برسانم.
هرچه ناخن زنم اندر دل تنگ
بجز این پرده ندارد آهنگ
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که به دل تنگ و غمگین خود فشار بیاورم، جز این پرده و حجاب چیزی در دل ندارم که به یادش بیفتم یا احساس کنم.
پهلوان گفت به خویش ازسر درد
لاف مردی چه زنی‌؟ اینک مرد!
هوش مصنوعی: پهلوان به خودش گفت: از روی درد و رنج، به خودم می‌گویم که چه معنایی دارد شجاعت و مردانگی؟ اکنون دیگر وقت عمل است!
شیرمردان ز تو بودند فکار
اینکت پیر زنی کرد شکار
هوش مصنوعی: شیرمردان از تو الهام گرفته‌اند و کارهایت باعث شد که زن سالخورده‌ای به شکار مشغول شود.
نره شیر است و یا پیرزنست
پیرزن نیست که این شیرزنست
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که او به اندازه یک نره شیر قوی و شجاع است و از آن زن‌های پیر و ضعیف نیست، بلکه او یک شیرزن است. شکوه و قدرت او منحصر به فرد است و نمی‌توان او را با افراد معمولی مقایسه کرد.
باچنین‌قلب‌وچنین‌لطف‌وگذشت
می‌توان‌بر دوجهان سلطان گشت
هوش مصنوعی: با چنین قلب مهربان و با چنین لطف و بخشش، می‌توانی بر هر دو جهان، فرمانروایی کنی.