گنجور

افکندن مادر به وادی‌السباع

شد سوار شتر آن کهنه حریف
مادر خویش گرفته به ردیف
راند جمازه و آن مام نژند
اندر آن وادی تاریک فکند
نان و آبی بنهادش به کنار
بازگردید به نزدیک نگار
گفت ‌زالی که ‌دلت را خون ساخت
رفت جایی که عرب نی انداخت‌!
شب شد و نعرهٔ شیران برخاست
پرشد آوای ددان از چپ و راست
دست بگرفت زن از هول به چهر
مادرانه به لبش خندهٔ مهر
زیر لب زمزمه‌ای ساز نمود
وز جدایی گله آغاز نمود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد سوار شتر آن کهنه حریف
مادر خویش گرفته به ردیف
هوش مصنوعی: آن کهنه رفیق، بر شتر سوار شده و مادر خود را در صف خود گرفته است.
راند جمازه و آن مام نژند
اندر آن وادی تاریک فکند
هوش مصنوعی: در دل وادی تاریک، آن مام نژند با سرعت به جلو می‌راند و از خود ردپایی بر جای می‌گذارد.
نان و آبی بنهادش به کنار
بازگردید به نزدیک نگار
هوش مصنوعی: نان و آبی برای او گذاشت و سپس به نزد محبوبش بازگشت.
گفت ‌زالی که ‌دلت را خون ساخت
رفت جایی که عرب نی انداخت‌!
هوش مصنوعی: زالی گفت: جایی که دل تو را به درد آورد، برود. همان جایی که شتر عرب هم آنجا پا نمی‌گذارد!
شب شد و نعرهٔ شیران برخاست
پرشد آوای ددان از چپ و راست
هوش مصنوعی: شب فرارسید و صدای نعره‌های شیران به گوش می‌رسد. آوای حیوانات وحشی از سمت چپ و راست طنین‌انداز شده است.
دست بگرفت زن از هول به چهر
مادرانه به لبش خندهٔ مهر
هوش مصنوعی: زن با ترس دستش را گرفت و با چهره‌ای مادرانه به او نگاه کرد و لبخند محبت‌آمیزی بر لب داشت.
زیر لب زمزمه‌ای ساز نمود
وز جدایی گله آغاز نمود
هوش مصنوعی: زیر لب شروع به خواندن آهنگی کرد و از جدایی، احساس ناراحتی و ناله کردن را به نمایش گذاشت.