گنجور

بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری

داد شه جای او به مختاری
صبح پیدا شد از شب تاری
با من آیرم بگفته بودکه شاه
اشقیا را براند از درگاه
برگزیند ملک چو بیداران
نیکمردان به جای بدکاران
آن‌سخن‌شد درست‌بی کم و بیش
گفته‌اش راست گشت‌درحق‌خویش
زان که مختاری است پاک و نبیل
راست گوی‌و درست‌قول و اصیل
دودمانش قدیم و خود نامی
دور ازحرص‌و آز و خودکامی
وز فن شهربانی آگاهست
زین سبب برگزیده شاه است
گرچه یک گل شکفت ازین گلزار
کی ز یک گل شود پدید بهار
باز هم خاطرم تسلی دید
که به تاربکی این تجلی دید
می‌توان‌داشت‌،‌چون سپیده دمید
آرزوی دمیدن خورشید
ور یکی گل شکفت درگلشن
می‌توان گفت چشم ما روشن
ویژه این دستگاه پر اسرار
که بود سرپرست خلق دیار
درکف اوست اختیار همه
مال و ناموس وکار و بار همه
سازد ار خواهد از عناد و هوس
از پشه پیل و از عقاب مگس
کند از قدرت شهنشاهی
کارهایی غلط چو درگاهی
قدرت شاه را سپر سازد
مایهٔ وحشت بشر سازد
کند از جهل همچو بلهوسان
مردم و شاه را ز هم ترسان
یا چو آیرم زشه نپرهیزد
بخورد هرچه‌هست و بگریزد
باری امروز ایمنیم ازین
که عسس عادلست و شحنه امین
گرچه اینجا هم از طریق مثال
یادم آمد شراب پارین سال
که چو افتاد درکف نادان
گشت فاسد شراب اصفاهان
اندربن چند سال گمراهی
ز آیرم دزد و سفله درگاهی
این اداره خراب و ضایع گشت
ستد و دادِ رشوه شایع گشت
پاسبان وکلانتر و شبگرد
همه دزدند و ناکس و نامرد
دخل و کلاشی است کار پلیس
گفتن ناسزا شعار پلیس
ویژه که امسال از تفضل شاه
رفت فرمان به کار رخت و کلاه
عرضه کم گشت و شد تقاضا پیش
قیمت‌ افزوده‌ شد به‌ عادت خویش
شد بهای کلاه مظلومان
از دو تومان به پانزده تومان
آن دکان‌دار رند بازاری
گشته گرم کلاه‌برداری
تنگدستان تعللی کردند
در خریدن تأملی کردند
تا به فرصت زری به دست آرند
بر سر خود کلاه بگذارند
پاسبان و کلانتران محل
فرصتی یافتند بهر عمل
کله کهنه هر که داشت به سر
شد به تاراج پاسبان گذر
« کُلَه پهلوی‌» ز کهنه و نو
شد به دست پلیس شهر چپو
بی‌خبر زان که فرصتی باید
تا کلاه نو از فرنگ آید
کار بازار معتدل گردد
خواست با عرضه متصل گردد
باری‌، این جبر و شدت ناگاه
بود تنها به طمع چند کلاه
وز کف خلق سی چهل ملیون
شد برون زین تشدد قانون
اینت بی‌مایگی و بی‌حلمی
خام‌طمعی و جهل و بی‌علمی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داد شه جای او به مختاری
صبح پیدا شد از شب تاری
هوش مصنوعی: پادشاه جای او را به مختار داد و صبحی روشن از شب تاریک پدیدار شد.
با من آیرم بگفته بودکه شاه
اشقیا را براند از درگاه
هوش مصنوعی: به من گفته بودند که شاه بدکاران را از درگاه خود براند.
برگزیند ملک چو بیداران
نیکمردان به جای بدکاران
هوش مصنوعی: پادشاهان خوب و آگاه، افراد نیک و درستکار را انتخاب می‌کنند و به جای آن‌ها که بدکردار هستند، قرار می‌دهند.
آن‌سخن‌شد درست‌بی کم و بیش
گفته‌اش راست گشت‌درحق‌خویش
هوش مصنوعی: سخن همه چیز به‌درستی و بدون کم و کاست بیان شده و حرفش در مورد خودش حقیقت پیدا کرده است.
زان که مختاری است پاک و نبیل
راست گوی‌و درست‌قول و اصیل
هوش مصنوعی: زیرا او فردی است شریف و نجیب، که همواره راستگو و صادق است و شخصیت والایی دارد.
دودمانش قدیم و خود نامی
دور ازحرص‌و آز و خودکامی
هوش مصنوعی: این فرد از نسل‌هایی با نژاد و ancestry قدیمی است و نامش به دور از میل و طمع و خودخواهی است.
وز فن شهربانی آگاهست
زین سبب برگزیده شاه است
هوش مصنوعی: به خاطر دانش و مهارت در حفاظت از شهر، او از سوی شاه به عنوان بهترین انتخاب شناخته شده است.
گرچه یک گل شکفت ازین گلزار
کی ز یک گل شود پدید بهار
هوش مصنوعی: هرچند که یک گل از باغ شکفته، اما آیا از یک گل بهار به وجود می‌آید؟
باز هم خاطرم تسلی دید
که به تاربکی این تجلی دید
هوش مصنوعی: یک بار دیگر آرامش خاطرم را یافتم، زیرا در تاریکی، این روشنایی را مشاهده کردم.
می‌توان‌داشت‌،‌چون سپیده دمید
آرزوی دمیدن خورشید
هوش مصنوعی: می‌توان به یاد آرزوهایی نشست که مثل سپیده دم، به روشن شدن روز و تابش خورشید امید دارند.
ور یکی گل شکفت درگلشن
می‌توان گفت چشم ما روشن
هوش مصنوعی: اگر در باغی یک گل شکوفه بزند، می‌توان گفت که چشم ما به زیبایی‌اش روشن شده است.
ویژه این دستگاه پر اسرار
که بود سرپرست خلق دیار
هوش مصنوعی: این ساختار خاص و پیچیده به شخصی اشاره دارد که مسئولیت هدایت و رهبری مردم در آن سرزمین را بر عهده دارد.
درکف اوست اختیار همه
مال و ناموس وکار و بار همه
هوش مصنوعی: او مالکیت کامل همه چیز را در دست دارد، از اموال و ناموس تا شغل و کار و زندگی همه.
سازد ار خواهد از عناد و هوس
از پشه پیل و از عقاب مگس
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد، می‌تواند از دشمنی و طمع خود، از موجودی کوچک همچون پشه، موجودی بزرگ مانند فیل بسازد و از پرنده‌ای چون عقاب، مگس خلق کند.
کند از قدرت شهنشاهی
کارهایی غلط چو درگاهی
هوش مصنوعی: از قدرت و سلطنت شاهانه، اقداماتی نادرست و ناپسند سر می‌زند، مانند رفتار ناپسند در یک درگاه.
قدرت شاه را سپر سازد
مایهٔ وحشت بشر سازد
هوش مصنوعی: قدرت پادشاه می‌تواند باعث ترس مردم شود و آن‌ها را مجبور کند که از خود دفاع کنند.
کند از جهل همچو بلهوسان
مردم و شاه را ز هم ترسان
هوش مصنوعی: از نادانی مانند دیوانگان، مردم و پادشاه را از یکدیگر می‌ترساند.
یا چو آیرم زشه نپرهیزد
بخورد هرچه‌هست و بگریزد
هوش مصنوعی: اگر من با قدرت و شجاعت برسم، هیچ چیزی از وجودم نمی‌ترسد و همه چیز را جذب می‌کند و از من فرار نمی‌کند.
باری امروز ایمنیم ازین
که عسس عادلست و شحنه امین
هوش مصنوعی: امروز ما از این موضوع مطمئن هستیم که نگهبانان و مسئولان در کار خود عدالت و امانت را رعایت می‌کنند.
گرچه اینجا هم از طریق مثال
یادم آمد شراب پارین سال
هوش مصنوعی: هرچند در اینجا به خاطر مثالی که به ذهنم خطور کرد، به یاد شراب پارین سال افتادم.
که چو افتاد درکف نادان
گشت فاسد شراب اصفاهان
هوش مصنوعی: وقتی که شراب اصفهان به دست نادان‌ها می‌افتد، فاسد و خراب می‌شود.
اندربن چند سال گمراهی
ز آیرم دزد و سفله درگاهی
هوش مصنوعی: سال‌ها در گمراهی سپری شده و دزدی و پستی در این درگاه رخنه کرده است.
این اداره خراب و ضایع گشت
ستد و دادِ رشوه شایع گشت
هوش مصنوعی: این اداره دچار فرسایش و فساد شده و در آن، تبادل رشوه به امری رایج تبدیل گشته است.
پاسبان وکلانتر و شبگرد
همه دزدند و ناکس و نامرد
هوش مصنوعی: همه افرادی که باید امنیت و نظم را برقرار کنند، خودشان در واقع دزد و بی‌انصاف هستند.
دخل و کلاشی است کار پلیس
گفتن ناسزا شعار پلیس
هوش مصنوعی: کار پلیس فقط جمع‌آوری پول و جرائم است، در حالی که شعار آن‌ها به گفتن کلمات زشت و ناپسند مربوط می‌شود.
ویژه که امسال از تفضل شاه
رفت فرمان به کار رخت و کلاه
هوش مصنوعی: امسال به خاطر لطف و بخشش پادشاه، دستوری برای استفاده از لباس و کلاه صادر شد.
عرضه کم گشت و شد تقاضا پیش
قیمت‌ افزوده‌ شد به‌ عادت خویش
هوش مصنوعی: کمبود کالا باعث افزایش تقاضا شده و در نتیجه قیمت‌ها به‌طور طبیعی بیشتر شده است.
شد بهای کلاه مظلومان
از دو تومان به پانزده تومان
هوش مصنوعی: قیمت کلاهی که مظلومان به سر می‌گذارند، از دو تومان به پانزده تومان افزایش یافته است.
آن دکان‌دار رند بازاری
گشته گرم کلاه‌برداری
هوش مصنوعی: آن فروشنده رند در بازار به شدت مشغول فریب دادن مشتریان خود است.
تنگدستان تعللی کردند
در خریدن تأملی کردند
هوش مصنوعی: افراد کم‌درآمد برای خرید یک کالا یا خدمت دچار تأمل و تعلل می‌شوند و قبل از اقدام به خرید به خوبی فکر می‌کنند و بررسی می‌کنند.
تا به فرصت زری به دست آرند
بر سر خود کلاه بگذارند
هوش مصنوعی: تا زمانی که فرصتی مناسب به دست بیاورند، بر روی سر خود کلاه می‌گذارند.
پاسبان و کلانتران محل
فرصتی یافتند بهر عمل
هوش مصنوعی: نگهبانان و مقامات محلی فرصتی پیدا کردند تا به اقدامات خود بپردازند.
کله کهنه هر که داشت به سر
شد به تاراج پاسبان گذر
هوش مصنوعی: هر کس که دارای سر و وضع کهنه و قدیمی بود، به راحتی توسط نگهبانان خیابان مورد آزار و سرقت قرار گرفت.
« کُلَه پهلوی‌» ز کهنه و نو
شد به دست پلیس شهر چپو
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی به تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی اشاره می‌شود. به نظر می‌رسد که در گذشته، سرپوش‌ها یا کلاه‌ها نمادهایی از هویت و سنت بودند، اما اکنون تحت تأثیر قدرت‌ها و نهادها، به ویژه پلیس، این نمادها دستخوش تغییر شده‌اند. به طور کلی، می‌توان گفت که ارزش‌ها و نشانه‌های فرهنگی تحت فشار قرار گرفته و به شکل جدیدی درآمده‌اند.
بی‌خبر زان که فرصتی باید
تا کلاه نو از فرنگ آید
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای تحولی جدید یا آغاز تازه، نیاز به زمانی است که فرصت‌ها و امکانات مناسب فراهم شوند. به عبارتی، برای به دست آوردن چیزهای جدید، باید صبر کرد تا شرایط مهیا شوند.
کار بازار معتدل گردد
خواست با عرضه متصل گردد
هوش مصنوعی: زمانی که نیاز و تقاضا در بازار به توازن برسد، اوضاع مناسب و متعادل خواهد شد و این امر به دلیل ارتباط نزدیک خواسته‌ها و چیزهایی است که عرضه می‌شود.
باری‌، این جبر و شدت ناگاه
بود تنها به طمع چند کلاه
هوش مصنوعی: به هر حال، این افسردگی و سختی ناگهانی فقط به خاطر به دست آوردن چند کلاه بود.
وز کف خلق سی چهل ملیون
شد برون زین تشدد قانون
هوش مصنوعی: از دست مردم، سی چهل میلیون انسان از این قانون سخت خارج شدند.
اینت بی‌مایگی و بی‌حلمی
خام‌طمعی و جهل و بی‌علمی
هوش مصنوعی: این شامل نداشتن لذت و بی‌صبری، ناشی از طمع و نادانی است.