بخش ۶۰ - حکایت اشرف خر
خود شنیدی حدیث اشرف خر
که مثل شد به گرد کردن زر
بود تاتار زادهای نادان
پور تیمورتاش بن چوپان
نه کیاست نه مردمی نه شرف
نام خود ساخته ملک اشرف
پس مرگ حسن برادر خویش
پادشه گشت اشرف بد کیش
آذر آبادگان مسخر داشت
در دل اندیشههای بیمر داشت
از دنائت به گنج شد طالب
طمع زربه طبع شد غالب
ز ستم، کار خلق یکسره کرد
هرکجا بود زر مصادره کرد
هرکه زر داشت زار شدکارش
گشت رخ زرد همچو دینارش
آن که زرخردهای به دامان داشت
روی مانند غنچه پنهان داشت
وانکه دانگی بدست آوردی
همچو گل در شکم نهان کردی
زان فقیران کسی که دیده شدی
شکمش همچو گل دریده شدی
همچو گل هر که در میان زر داشت
شکمش بردرید و زر برداشت
در درازای ده دوازده سال
گنجها آکنید از زر و مال
زر پیاپی بدست آوردی
نه به کس دادی و نه خود خوردی
ظلم اشرف ز حد و مر بگذشت
عملش در زمانه شایع گشت
همه همسایگان شدند آگاه
که رعیت بری بود از شاه
میر قپچاق بود جانی بیک
تاجداری بزرگ و خانی نیک
حملهور شد به آذرآبادان
گشت غالب بر اشرف نادان
شد گرفتار و کشته شد اشرف
جانش از تن برفت و گنج از کف
شد به وزر و وبال آغشته
هم به بخل و خری مثل گشته
هفتصد بد به سال و پنجه و هشت
کاشرف خر اسیر ترکان گشت
مثلی گشت کار اشرف خر
او مظالم ببرد و ترکان زر
بخش ۵۹ - حکایت جود و بخشش محمود: بود محمود زابلستانیبخش ۶۱ - حکایت احمد شاه قاجار و مال اندوختن او: این چنین بود احمد قاجار
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خود شنیدی حدیث اشرف خر
که مثل شد به گرد کردن زر
هوش مصنوعی: داستانی را شنیدی درباره اشرفخر، که به دور خود میچرخید و در تلاش بود تا خود را با طلا و زر مانند کند.
بود تاتار زادهای نادان
پور تیمورتاش بن چوپان
هوش مصنوعی: یک جوان نادان از تاتار به دنیا آمده است، فرزند تیمورتاش، که از خانواده چوپانان میباشد.
نه کیاست نه مردمی نه شرف
نام خود ساخته ملک اشرف
هوش مصنوعی: نه هوش و ذکاوتی دارد، نه انسانیتی، و نه بزرگی و ارجمندی. همه اینها فقط نام و لقبی است که برای خود ساخته است.
پس مرگ حسن برادر خویش
پادشه گشت اشرف بد کیش
هوش مصنوعی: پس از مرگ حسن، برادرش، پادشاهی اشرف بسیار بدکیش و بدسیرت شد.
آذر آبادگان مسخر داشت
در دل اندیشههای بیمر داشت
هوش مصنوعی: آذربایجان سرزمینهایی داشت که در دل خود اندیشهها و تفکرات عمیق و خاصی را پرورانده بود.
از دنائت به گنج شد طالب
طمع زربه طبع شد غالب
هوش مصنوعی: از دلخواه و رغبت به ثروت رسیدن، به خاطر خباثت و پستی، موجب برتری ذاتی او شده است.
ز ستم، کار خلق یکسره کرد
هرکجا بود زر مصادره کرد
هوش مصنوعی: به دلیل ظلم و ستم، وضعیت مردم به کلی تغییر کرده و در هر جایی که بود، ثروتهایشان به تاراج رفته است.
هرکه زر داشت زار شدکارش
گشت رخ زرد همچو دینارش
هوش مصنوعی: هر کس که پول و مال زیادی دارد، دچار زحمت و دردسر میشود و چهرهاش همچون سکهاش زرد و نگران میگردد.
آن که زرخردهای به دامان داشت
روی مانند غنچه پنهان داشت
هوش مصنوعی: کسی که در چهرهاش نگاهی آرام و دلنشین دارد، در دلش درد و رنجی را تحمل کرده که دیگران از آن بیخبرند.
وانکه دانگی بدست آوردی
همچو گل در شکم نهان کردی
هوش مصنوعی: هر کس که چیزی ارزشمند به دست آورد، باید آن را مانند گلی در دل خود پنهان کند و از نمایان کردنش پرهیز کند.
زان فقیران کسی که دیده شدی
شکمش همچو گل دریده شدی
هوش مصنوعی: کسی که از میان فقیران دیده میشود، شکمش مانند گلی شکفته شده است.
همچو گل هر که در میان زر داشت
شکمش بردرید و زر برداشت
هوش مصنوعی: هر کسی که در میان طلا قرار گرفته، مانند گل شکمش را پاره کرده و طلا را برداشت.
در درازای ده دوازده سال
گنجها آکنید از زر و مال
هوش مصنوعی: پس از گذشت ده تا دوازده سال، ثروت و داراییهای زیادی را جمعآوری کنید.
زر پیاپی بدست آوردی
نه به کس دادی و نه خود خوردی
هوش مصنوعی: تو همیشه طلا به دست آوردی، اما نه به کسی بخشیدی و نه خودت از آن بهره بردی.
ظلم اشرف ز حد و مر بگذشت
عملش در زمانه شایع گشت
هوش مصنوعی: ستم اشرف از حد و مرز خود فراتر رفته و اعمال او در این دوره زمانه معروف شده است.
همه همسایگان شدند آگاه
که رعیت بری بود از شاه
هوش مصنوعی: همه همسایهها مطلع شدند که مردم عادی از سلطنت آزاد هستند.
میر قپچاق بود جانی بیک
تاجداری بزرگ و خانی نیک
هوش مصنوعی: میر قپچاق انسانی شریف و با فضیلت بود که در میان مردم به عنوان یک تاجردار بزرگ و خان نیکو شناخته میشد.
حملهور شد به آذرآبادان
گشت غالب بر اشرف نادان
هوش مصنوعی: به آذربایجان حملهکرد و بر نادانیهای اشرف غلبه یافت.
شد گرفتار و کشته شد اشرف
جانش از تن برفت و گنج از کف
هوش مصنوعی: او در دام گرفتاری افتاد و جانش از بدن جدا شد و سرمایهاش از دست رفت.
شد به وزر و وبال آغشته
هم به بخل و خری مثل گشته
هوش مصنوعی: به علت عواقب و مشکلاتی که به وجود آمده، او به شدت دچار کینه و حسادت شده است و حالتی شبیه به خر پیدا کرده است.
هفتصد بد به سال و پنجه و هشت
کاشرف خر اسیر ترکان گشت
هوش مصنوعی: در سال 758 هجری، کاشمر تحت سلطه ترکان قرار گرفت و به شدت آسیب دید.
مثلی گشت کار اشرف خر
او مظالم ببرد و ترکان زر
هوش مصنوعی: این عبارت به وضوح بیان میکند که مشکلات و سختیهای کار اشرف مانند کار یک الاغ است. او تحت فشار و مشکلاتی قرار گرفته است که به نوعی از خانه و زندگیاش فرار کرده و به دست ترکان یا کسانی که به دنبال طلا و زر هستند، میافتد. در واقع، این متن به نوعی اشاره به بیعدالتی و ستمی دارد که بر جامعهای خاص وارد میشود.