بخش ۵۹ - حکایت جود و بخشش محمود
بود محمود زابلستانی
بنده زادی چنان که میدانی
پدرش را کس از بدی اندام
نخرید آن زمان که بود غلام
گشت محمود همنشان پدر
زرد روی و دراز و بدمنظر
چون که شد صیت او بلندآهنک
وز خراسان گرفت تا لب گنگ
خویشتن را یکی درآینه دید
زشتی خویش را معاینه دید
گفت روزی وزیر دانا را
که بد آمد ز روی ما، ما را
زردرویی به روی ما بد کرد
نتوان لیک شکوه از خود کرد
پادشه را صباحتی باید
که بدو مهر خلق بگراید
ای دربغا کزین دژم رویم
نکشد مهر مردمان سویم
گفت با او وزیر روشنرای
باد پاینده عمر بارخدای
چاره این دمامت آسانست
خود علاجش به دست سلطانست
پیش این رنگ و پیش این رخسار
پرده برکش ز دست گوهربار
گنجت آکنده است و دخل فراخ
کشورت پهن و لشگرت گستاخ
خویشتن را به گنج نامی کن
در بر مردمان گرامی کن
با زر سرخ سرخرو گردی
زر نکو بخش تا نکو گردی
از کرم خلق درپذیرندت
رو کرم کن که دوست گیرندت
پادشه گفته وزیر شنید
جود و احسان بکرد و شد جاوید
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بود محمود زابلستانی
بنده زادی چنان که میدانی
هوش مصنوعی: محمود، یک شخص از زابلستان است و او فرزند یک بنده و غلام است، همانطور که میدانی.
پدرش را کس از بدی اندام
نخرید آن زمان که بود غلام
هوش مصنوعی: هیچکس پدرش را به خاطر بدی شکل و اندامش خریداری نکرد، زمانی که او هنوز مقام غلامی داشت.
گشت محمود همنشان پدر
زرد روی و دراز و بدمنظر
هوش مصنوعی: محمود شبیه پدرش شده است، با چهرهای زرد و قدی بلند و ظاهری ناپسند.
چون که شد صیت او بلندآهنک
وز خراسان گرفت تا لب گنگ
هوش مصنوعی: زمانی که آوازه او به اوج رسید و از خراسان تا مرز گنگ گسترده شد.
خویشتن را یکی درآینه دید
زشتی خویش را معاینه دید
هوش مصنوعی: انسان هنگامی که به آینه نگاه میکند، نواقص و زشتیهای خود را به وضوح مشاهده میکند.
گفت روزی وزیر دانا را
که بد آمد ز روی ما، ما را
هوش مصنوعی: روزی وزیر باهوش به ما گفت که به خاطر رفتار ما دلخور شده است.
زردرویی به روی ما بد کرد
نتوان لیک شکوه از خود کرد
هوش مصنوعی: آن کسی که به ما نامهربانی کرد، نتوانست به چهرهاش زردرویی را نشان دهد، اما میتواند از خود شکایت کند.
پادشه را صباحتی باید
که بدو مهر خلق بگراید
هوش مصنوعی: شاه باید در صبح زود طوری عمل کند که محبت مردم به او جلب شود.
ای دربغا کزین دژم رویم
نکشد مهر مردمان سویم
هوش مصنوعی: ای کسی که از این دژ تاریک به من نوری نمیبخشی و محبت مردم را به من نمیرسانی.
گفت با او وزیر روشنرای
باد پاینده عمر بارخدای
هوش مصنوعی: او به وزیر دانا گفت که امیدوار است عمرش بلند و پایدار باشد و همیشه در سایه لطف خداوند قرار گیرد.
چاره این دمامت آسانست
خود علاجش به دست سلطانست
هوش مصنوعی: این بیان به این معناست که برای حل مشکل یا رنجی که داری، راه حلی ساده وجود دارد و این که خودت میتوانی با دستان قدرتمند و درایت رهبری که در اختیار داری، به این مشکل پایان دهی.
پیش این رنگ و پیش این رخسار
پرده برکش ز دست گوهربار
هوش مصنوعی: قبل از این زیبایی و چهره دلنشین، حجاب را کنار بزن و خود را نشان بده.
گنجت آکنده است و دخل فراخ
کشورت پهن و لشگرت گستاخ
هوش مصنوعی: خزانهات پر از ثروت است و درآمدت زیاد، و نیروهایت نیز شجاع و جسور هستند.
خویشتن را به گنج نامی کن
در بر مردمان گرامی کن
هوش مصنوعی: خودت را به گونهای معرفی کن که باارزش باشی و در چشم دیگران محترم و عزیز به نظر بیایی.
با زر سرخ سرخرو گردی
زر نکو بخش تا نکو گردی
هوش مصنوعی: اگر با طلا و ثروت سر و کار داشته باشی، میتوانی چهرهای خوب و خوشحال داشته باشی، و اگر از خوبی و نیکی بهرهمند شوی، به انسان بهتری تبدیل خواهی شد.
از کرم خلق درپذیرندت
رو کرم کن که دوست گیرندت
هوش مصنوعی: با محبت و نیکی دیگران را بپذیر، پس تو هم باید با لطف و kindness رفتار کنی تا دوستت داشته باشند.
پادشه گفته وزیر شنید
جود و احسان بکرد و شد جاوید
هوش مصنوعی: پادشاه به وزیر گفت که بخشندگی و نیکوکاری انجام بده و به این ترتیب نامش جاودان خواهد شد.