بخش ۵۸ - حکایت پیشوای سمرقند
در سمرقند پیشوایی بود
خلق را حجت خدایی بود
وندرآن شهر بود سرهنگی
شحنهای، ظالمی، قویچنگی
به ستم خلق پیشهور افشرد
پیشهور شکوه پیشوا را برد
گفت شیخا برس به احوالم
زبن ستم کاره واستان مالم
پیشوا بس نبود با سرهنگ
گفت با دادخواه از دل تنگ
صبرکن تا خدا کند کاری
مر مرا دردسر مده باری
گفت با اشک تفته و دم سرد
چون تویی سر، کجا بریم ایندرد
سر نهتنها بهتاجدرخرداست
گاهگاهی هم از در درد است
هرکرا بر سران سری باید
در سرش درد سروری باید
مهتری سر بسر خطر باشد
غم و تیمار و دردسر باشد
شیخ گنجی هزینه کرد بزرگ
تا مر آن گله را رهاند ز گرگ
بخش ۵۷ - حکایت در بخل و امساک: چون به شاهی نشست پور زبیربخش ۵۹ - حکایت جود و بخشش محمود: بود محمود زابلستانی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در سمرقند پیشوایی بود
خلق را حجت خدایی بود
هوش مصنوعی: در سمرقند شخصی وجود داشت که به عنوان راهنمای مردم شناخته میشد و به نوعی نماینده خدا در میان آنان به حساب میآمد.
وندرآن شهر بود سرهنگی
شحنهای، ظالمی، قویچنگی
هوش مصنوعی: در آن شهر، یک سرهنگ وجود داشت که به عنوان شحنه شناخته میشد. او مردی ظالم و بسیار توانمند بود.
به ستم خلق پیشهور افشرد
پیشهور شکوه پیشوا را برد
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستمی که از طرف مردم بر او رفته، پیشهور به رنج و عذابی دچار شده و در دلش به جایگاه رفیع رهبر خود شکایت کرده است.
گفت شیخا برس به احوالم
زبن ستم کاره واستان مالم
هوش مصنوعی: ای شیخ، حال مرا بررسی کن، زیرا که در زیر ستم گرفتار آمدهام و داراییام را از من گرفتهاند.
پیشوا بس نبود با سرهنگ
گفت با دادخواه از دل تنگ
هوش مصنوعی: رهبر تنها با فرمانده صحبت نکرد، بلکه با کسی که از دل تنگ خود شکایت داشت نیز گفتگو کرد.
صبرکن تا خدا کند کاری
مر مرا دردسر مده باری
هوش مصنوعی: صبور باش تا خدا کاری برایم انجام دهد، مرا دچار مشکل نکن.
گفت با اشک تفته و دم سرد
چون تویی سر، کجا بریم ایندرد
هوش مصنوعی: او با اشک داغ و نفس سردش گفت: تو که اینگونهای، ما چطور میتوانیم از این درد فرار کنیم؟
سر نهتنها بهتاجدرخرداست
گاهگاهی هم از در درد است
هوش مصنوعی: سر تنها فقط به دلیل داشتن اندیشه و خرد ارزشمند نیست، بلکه گاهی اوقات باید از درد و رنج نیز عبور کند.
هرکرا بر سران سری باید
در سرش درد سروری باید
هوش مصنوعی: هر کسی که بر کسانی دیگر سلطه دارد، باید در دل خود نگرانی و مشکلات رهبری را احساس کند.
مهتری سر بسر خطر باشد
غم و تیمار و دردسر باشد
هوش مصنوعی: مردی با شخصیت و مقام، همواره در معرض نگرانی، مشغله و مشکلات است.
شیخ گنجی هزینه کرد بزرگ
تا مر آن گله را رهاند ز گرگ
هوش مصنوعی: یک پیر و عالم بزرگ، هزینه زیادی را صرف کرد تا آن گله را از خطر گرگ نجات دهد.