بخش ۵۲ - در شکایت از خالق
چون که نومید بودم از تهران
بود قرضم فزون و فرع گران
دیدم از رهن دادن اسباب
کار مخلص شود عظیم خراب
زن خود را به رَی فرستادم
از خود او را وکالتی دادم
کز ره بیع خانه و کالا
قرضها را کند تمام ادا
دختری خرد دارم و پسری
سال این چار وپنج آن دگری
دو فرشته دو نازنین دو ظریف
دوگل تازه و دو مرغ لطیف
هر دو هملانهاند و همبازی
کرده با هم به بازی انبازی
قوت قلب و لذت بصرند
مونس جان مادر و پدرند
این دو قسمت شدند وقت سفر
پسر اینجا بماند و شد دختر
من ز هجران دخت در تب و تاب
مادر از هجر پور، دیده پر آب
ای رهانندهٔ سیه روزان
رحمتی کن بر این دل سوزان
ما دوتن بیگناه و مظلومیم
همچو اطفال خویش معصومیم
خود تو آگاهی از حقایق امر
گنه زید و بیگناهی عمر
خود تو دانی که این گروه فقیر
من و چون من هزار خیل، اسیر
این همه ظلم چون پسندی تو
دست ظالم چرا نبندی تو
زن و مردی که نان به خلق دهند
هرچه آید به کف به سفره نهند
روزتا شب به خوف وبیم چرا؟
خستهٔ مردم لئیم چرا؟
زن ومردی که کودکان دارند
دل یک مورچه نیازارند
از جهان خوش به کودکانی چند
تربیت کردن جوانی چند
زن گرفتار بچه پروردن
مرد مشغول تربیت کردن
من نگویم ادیب و دانایم
ادبآموز و کشورآرایم
کم از این لااقل که من پدرم
پدر پنج دختر و پسرم
با چنین کس چنین جفا نکنند
بیگناهیش مبتلا نکنند
ور بود این پدرگنه کاری
چیست جرم کسان او باری
هفت مه زین عزیمتم شده طی
خانهام بیاجاره ماند به ری
که بزرگان کشور و اعیان
بیم دارند از اجاره ی آن
اینت دژخیمی و دژآگاهی
اینت نامردمی و بدخواهی
بنگر این عنف و بد مذاقی را
هم بر این کن قیاس باقی را
الغرض ای خدای نادیده
از تو چیزی کسی نفهمیده
هر به چندی ددی برانگیزی
دد نابخردی برانگیزی
مردمان را کنی دچار ددان
بخردان را شکار بیخردان
چون که کار ددان به گند افتاد
خشت آن دسته از خرند افتاد
بار دیگر خری برون آری
یا ز خر بدتری برون آری
عاقلان را کنی اسیر خران
عارفان را دچار بیخبران
اگر این است حال جمله کرات
هست یکسان نجوم با حشرات
همه لغوند عاقل و معقول
منطقی نیست آکل و ماکول
گه بسازی گهی خراب کنی
وز میان بدتر انتخاب کنی
چیره سازی معاویه به علی
خون کنی در دل علی ولی
بر بهین فرد زادهٔ عترت
پور مرجانه را دهی نصرت
جیش چنگیز را کنی یاری
خون ایرانیان کنی جاری
موجبات و علل بپا سازی
جنگ بینالملل بپا سازی
هرچه جنس بشربه جدکوشد
عاقبت جام بدتری نوشد
در تقلا چوگاو عصاری
همه بر گرد خویشتن ساری
اختیار جهان اگر با تست
از چه رو کارهاست ناقص و سست
ور ترا بر زمانه نیست نگاه
چیست پس فرق بنده با الله
ما بهشت ترا نمیخواهیم
سرنوشت ترا نمیخواهیم
فقرو ثروتبهشت و دوزخ تست
بین این دو مقام برزخ تست
در ببند این بهشت و دوزخ را
بی دخالت گذار برزخ را
هر زمان سایهای میار برون
شخص پر مایهای میار برون
نه همین از تو خون به دل داریم
که ز ظل تو نیز بیزاریم
«ظل» خود را گمار بر خورشید
تا ز ظل تو بفسرد جاوید
بفسرد، یخ کند، سراب شود
وین نظام کهن خراب شود
همه برهم خورند این حشرات
حشراتی که خواندهایم کرات
آه ازین سایههای بیمایه
از سر دهر دور این سایه
بارالها به حق هشت و چهار
سایهات را ز فرق ما بردار
آنچه گفتم تمام طیبت بود
نز سر جهل و شک و رببت بود
علمما ناقصاستوصبر کماست
عمر محدود و رنج دمبدمست
پای بینیم و سر نمیبینیم
قفل بینیم و در نمیبینیم
همه بینیم جز وی از آغاز
غافل از روزگارهای دراز
گر از آغازمان خبر بودی
ور به فرجاممان نظر بودی
هرگز این کاستی نمیدیدیم
بجز از راستی نمیدیدیم
پیش خرُم،جهان خوش و نیکست
نزد غمگین، زمانه تاریک است
گر به ما بد رسدگناه از ماست
ور رسدنیکیآنزسوی خداست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون که نومید بودم از تهران
بود قرضم فزون و فرع گران
هوش مصنوعی: زمانی که از زندگی در تهران ناامید بودم، قرضم زیاد و بهرهاش سنگین بود.
دیدم از رهن دادن اسباب
کار مخلص شود عظیم خراب
هوش مصنوعی: دیدم که وقتی کار را به دیگران بسپارم، نتیجهاش به طور جدی خراب خواهد شد.
زن خود را به رَی فرستادم
از خود او را وکالتی دادم
هوش مصنوعی: من همسرم را به ری فرستادم و به او وکالت دادم تا به جای من کارهایی را انجام دهد.
کز ره بیع خانه و کالا
قرضها را کند تمام ادا
هوش مصنوعی: در مسیر خرید و فروش، بدهیها به طور کامل تسویه میشود.
دختری خرد دارم و پسری
سال این چار وپنج آن دگری
هوش مصنوعی: من یک دختر خردسال و یک پسر دارم که در سالهای مختلفی به دنیا آمدهاند، یکی در چهار سال گذشته و دیگری در پنج سال پیش.
دو فرشته دو نازنین دو ظریف
دوگل تازه و دو مرغ لطیف
هوش مصنوعی: دو فرشته زیبا و نازکاندام، همانند دو گل تازه و دو پرنده لطیف هستند.
هر دو هملانهاند و همبازی
کرده با هم به بازی انبازی
هوش مصنوعی: آنها با هم در یک منزل کنار هم زندگی میکنند و بازی میکنند؛ به طور گروهی و با هم دیگر مشغول بازی هستند.
قوت قلب و لذت بصرند
مونس جان مادر و پدرند
هوش مصنوعی: نیروی دل و لذت دیدن، همراه و مونس روان انسان، پدر و مادر هستند.
این دو قسمت شدند وقت سفر
پسر اینجا بماند و شد دختر
هوش مصنوعی: در هنگام سفر، این دو قسمت شدند؛ پسر در اینجا ماند و دختر رفت.
من ز هجران دخت در تب و تاب
مادر از هجر پور، دیده پر آب
هوش مصنوعی: من به خاطر فراق دخترم در حالى که مادرش از فراق فرزندش ناراحت است، در حال گریه و اندوه هستم.
ای رهانندهٔ سیه روزان
رحمتی کن بر این دل سوزان
هوش مصنوعی: ای کسی که نجاتدهندهی بدبختان هستی، بر این دل آتشین رحمتی کن.
ما دوتن بیگناه و مظلومیم
همچو اطفال خویش معصومیم
هوش مصنوعی: ما دو نفر بیگناه و بیپناه هستیم، مانند کودکان خود که پاک و معصوماند.
خود تو آگاهی از حقایق امر
گنه زید و بیگناهی عمر
هوش مصنوعی: تو خود آگاهی از حقایق زندگی، که در آن گناه و بیگناهی هرکدام چه معنا و جایگاهی دارند.
خود تو دانی که این گروه فقیر
من و چون من هزار خیل، اسیر
هوش مصنوعی: تنها تو میدانی که من و هزاران نفر دیگر همچون من در فقر و نیاز گرفتار هستیم.
این همه ظلم چون پسندی تو
دست ظالم چرا نبندی تو
هوش مصنوعی: چرا اینقدر ظلم را میپذیری و کاری نمیکنی؟ چرا خودت دست ظالم را نمیگیری و او را متوقف نمیکنی؟
زن و مردی که نان به خلق دهند
هرچه آید به کف به سفره نهند
هوش مصنوعی: زن و مردی که به دیگران کمک میکنند و نیازهای آنها را برطرف میسازند، هر چیزی که به دست آورند را با دیگران تقسیم میکنند و در سفره خود قرار میدهند.
روزتا شب به خوف وبیم چرا؟
خستهٔ مردم لئیم چرا؟
هوش مصنوعی: چرا در طول روز و شب از ترس و نگرانی زندگی میکنی؟ خسته از دست انسانهای پست و نامرد هستی؟
زن ومردی که کودکان دارند
دل یک مورچه نیازارند
هوش مصنوعی: زن و مردی که فرزندان دارند، دلشان رئوف و مهربان است و حتی نمیخواهند که کوچکترین آسیب و آزاری به یک مورچه برسد.
از جهان خوش به کودکانی چند
تربیت کردن جوانی چند
هوش مصنوعی: خوشحالتر از آن نیست که چند کودک را به خوبی تربیت کنی و در جوانیات این کار را انجام دهی.
زن گرفتار بچه پروردن
مرد مشغول تربیت کردن
هوش مصنوعی: زن در حال پرورش و بزرگ کردن فرزندان است، در حالی که مرد مشغول تربیت و آموزش دیگران میباشد.
من نگویم ادیب و دانایم
ادبآموز و کشورآرایم
هوش مصنوعی: من نمیگویم که استاد یا عالم هستم، بلکه خود را کسی میدانم که در حال یادگیری آداب و هنرهای زندگی است و به پرورش کشور و مردمانش کمک میکند.
کم از این لااقل که من پدرم
پدر پنج دختر و پسرم
هوش مصنوعی: من حداقل این را کم دارم که پدرم پدر پنج دختر و پسر است.
با چنین کس چنین جفا نکنند
بیگناهیش مبتلا نکنند
هوش مصنوعی: با کسی که چنین رفتار دارد، به او جفا نکنید و بیدلیل او را مورد آزار قرار ندهید.
ور بود این پدرگنه کاری
چیست جرم کسان او باری
هوش مصنوعی: اگر پدر شما کار نادرستی کرده، چه تقصیری بر گردن فرزندانش است؟
هفت مه زین عزیمتم شده طی
خانهام بیاجاره ماند به ری
هوش مصنوعی: هفت ماه است که به خاطر این موقعیت بزرگم، خانهام بدون مستاجر مانده و به حالت خالی درآمده است.
که بزرگان کشور و اعیان
بیم دارند از اجاره ی آن
هوش مصنوعی: بزرگان و افراد مهم کشور از اجاره آن میترسند و نگران هستند.
اینت دژخیمی و دژآگاهی
اینت نامردمی و بدخواهی
هوش مصنوعی: تو دشمنی و به دیگران آسیب میرسانی، تو کسی هستی که به جایِ صداقت و خوبی، خیانت و بدی را انتخاب کردهای.
بنگر این عنف و بد مذاقی را
هم بر این کن قیاس باقی را
هوش مصنوعی: به این بدبختی و طعم تلخی که داری نگاه کن و آن را با حالتهای دیگر زندگیات مقایسه کن.
الغرض ای خدای نادیده
از تو چیزی کسی نفهمیده
هوش مصنوعی: در نهایت، ای خدایی که کسی تو را نمیبیند، کسی از تو چیزی نمیداند و فهمی از تو ندارد.
هر به چندی ددی برانگیزی
دد نابخردی برانگیزی
هوش مصنوعی: هر از گاهی تو بیحساب و بدون درنگ، افرادی نادان و بیخود را به تحرک واداشته و به انجام کارهای ناپسند وادار میکنی.
مردمان را کنی دچار ددان
بخردان را شکار بیخردان
هوش مصنوعی: مردم را به قید و بند کسانی میافکنی که خود را دانا و عاقل میپندارند، ولی در حقیقت به شکار افراد نادان و بیخبر مشغولند.
چون که کار ددان به گند افتاد
خشت آن دسته از خرند افتاد
هوش مصنوعی: وقتی کار زشتکاران خراب شد، سنگبنای آن گروه هم ویران گردید.
بار دیگر خری برون آری
یا ز خر بدتری برون آری
هوش مصنوعی: بار دیگر باید با چیزی یا کسی جدید مواجه شوی، یا از وضعیت دشوارت به وضعیت حتی بدتری برسید.
عاقلان را کنی اسیر خران
عارفان را دچار بیخبران
هوش مصنوعی: افراد باهوش را در دام افراد نادان میافکنند و عارفان را با ندانمکاریهای جاهلان گرفتار میکنند.
اگر این است حال جمله کرات
هست یکسان نجوم با حشرات
هوش مصنوعی: اگر حال تمامی کرات و سیارات این گونه است، پس کیهان به اندازه حشرات بیاهمیت و بیارزش است.
همه لغوند عاقل و معقول
منطقی نیست آکل و ماکول
هوش مصنوعی: همه افرادی که به نظر میرسد منطقی و عاقل هستند، به این معنا نیست که همه آنها در درک رفتارها و خوراکیها درست عمل میکنند.
گه بسازی گهی خراب کنی
وز میان بدتر انتخاب کنی
هوش مصنوعی: گاهی میسازی و گاهی ویران میکنی، و از میان گزینهها بدترین را انتخاب میکنی.
چیره سازی معاویه به علی
خون کنی در دل علی ولی
هوش مصنوعی: برتری معاویه بر علی، دل علی را پر از درد و خشم کرده است.
بر بهین فرد زادهٔ عترت
پور مرجانه را دهی نصرت
هوش مصنوعی: اگر بهترین فرد از نسل عترت را یاری کنی، به او کمک و نصرت دادهای.
جیش چنگیز را کنی یاری
خون ایرانیان کنی جاری
هوش مصنوعی: اگر به چنگیز کمک کنی، خون ایرانیان به جریان میافتد.
موجبات و علل بپا سازی
جنگ بینالملل بپا سازی
هوش مصنوعی: دلایل و عواملی که موجب ایجاد جنگهای جهانی میشود.
هرچه جنس بشربه جدکوشد
عاقبت جام بدتری نوشد
هوش مصنوعی: هرکس که در پی لذتهای زودگذر باشد، در نهایت به عواقب بدتری دچار خواهد شد.
در تقلا چوگاو عصاری
همه بر گرد خویشتن ساری
هوش مصنوعی: همچون گاوی که در آسیا تلاش میکند، همواره به دور خود میچرخد و به زحمت میافتد.
اختیار جهان اگر با تست
از چه رو کارهاست ناقص و سست
هوش مصنوعی: اگر همهی امور جهان به دست تو باشد، چرا کارها اینقدر ناقص و ضعیف انجام میشود؟
ور ترا بر زمانه نیست نگاه
چیست پس فرق بنده با الله
هوش مصنوعی: اگر تو به زمان و جهان نگاهی نداری، پس چه تفاوتی میان بنده و خداوند وجود دارد؟
ما بهشت ترا نمیخواهیم
سرنوشت ترا نمیخواهیم
هوش مصنوعی: ما بهشت تو را نمیخواهیم و به سرنوشت تو هم اهمیتی نمیدهیم.
فقرو ثروتبهشت و دوزخ تست
بین این دو مقام برزخ تست
هوش مصنوعی: فقر و ثروت بستگی به حالت شما دارد و میتواند بهشت یا جهنم باشد. بین این دو وضعیت، زندگی شما در برزخ قرار دارد.
در ببند این بهشت و دوزخ را
بی دخالت گذار برزخ را
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که نباید به دنیای بهشت و دوزخ به عنوان دو مکان مجزا نگاه کرد و بهتر است که انسانها در مرحلهای میان این دو قرار بگیرند تا خودشان انتخاب کنند.
هر زمان سایهای میار برون
شخص پر مایهای میار برون
هوش مصنوعی: هر بار که سایهای به وجود میآید، شخص برجستهای را به نمایش بگذار.
نه همین از تو خون به دل داریم
که ز ظل تو نیز بیزاریم
هوش مصنوعی: ما تنها به خاطر رنجی که از تو برداشتیم دل شکستهایم، بلکه حتی از سایهی تو هم فاصله گرفتهایم.
«ظل» خود را گمار بر خورشید
تا ز ظل تو بفسرد جاوید
هوش مصنوعی: سایهات را بر روی خورشید بیفکن تا نور تو همیشه درخشان بماند و نابود نشود.
بفسرد، یخ کند، سراب شود
وین نظام کهن خراب شود
هوش مصنوعی: اگر همه چیز خراب شود، یخ بزند، گول بخورد و این نظام قدیمی و سنتی از بین برود.
همه برهم خورند این حشرات
حشراتی که خواندهایم کرات
هوش مصنوعی: همه این حشرات که نامشان را شنیدهایم، با هم به هم میخورند و در هم تداخل میکنند.
آه ازین سایههای بیمایه
از سر دهر دور این سایه
هوش مصنوعی: ای کاش از این سایههای بیارزش که بر سر زندگیام وجود دارد، رهایی یابم و از آنها دور شوم.
بارالها به حق هشت و چهار
سایهات را ز فرق ما بردار
هوش مصنوعی: خدایا، به عظمت و مقام تو از ما دوری کن و سایهات را از سر ما بردار.
آنچه گفتم تمام طیبت بود
نز سر جهل و شک و رببت بود
هوش مصنوعی: آنچه من بیان کردم، به خاطر پاکی و صداقت من بود و نه به دلیل نادانی و تردید.
علمما ناقصاستوصبر کماست
عمر محدود و رنج دمبدمست
هوش مصنوعی: دانش ما ناتمام است و صبر ما اندک. عمر ما محدود است و هر لحظه با درد و زحمت مواجه هستیم.
پای بینیم و سر نمیبینیم
قفل بینیم و در نمیبینیم
هوش مصنوعی: ما فقط نشانههایی از وجود یک چیز را میبینیم، اما خود آن شیء را نمیتوانیم ببینیم. مانند اینکه پای یک در را میبینیم، اما خود در را نه. یا قفلی را میبینیم، اما در را که باید قفل کند، نمیبینیم.
همه بینیم جز وی از آغاز
غافل از روزگارهای دراز
هوش مصنوعی: همه ما از او غافلیم و در طول زمان به چیزهای دیگر مشغولیم.
گر از آغازمان خبر بودی
ور به فرجاممان نظر بودی
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا آگاه بودی و به نتیجه کارمان نگاه میکردی، شاید وضعیت ما متفاوت میبود.
هرگز این کاستی نمیدیدیم
بجز از راستی نمیدیدیم
هوش مصنوعی: ما هیچ وقت این کمبود را نمیدیدیم جز به خاطر راستگویی.
پیش خرُم،جهان خوش و نیکست
نزد غمگین، زمانه تاریک است
هوش مصنوعی: در حضور خوشحالها و شادابها، دنیا زیبا و دلنشین است، اما برای کسانی که غمگین هستند، زندگی بسیار تاریک و سخت به نظر میرسد.
گر به ما بد رسدگناه از ماست
ور رسدنیکیآنزسوی خداست
هوش مصنوعی: اگر به ما آسیب یا بدی برسد، تقصیر از خود ماست، و اگر چیزی خوب به ما برسد، آن از جانب خداوند است.